انارک

انارک – anarak

موقعیت جغرافیایی

شهر انارک بطول ۵۳ درجه و ۴۲ درجه شرقی از نصف النهار گرینویج و عرض ۳۳درجه و ۱۸دقیقه و ۳۰ ثانیه شمالی از خط استوا قرار دارد . شهر انارک تا مرکز شهرستان ۷۲ کیلومتر فاصله و تا مرکز استان ( اصفهان ) ۲۲۰ کیلومتر می باشد این شهر از طریق جاده ترانزیتی طریق الرضا که از شرق می گذرد به استان خراسان و از طریق راه بندرعباس که درآینده احداث خواهد شد تا استان سمنان ادامه می یابد با شمال و جنوب کشور ارتباط پیدا خواهد کرد از لحاظ تقسیمات زمین شناسی ایران جزو ایران مرکزی قرار دارد . از نظر چینه شناسی موجود در مناطق کوهستانی انارک متعلق به دوران پرکامبرین رسوبات متعلق به پرکامبرین عمدتا به رنگ سیاه و سیاه مایل به خاکستری درکل ناحیه گسترش یافته است از نظر زلزله خیزی بعلت وجود گسله های فراوان درمنطقه نشانگر حرکات شدید زمین بعد از حرکات کوهزایی بوده است. انارک که از انار گرفته شده و انار یکی از مقدس ترین درختان است و تقدس خود را تا به امروز درمیان ایرانیان نگهداشته است و از شهرهای قدیمی است که بعلت قدمت طولانی سندی از آن دردست نیست حدود طبیعی و سیاسی این شهر از شمال به امتداد رشته کوههای آهکی دره انجیر، از شرق به کوهستانهای متصل به رشته کوههای شمالی از جنوب به رشته کوهستان کم ارتفاع به نام کوه لاک و چفت و از غرب به دشت هموار و پوسیده از شنهای سیاه رنگ محدود است انارک درشرق شهرستان نائین قرارگرفته و از شمال به کویر نمک از شرق به شمال کویر لوت ازجنوب به اردکان یزد و از غرب به شهرهای اصفهان ، اردستان محدود میگردد. این شهر در حاشیه کویر مرکزی واقع شده و از جهت شمال تا کویر نزدیک به ۱۵۰ کیلومتر فاصله دارد بلندی انارک از سطح دریا ۱۴۷ متر است بدین ترتیب انارک ۱۰۰ متر کوتاهتر از بلندی اصفهان نسبت به سطح آبهای خلیج فارس است مساحت این شهر حدود ۷۹/۷۲۴ هکتار است . فاصله هوائی انارک تا تهران ۳۴۲ کیلومتر است . راه آهن کاشان ، یزد از میان دشتی می گذرد که در غرب انارک است

انارک از لحاظ امکانات دارای شبکه آبرسانی و فاضلاب بوده که آب آن از چاههای ۲ الی ۳ کیلومتری شهر تامین و به شهر انتقال می یابد البته باوجود چشمه داخل شهر و آب مزارع اطراف شهر که از مالکین خریداری گردیده هنوز دارای مشکل کم آبی است و به هنگام بارندگیهای فراوان این شهر بی نیاز از آب می باشد. از لحاظ اقتصادی ، اهالی انارک اکثریت قاطع از طریق کار درمعادن زندگی خود را تامین می نمایند و بدلیل کمبود آب کشاورزی رونق چندانی ندارد. دامداری انارک که کلا سنتی است درسال ۶۰ حدود ۱۰۰۰ راس گوسفند داشته و درسال۷۰ به ۷۰۰ راس گوسفند رسیده است و در حال حاضر انارک دامداری به این طریق می باشد. صنعت قالیبافی درقبل که رونق زیادی داشته هم اکنون با وجود قیمت کم فرش از رونق خوبی برخوردار نیست و نسبت به قبل کمتربه این شغل می پردازند. درانارک معادن غنی و بسیار وجوددارد که اکثریت آنهادست نخورده باقیمانده است و درحال حاضر تنها معدن سرب نخلک با وجود حدود نزدیک به ۳۰۰ نفر کارگر به فعالیت مشغول می باشد معادن این شهر مس طالمسی ، معدن مسکنی ، تلخه، پتیار، کالکافی، خونی، جعفری باقرق، چاه سفید، علم، خالو حیدر، چاه شوره، سبرز ، بل عظیم، قبله، چاه خربزه، گود، سیاه کوه و نخلک. این معادن دارای ذخایر سرب، آهن، طلا، مولبیدن، پیریت، نیکل، کبالت، اورانیوم، مس، زاغ، آنتیموان و غیره می‌باشد. نخلک که قدیمی‌ترین معدن می‌باشد و در ۳۱ کیلومتری شمال شرقی انارک واقع شده است تاریخچه قدمت آن به دوره ساسانیان و قبل از آن بر می‌گردد و در سال ۱۳۱۰ توسط آقای صدریه مورد استخراج قرار گرفته است آثار بدست آمده و موجود در معدن مؤید این نظریه است . ا

