سفر به کلوت

در شهر کلوتها هیچ چیز نمیروید ، در شهر کلوتها هیچ موجود جانداری حق حیات ندارد و شاید اگر کمی خیالاتی باشیم باید بگوییم که شهر کلوتها شهر جنیان و ارواح است و اجازه حیات به دیگر جانداران را نمیدهند .

معماری زیبای شهر کلوتها اعم از خیابان بندی ، ساختمان سازی ، ویلا سازی و هر حجمی که ببینید توسط دست معمار طبیعت ساخته شده است و شاید به جرات بتوان گفت که هیچ معمار دیگری نمی تواند با مصالحی که معمار طبیعت در دست دارد چنین هنر نمایی کند چرا که مصالح مورد مصرف در ساخت این شهر فقط و فقط : خاک ، باد و آب است .

در شهر کلوتها زندگی جریان دارد اما نه آن زندگی که در تصور ماست . هرگونه صدایی را که بتوان فرض کرد در این شهر قابل شنیدن است ، صداهایی وهم انگیز که در سکوت شب این صداها وهمی دو چندان برای هر مسافری ایجاد می نماید . از طرف دیگر زندگی بصورت تغییر و تحول بطور روزمره در این شهر در جریان است . هیچ بنایی حق ندارد