مدن طالمسی و مسکنی از نظر جغرافیایی در دومنطقه به فاصله ۸ کیلومتر از یکدیگر واقع هستند و در ۳۸ کیلومتری غرب انارک قرار دارند. جمعیت شهر در قبل به ۵۰۰۰ نفر رسیده و در حال حاضر بالغ بر ۲۰۰۰ نفر می‌باشند. ۹۹% جمعیت قریب به اتفاق انارک را مسلمانان تشکیل می‌دهند. در این شهر ۹ مسجد و امامزاده و سایر اماکن مذهبی وجود دارد . ا

بر اساس امار سال ۱۳۵۵ جمعیت فعال از نظر اقتصادی ۹ نفر بوده که با توجه به مشکلات اقتصادی این رقم در سال ۱۳۶۵ به ۱۰۸ نفر افزایش یافته است . ا

آب و هوای این شهر بیابانی خشک است و بارندگی آن سالیانه ۱۰۸ میلیمتر میباشد .

مزارع اطراف انارک :

– اسماعیلان و محمدآباد در فاصله ۶کیلومتری جنوب شهر انارک دارای ۹ خانوار سکنه با جمعیتی بالغ بر۲۵ نفر
محصولات کشاورزی : جو – انار – پسته

– پیوک در فاصله ۶ کیلومتری شرق انارک واقع شده و دارای دو خانوار سکنه می باشد.
محصولات کشاورزی چندانی ندارد ولی خوش آب و هوا می باشد.

– علم صدرآباد و علم حاج باقری در فاصله ۲۴ کیلومتری محورانارک – چوپانان و تا انارک حدودا ۵۰ کیلومتر فاصله دارد و خالی از سکنه و بیشتر محل استقرار دامداران محلی است.

– معلا در فاصله ۱۲ کیلومتری محور انارک و چوپانان و درفاصله ۴۰ کیلومتری شرق انارک واقع شده است. دارای سکنه حدود ۵ خانوار باجمعیت حدود ۲۰ نفر – خوش آب و هوا و دارای محصولات کشاورزی : انار – انجیر و زردآلو است.

– نخلک درفاصله ۴۵ کیلومتری انارک واقع شده و درحال حاضر فقط محل استقرار کارکنان و کارگران معدن سرب می باشد و سکنه دائمی ندارد.

– چاه گربه دارای ۲ خانوار سکنه با جمعیت ۵ نفر
محصولات کشاورزی : جو – یونجه – انار و انگور

– روستای چوپانان ( مرکز دهستان چوپانان ) :
درفاصله ۹۵ کیلومتری شرق انارک واقع شده دارای جمعیتی حدود ۱۴۶۵ نفر در قالب ۴۵۰ خانوار – شغل عمده اهالی : کشاورزی و دامداری – میزان زمین زیر کشت ۳۰ هکتار
محصولات کشاورزی عمدتا گندم – یونجه – سیفی کاری – انار – زردآلو – سیر و انگور

روستاهای اطراف چوپانان :

– حجت آباد درفاصله ۱۰ کیلومتری غرب چوپانان درحال حاضر خالی از سکنه است و کشاورزان آنجا در چوپانان سکونت دارند.
محصولات کشاورزی : گندم – جو – انار و یونجه

– آشتیان درفاصله ۱۵ کیلومتری غرب چوپانان درحال حاضر دارای ۱۰ خانوار سکنه می باشد و بقیه اهالی در چوپانان ساکن می باشند.
محصولات کشاورزی : گندم – جو – انار و یونجه

تاریخچه انارک

بنای‌ اولین‌ خشت‌ «انارک‌» را به‌ «محمد پهلوان‌» نسبت‌ می‌دهند؛ که‌ به‌ اعتبار سخنی‌ منقول‌، در زمان‌ شاه‌ عباس‌ اول‌ می‌زیسته‌ است‌. نه‌ زندگیش‌ را اثری‌، و نه‌ مرگش‌ را نشانه‌ایست‌. در نسلها، تحلیل‌ رفته‌؛ و افسانه‌هایش‌، در شعاع‌ آبادی‌، سایه‌افکن‌ شده‌ است‌. پیران‌، از او با حرارت‌ سخن‌ می‌گویند؛ و کودکان‌ و نوجوانان‌، با اشتیاق‌، به‌ قصه‌هایی‌ که‌ از او نقل‌ می‌شود گوش‌ می‌دهند.

از برج‌ و بارو، و در و دروازه‌هایش‌، پیداست‌ که‌ روزگار چندان‌ خوشی‌ را پشت‌ سر ننهاده‌ است‌. چشم‌ طمع‌ یاغیان‌، همواره‌ به‌ دنبالش‌ بوده‌؛ و خاکش‌، گاه‌ و بیگاه‌، لگد کوب‌ غارتگرانِ تفنگ‌ به‌ دوش‌، گردیده‌ است‌. کوچه‌ و پس‌ کوچه‌های‌ باریک‌ و پر پیچ‌ و خم‌ آن‌، از سواران‌ «نایب‌ حسین‌ کاشی‌» و دار و دسته‌ «علی‌ ورامینی‌» سخن‌ یاد می‌کند؛ و دندانه‌ هر برج‌ و روزنه‌ شیب‌ دار هر سنگرش‌، یاد دفاع‌ دلیرانه‌ «نایب‌ علی‌» و تفنگچیان‌ جسور بومی‌ را، زنده‌ می‌سازد.

بیابانش‌، مستعد روئیدن‌ انواع‌ گیاهان‌ دارویی‌ است‌. اگر ترسال‌ باشد زمین‌، یگ‌ پارچه‌، گل‌ و گیاه‌ می‌شود؛ و فضا را عطرآگین‌ می‌سازد.

نام‌ محلی‌ آن‌ «نارُسّینَه‌» است‌ که‌ تنها بر زبان‌ اهالی‌، جاری‌ می‌شود.

وِه‌ پا تاوِل‌، وِ دَسُّم‌ پینَه‌ داری‌ هیوایی‌ خاکی‌ نارُسّینَه‌ داری‌

از دیوار گلی‌ و کنگره‌ دار دورِ آبادی‌، بیش‌ از چند صد متری‌، بجا نمانده‌ است‌؛ که‌ هنوز، بر سینه‌ خود، زخم‌ گلوله‌ های‌ سواران‌ مهاجم‌ «نائب‌ حسین‌» را التیام‌ نیافته‌، حفظ‌ می‌کند.

برج‌ کوه‌ «ناصر»ش‌ به‌ همت‌ جوانان‌ غیرتمند آبادی‌، تعمیر شده‌؛ و دو برج‌ دیگر، ساکت‌ و خاموش‌، سیلی‌ خور رگبار بهاری‌، و بازیچه‌ کودکان‌، بر جای‌ خویش‌ مانده‌ است‌. تا سند گویایی‌ بر اطاعت‌ اهالی‌، از فرمان‌ شادروان‌ «میرزا تقی‌ خان‌ امیرکبیر» باشد؛ که‌ در محرم‌ 1267 با خط‌ خود، نامه‌ای‌ خطاب‌ به‌ ریش‌ سفیدان‌ انارک‌، نوشته‌؛ و آنها را متوجه‌ مسئولیت‌ خویش‌، در تعبیه‌ قلعه‌، کرده‌ است‌ که‌ متن‌ آن‌ در ذیل‌ می‌آید .

عالیشانان‌، کدخدایان‌ و ریش‌ سفیدان‌ انارک‌ را مرقوم‌ می‌شود. شما متقبل‌ و متعهد شده‌ بودید که‌ مبلغ‌ پانصد تومان‌ از دیوان‌ همایون‌ گرفته‌ در آنجا قلعه‌ تعبیه‌ نمایید و حکم‌ شده‌ بود که‌ نوکر جمّازه‌ سوار، به‌ عالیجاه‌ میرزا حسین‌ خان‌ بدهید از قراری‌ که‌ معلوم‌ و مذکور می‌شود. وجه‌ مسطور را از عالیجاه‌ شیخ‌ علیخان‌ نایب‌ الحکومه‌ گرفته‌اید. مع‌ذالک‌ قلعه‌ را تا حال‌ نساخته‌اید. و نوکر جمّاز سوار هم‌ به‌ عالیجاه‌ مشارالیه‌ نداده‌اید. بالصراحه‌ به‌ شما می‌نویسم‌ که‌ به‌ رسیدن‌ همین‌ نوشته‌ اگر قلعه‌ را نساختید؛ و نوکر مذکور را ندادید محصّل‌ شدید از جانب‌ دیوان‌ همایون‌ مأمور شده‌ آمده‌ و شما را تنبیه‌ و تأدیب‌ کرده‌ وجه‌ مذکور را بالمضاعف‌، از شما خواهد گرفت‌ و مورد سیاست‌ خواهید گشت‌. البته‌ در تعبیه‌ قلعه‌ و دادن‌ نوکر تعلل‌ و تساهل‌ نورزید. ما را چه‌ کم‌ شود؟

حرّر فی‌ شهر محرم‌ الحرام‌ 1267

پیرامون‌ انارک‌ را، از سمت‌ شمال‌ و شمال‌ غربی‌، یک‌ رشته‌ کوه‌ احاطه‌ کرده‌؛ که‌ قله‌ «دَرَنجیل‌» یا «دَرَنجیر» در فاصله‌ شش‌ کیلو متری‌، بلندترین‌ آنهاست‌.

چهره‌ سنگی‌ و شسته‌ درنجیل‌، هرگز بیش‌ از چند ساعت‌ زیر برف‌ نمی‌مانَد. دل‌ آسمان‌ که‌ می‌گیرد، قله‌ کوه‌، در ابری‌ تیره‌، فرو می‌رود؛ و نالش‌ آسمان‌ که‌ برمی‌خیزد، برقی‌ جهنده‌، لاشه‌ سنگینش‌ را تازیانه‌، می‌زند.

انارک‌، این‌ حاشیه‌ نشین‌ کویر، هوایی‌ گرم‌ و خشک‌ دارد. شدت‌ تبخیرش‌ فراوان‌، و اختلاف‌ درجه‌ حرارت‌ شب‌ و روزش‌، در فصول‌ مختلف‌ محسوس‌ می‌باشد. رطوبت‌ نسبیش‌، بسیار کم‌، بارندگیش‌، اندک‌ و تابستانش‌، بی‌ باران‌ و طولانیست‌؛ اما شبهای‌ فراموش‌ ناشدنی‌ دارد. از ابتدای‌ شب‌، نسیم‌ ملایم‌ شبانه‌، همچنان‌ می‌وزد؛ و به‌ تن‌ خسته‌، پس‌ از گرمای‌ روز، آرامش‌ می‌بخشد.

اینجا، سکوت‌، معنای‌ واقعی‌ خود را دارد. سکوت‌ آسمان‌، سکوت‌ زمین‌، سکوت‌ بیابان‌ و خصوصاً سکوت‌ کویر؛ که‌ به‌ کلی‌، نمی‌شکند. بالای‌ سر، هزاران‌ قندیل‌ از چراغ‌ ستارگان‌، چشم‌ را، نوازش‌ می‌دهد؛ و روح‌ را، سیراب‌ می‌سازد.

مردم‌، برای‌ گریز از گرما، به‌ اتاقهای‌ بادگیر دار، پناه‌ می‌برند؛ که‌ در بافت‌ قدیم‌ آبادی‌، تعدادشان‌، بسیار زیاد است‌؛ و در بافت‌ جدید، اثری‌ از آنها نیست‌.

دل‌ آسمان‌ مغرب‌، که‌ بگیرد، چهره‌ها گشاده‌ می‌گردد. زیرا که‌ این‌ گرفتگی‌، پیام‌آور باران‌ است‌؛ و باران‌، در کویر، یعنی‌ زندگی‌.

با ریزش‌ اولین‌ قطرات‌ باران‌، زمین‌ سوخته‌ و تشنه‌، جان‌ می‌گیرد؛ و نشانه‌ زندگی‌ را، با رویش‌ گیاهان‌ بیابانی‌، در خود پدیدار می‌سازد. کویر باران‌ نخورده‌، توان‌ را از هر جنبده‌ای‌ می‌گیرد. زمین‌، می‌سوزد. گله‌دار، کوچ‌ می‌کند؛ و آب‌ مصرفی‌ منازل‌، نوبتی‌ می‌شود.

رنگین‌ کمانهای‌ کویر، تماشائیست‌. تولدشان‌ به‌ غمزه‌ خورشید است‌؛ و نابودیشان‌، به‌ مستوری‌ آن‌.

گویش‌ مردم‌، در منطقه‌، بومیست‌؛ که‌ رابطه‌ بسیار نزدیکی‌ با زبانهای‌ قدیم‌، مانند: فارسی‌ باستان‌ و پهلوی‌ دارد؛ و در مقایسه‌ با گویش‌ نائینی‌، تفاوت‌ آوایی‌ مختصری‌، مشهود است‌. اما بسیاری‌ از اصطلاحات‌ و واژه‌ ها، فراموش‌ شده‌ است‌؛ و بسیاری‌ دیگر، تحت‌ تأثیر زبان‌ فارسی‌ کنونی‌، و رسانه‌های‌ گروهی‌، به‌ شدت‌ آسیب‌ پذیر گردیده‌اند. متأسفانه‌، آنها که‌ مهاجرت‌ کرده‌اند، به‌ فرزندان‌ خود، این‌ گویش‌ را نمی‌آموزند؛ و خود نیز، جز در مکالمات‌ دوستانه‌ و خانوادگی‌، از به‌ کار بردن‌ واژه‌های‌ زیبای‌ آن‌، پرهیز دارند؛ و آنها که‌ در این‌ اواخر، به‌ این‌ آبادی‌ نقل‌ مکان‌ کرده‌ و ساکن‌ شده‌اند، گویش‌ انارکی‌ را، با زبان‌ خویش‌، در هم‌ آمیخته‌، کلمات‌ را دستخوش‌ دگرگونی‌، ساخته‌اند.

از شواهد چنین‌ پیداست‌ که‌ نخستین‌ مهاجرت‌ به‌ انارک‌ در عصر صفویه‌ صورت‌ گرفته‌ باشد .دامداران‌ و شتربانان‌ که‌ از مراتع‌ سرسبز منطقه‌ تنها در فصولی‌ از سال‌ استفاده‌ می‌ کردند برای‌ همیشه‌ در اینجا ساکن‌ شدند . این‌ سکونت‌ اختیاری‌ و در پاره‌ ای‌ از موارد اجباری‌ بود دور بودن‌ از مرکز قدرت‌ و منازعات‌ محلی‌ و منطقه‌ ای‌ راه‌ را برای‌ مهاجرت‌ کسانی‌ که‌ آرامش‌ طلب‌ بودند و سعی‌ در کنار کشیدن‌ خویش‌ از این‌ کشمکش‌ ها داشتند هموار ساخت‌ اینها حاشیه‌ کویر را بهترین‌ مامن‌ برای‌ زیستن‌ دانسته‌ به‌ آغوش‌ آن‌ پناه‌ جستند و از طریق‌ دامداری‌ و شتربانی‌ وصید و نه‌ از طریق‌ زراعت‌ که‌ به‌ هیچ‌ وجه‌ امکاناتش‌ فراهم‌ نبود به‌ گذران‌ زندگی‌ پرداختند.

خانه‌ سازی‌ را از محدوده‌ چشمه‌ آب‌ شیرین‌ شروع‌ کردند و از سه‌ جهت‌ به‌ توسعه‌ آن‌ پرداختند و یک‌ جهت‌ را که‌ هموارتر بود و زیر پای‌ چشمه‌ قرار داشت‌ برای‌ احداث‌ باغ‌ و باغچه‌ ، درنظر گرفتند .برای‌ انجام‌ فرایض‌ دینی‌ خود در کنار چشمه‌ اطاقکی‌ از خشت‌ خام‌ و گل‌ بر پا داشته‌ نامش‌ را مسجد ذکریا نهادند.اما این‌ مسجد با فضای‌ محدود خود جوابگوی‌ جمعیتی‌ که‌ هر روز فزونی‌ می‌ گرفت‌ نبودبه‌ ناچار دست‌ به‌ کار تسطیح‌ زمین‌ ناهموار و صخره‌ ای‌ جانب‌ شمال‌ غرب‌ چشمه‌ شدند از معماران‌ و مهندسین‌ صاحب‌ نام‌ یاری‌ طلبیدند کوره‌ های‌ آجر پزی‌ را ددر گوشه‌ وکنار آبادی‌ به‌ کار انداختند و ساختمان‌ مسجد حاج‌ محمد رضا را آغاز کردند .از قدیمی‌ ترین‌ ماخذی‌ که‌ در باره‌ پیشینه‌ انارک‌ می‌ توان‌ نام‌ برد محراب‌ همین‌ مسجد است‌ که‌ بر روی‌ آن‌ ابیاتی‌ گچ‌ بری‌ شده‌ وجود داشت‌ و تاریخ‌ اتمام‌ مسجد را به‌ سال‌ 1181هجری‌ قمری‌ نشان‌ می‌ داد.این‌ گچ‌ بری‌ زیبا و با ارزش‌ را دست‌ تغافل‌ ابنای‌ روزگار در اوایل‌ دهه‌ 1360 خورشیدی‌ به‌ نابودی‌ کشاندو دوستداران‌ هنر و علاقمندان‌ به‌ میراث‌ ادب‌ و فرهنگ‌ گذشتگان‌ را برای‌ همیشه‌ از لذت‌ دیدار ان‌ محروم‌ کرد .

بدون‌ تردید این‌ مسجد که‌ با ظرافتی‌ خاص‌ در کنار چشمه‌ آب‌ بنا شده‌ و هنوز هم‌ در مراسم‌ مختلف‌ از آن‌ استفاده‌ می‌ شودبی‌ آنکه‌ حاضران‌ از نظر جا در تنگنا باشند- یادگار دوره‌ شکوفایی‌ و آبادانی‌ انارک‌ است‌ .سال‌ پایان‌ پذیری‌ ساختمان‌ مسجد با اوایل‌ حکومت‌ کریم‌ خان‌ زند تقارن‌ دارد. خان‌ زند پس‌ از مرگ‌ نادر شاه‌ با علیمردان‌ خان‌ بختیاری‌ و ابوالفتح‌ خان‌ در اصفهان‌ حکومت‌ سه‌ گانه‌ تشکیل‌ داد . آنان‌ از دودمان‌ صفویه‌ نوه‌ شاه‌ سلطان‌ حسین‌ را به‌ نام‌ شاه‌ اسماعیل‌ سوم‌ به‌ سلطنت‌ نشاندند .پس‌ از کشته‌ شدن‌ ابوالفتح‌ خان‌ حاکم‌ اصفهان‌ به‌ دست‌ علیمردان‌ خان‌ نایب‌ السلطنه‌ کریم‌ خان‌ طی‌ جنگهای‌ بسیار مخالفان‌ را از سر راه‌ برداشته‌ در 1187 هجری‌ قمری‌ شاه‌ اسماعیل‌ را از پادشاهی‌ بر کنار کرد. و خود به‌ عنوان‌ وکیل‌ الرعایا زمام‌ امور را به‌ دست‌ گرفت‌ .سال‌ اتمام‌ بنای‌ مسجد حاج‌ محمد رضا در انارک‌ سه‌ سال‌ پس‌ از عزل‌ این‌ شاهزاده‌ صفوی‌ از سلطنت‌ بوده‌ که‌ ماده‌ تاریخ‌ آن‌ در آخرین‌ بیت‌ شعر گچ‌ بری‌ شده‌ بر محراب‌ به‌ صورت‌ زیر آمده‌ است‌.

بهر تاریخش‌ چنین‌ ساقی‌ جنت‌ زد رقم‌ باز ایزدش‌ بیچون‌ دهد (او را بهشت‌ اندر جزا)

زمینش‌ در شیب‌ تند رشته‌ کوهی‌ که‌ از شمال‌ شرق‌ تا شمال‌ غرب‌ کشیده‌ شده‌ پر از تپه‌ و ماهورهایی‌ است‌ که‌ در گویش‌ محلی‌ ( کولوت‌ )نامیده‌ می‌ شود .کلوت‌ هایی‌ که‌ در سالهای‌ پر باران‌ ،هر بذر خشکیده‌ و خفته‌ در دل‌ خاکشان‌ جان‌ می‌ گیرد و بوی‌ خوش‌ گلهای‌ آویشن‌ ،درمنه‌ ،و دیگر گیاهان‌ دارویی‌ مشام‌ جان‌ را نوازش‌ می‌ دهد.زیبایی‌ چشم‌ گیر و مسحور کننده‌ گلهای‌ بسیار ریز تنگس‌ که‌ در بهمن‌ ماه‌ شکوفا می‌ شود همراه‌ با رایحه‌ تلخ‌ بادام‌ کوهی‌ که‌ در اسفند ماه‌ به‌ گل‌ می‌ نشیند آنچنان‌ تاثیری‌ در تماشگر طبیعت‌ دارد که‌ هر گز فراموشش‌ نمی‌ شود.

برج‌ ( حاج‌ عبدالرحیم‌) و (پیرمردان‌ )ش‌ که‌ اینک‌ رو به‌ ویرانی‌ میرود همراه‌ با حصار گنگره‌ دار دور آبادی‌ که‌ بیش‌ از صد متری‌ از آن‌ به‌ جا نمانده‌ ولی‌ هنوز بر سینه‌ خود زخم‌ گلوله‌ های‌ توپ‌ (نایب‌ حسین‌ )را التیام‌ نیافته‌ حفظ‌ می‌ کند گویای‌ روزگار نه‌ چندان‌ خوشی‌ است‌ که‌ انارک‌ پشت‌ سر نهاده‌ است‌.

اسکار فن‌ نیدر مایر آلمانی‌ که‌ در اوایل‌ جنگ‌ اول‌ جهانی‌ به‌ سرپرستی‌ هیاتی‌ تا مرکز ایران‌ نفوذ کرده‌ و از آنجا به‌‌ افغانستان‌ می‌ رود در کتابی‌ تحت‌ عنوان‌ (زیر آفتاب‌ سوزان‌ ایران‌)ترجمه‌ کیکاوس‌ جهانداری‌ چنین‌ می‌ نویسد.

(انارک‌ که‌ بین‌ کوههای‌ صخره‌ ای‌ خدنگ‌ و بی‌ بار پناه‌ گرفته‌ بود در زمان‌ گذشته‌ ای‌ نه‌ چندان‌ دور آبادی‌ متمکنی‌ به‌ شمار می‌ آمد که‌ عبور و مرور کاروانها-آنهم‌ نه‌ چندان‌ کم‌ -از آن‌ انجام‌ می‌ گرفت‌.خشک‌ شدن‌ چند رگه‌ اصلی‌ آب‌ و دستبردهای‌ متعدد دزدان‌ و راهزنان‌ اندک‌ اندک‌ سکنه‌ را از آنجا راند و امروز فقط‌ چند تن‌ از شبانان‌ در آنجا اقامت‌ دارند.در میان‌ این‌ آبادی‌ که‌ روزگاری‌ پیش‌ به‌ خوبی‌ و سلیقه‌ ساخته‌ شده‌ ، در کنار میدان‌ بزرگی‌ کاروانسراییقرار داشت‌ که‌ گردا گرد آن‌ در شعاغی‌ بزرگ‌ که‌ سایر خانه‌ ها که‌ قسمتی‌ از آن‌ ظاهرا متعلق‌ به‌ مردم‌ چیز دار بود به‌ چشم‌ می‌ خورد فقط‌ این‌ کاروانسرا مورد استفاده‌ بود در حالی‌ که‌ اغلب‌ خانه‌ های‌ دیگر که‌ در حیاط‌ و پشت‌ بامهای‌ آنها علف‌ روییده‌ بود غیر مسکون‌ مانده‌ بود.بر فراز تمام‌ بلندیها، دورتا دور، برجهای‌ دیده‌ بانی‌ و استحکامات‌ کوچکتر وجود داشت‌ که‌ تقریبا تا تپه‌ های‌ دامنه‌ های‌ کوه‌ پیش‌ می‌ رفت‌ و این‌ محل‌ را که‌ خود به‌ خود در اثر وضع‌ طبیعی‌ اشمحفوظ‌ و محصور بود به‌ قلعه‌ ای‌ که‌ به‌ ا آسانی‌ قابل‌ تسخیر نبود بدل‌ می‌ کرد بدون‌ تردید مردمی‌ غنی‌ تر و فهمیده‌ تر به‌ کار ساختن‌ این‌ آبادی‌ علاقمند بودهاند،آخر کوههای‌ اطراف‌ آبادی‌ به‌ علت‌ داشتن‌ معادن‌ غنی‌ شهرت‌ داشته‌ است‌.)دور و برش‌ را مزارع‌ دایر و بایری‌ فراگرفته‌ است‌ که‌ پراکنه‌ اند و متروک‌ ،هر حبه‌ اش‌ به‌ کسی‌ می‌ رسد و هر دانگ‌ و نیم‌ دانگش‌ را به‌ نام‌ کسی‌ می‌ خوانند از این‌ روی‌ بی‌ کس‌ مانده‌ اند و مهجور ،با قناتهای‌ خشکیده‌ یا کور شده‌ وخارج‌ از توان‌ و حوصله‌ وارثان‌ مالکان‌ دیروزی‌.

نه‌ یک‌ کس‌ تواند که‌ سازد دو کار که‌ آنرا پسندند ارباب‌ هوش‌
دو کس‌ نیز در یک‌ عمل‌ ضایعند که‌ دیگ‌ شراکت‌ نیاید به‌ جوش‌

اولین‌ انارکی‌ از زواره‌ ،اردکان‌ و دیگر شهرهای‌ دور و نزدیک‌ آنهم‌ نه‌ در کوتاه‌ زمان‌ بلکه‌ در طی‌ سالیان‌ دراز،روانه‌ این‌ خطه‌ شدند و ماندگار گردیدند .پای‌ باریکه‌ آبی‌ نشستند و در تامین‌ معاش‌ به‌ تلاش‌ برخاستند،در دل‌ کوهها ،فراز تپه‌ ها وزرفای‌ دره‌ ها،هر جا که‌ جلوه‌ گاه‌ همتشان‌ بود آزاد آزاد چونان‌ پرنده‌ ای‌ که‌ عرصه‌ گیتی‌ قلمرو پرواز آنهاست‌ به‌ جستجو بر خاستند.

در این‌ کویر تفیده‌ اول‌ سراغ‌ (آب‌)این‌ مظهر زندگی‌ مادی‌ را گرفتند تا نانشان‌ مهیا گردد، تا بتوانن‌ پیوند خویش‌ را با خاک‌ حفظ‌ کنند.بیفشانند ،برویانند،خرمن‌ کنند و انبار سازند تا ذخیره‌ زمستانشان‌ باشد.

از این‌ اجتماع‌ در حال‌ رشد ،جمعی‌ به‌ بیابان‌ روانه‌ شدند. در پهنه‌ دشت‌ دست‌ نخورده‌ منطقه‌ هر جاکه‌ نشانی‌ از نم‌ ونا بود از نگاه‌ تیز بینشان‌ پنهان‌ نماند .به‌ هر زحمتی‌ که‌ بود قناتهارا کندند و پشته‌ ها را بر داشتند و آب‌ ذلال‌ را ،تفاوتی‌ نداشت‌ شور باشد یا شیرین‌ ،از دل‌ زمین‌ بر روی‌ آن‌ جاری‌ ساختند.آنها زندگی‌ ر ا از هیچ‌ آغاز کردند با امکاناتی‌ که‌ در همین‌ حد بود اما سرمایه‌ گرانقدر پشتکار و همت‌ ،ضامن‌ کار آنها بود و این‌ ضمانت‌ یاریشان‌ کرد تا به‌ همه‌ چیز از دیدگاه‌ خودشان‌ برسند و این‌( همه‌ چیز) را مصئون‌ نگاه‌ دارند.

آنها که‌ مردان‌ خدا بودند ایمانشان‌ را حفظ‌ کردندمگر نه‌ ساعات‌ شب‌ پس‌ از تلاش‌ روزانه‌ ،در زیر آسمان‌ پر ستاره‌ کویر ،خوشترین‌ زمان‌ راز ونیاز کردن‌ با خداوندگار است‌!در شب‌ ،انسان‌ شیفته‌ تر می‌ شود و مظاهر زندگی‌ مادی‌ را از نظر دور میسازد ب‌ه‌ آسمان‌ که‌ می‌ نگرد عظمت‌ خالق‌ هستی‌ را به‌ یاد می‌ آورد و به‌ خویشتن‌ که‌ نظاره‌ می‌ کند حقارت‌ خویش‌ را . و آنان‌ که‌ اندوخته‌ ای‌ داشتند ، کوشیدند تا آن‌ را، از گزند حوادث‌ ، ایمن‌ نگاه‌ دارند.

طوایف‌ مختلف‌ ، از سادات‌ ،عوام‌، و خواص‌، با سنن‌ متفاوت‌ ،یکی‌ از زواره‌، و دیگری‌ از اردکان‌ ،یکی‌ کشاورز، و دیگری‌ شتر دار ،یکی‌ در بهار، و دیگری‌ در پاییز، در محدوده‌ چشمه‌، رحل‌ اقامت‌ افکندند.نقطه‌ تلاقیشان‌ ، نقطه‌ اتحاد و یگانگی‌ شد.آنها با یکدیگر قرار زیستن‌ گذاشتند، خیلی‌ زود، زبان‌ یکدیگر را فهمیدند و به‌ یکدیگر، دست‌ دوستی‌ دادند ،آبشان‌، در یک‌ جوی‌ ، به‌ جریان‌ افتاد وگندمشان‌، دریک‌ آسیاب‌ ،نرم‌ شد .پای‌ ارادت‌ ،از آستان‌ یکدیگر نکشیدند تا خصم‌ برون‌ و دشمن‌ درون‌ را،از میان‌ بر داشتند . و چه‌ زود ،امکانات‌ این‌ تفاهم‌ ،فراهم‌ شد.به‌ زودی‌، سنت‌ یک‌ شد ،هدف‌، یکی‌ شد،گویش‌ ،یکی‌ شد،همه‌ ، یکی‌ شدند تاانارکی‌ شدند و ماندند و زیستند تا دیگر بار، همان‌ عواملی‌ که‌ اجدادشان‌ را، به‌ دین‌ سامان‌ کشانده‌ بود احفادشان‌ را، از این‌ مکان‌ ،کوچاند.

نایب‌ حسین‌ ، آمد ،ورامینی‌ ،آمد ،بلوچها، آمدند جنگ‌ و قحطی‌ و خشکسالی‌ آمد و اینها، دسته‌ دسته‌ رفتندزیرا همه‌ چیز غارت‌ شده‌ بود . نه‌ امنیتی‌ ،بود که‌ در پناه‌ آن‌ بتوان‌ ، بی‌ دغدغه‌ زیست‌ و نه‌ ثروتی‌، که‌ بتوان‌ آن‌ را، به‌ کار انداخت‌ و از منافعش‌ ،امورات‌ خویش‌ را گذراند.

عمده‌ کار مردم‌ ،انتقال‌ مایحتاج‌ ساکنان‌ شهرهای‌ دور و نزدیک‌ ،از طریق‌ کاروانان‌ شتری‌ بود که‌ صاحبانشان‌ انارکی‌ بودند (1)آنها، کالاهای‌ انگلیسی‌ را، که‌ در بندرهای‌ خلیج‌ فارس‌، مخصوصا در بوشهر ،تخلیه‌ می‌ گردیدو بعد به‌ یزد آورده‌ می‌ شد با کاروان‌ های‌ کوچک‌ و بزرگ‌ خود، به‌ شمال‌ می‌ بردند و رفاه‌ و ثروت‌ را، به‌ آبادی‌ بر میگرداندند اما، در مسیرشان‌ ، بخصوص‌ در تنگه‌ ها و دهانه‌ ها چون‌ دهانه‌ ( لاریون‌) (2) و حوض‌ (ابریشم‌) همیشه‌ با خطر هجوم‌ رازنانی‌ روبرو می‌ شدند که‌ از دور ترین‌ استانهای‌ ایران‌ ، خودرا به‌ این‌ منطقه‌ ، رسانده‌ دست‌ به‌ دزدی‌ و غارتگری‌ می‌ زدند و ناامنی‌ را، حاکم‌ بر محیط‌ آرام‌ آن‌ ، می‌ کردند.

کوچیدن‌ ، و به‌ عبارت‌ دیگر جلای‌ وطن‌ ، هر چند برایشان‌ ،تلخ‌ و جانگداز بود،اما ناگزیر ار انجام‌ آن‌ بودند.این‌ ، گناهشان‌ نبود که‌سرزمین‌ پدری‌ خویش‌ را، با آن‌ همه‌ یادها و یادگارها، رها می‌ ساختند که‌ بشر برای‌ حفظ‌ آنچه‌ را که‌ محترم‌ می‌ شمارد چون‌ اعتقادات‌ درونی‌ ، وآنچه‌ را که‌ عزیز می‌ دارد چون‌ خانواده‌ باید به‌ تلاش‌ بر خیزد.

اولین‌ گروهشان‌ ،به‌ شاهرود و سمنان‌ میرود که‌ برایشان‌ ، دو شهرآشنا و شناخته‌ شده‌ای‌ است‌ و دیگر گروه‌ ها، بلاد کوچک‌ وبزرگ‌ دیگر را، در استانهای‌ مجاور، انتخاب‌ می‌ کنند هر چند ،با مرور زمان‌ ،اختلاط‌ و آمیزش‌ آنها با طوایف‌ دیگر ،بیشتر می‌ شود و انارکی‌ بودنشان‌ ، کم‌ رنگ‌ می‌ گردد ، بسیارندکسانی‌ که‌ در گوشه‌ وکنارایران‌ ،باآنکه‌ سرزمین‌ آباء و اجدادی‌ خویش‌ را ندیده‌ اند ،گویش‌ محلی‌ خویش‌ را، که‌ مظهر قومیت‌ و نشان‌ وحدتشان‌ است‌، حفظ‌ کرده‌ و به‌ اولاد خویش‌ ،آموزش‌ داده‌اند .

نظرات بسته شده است.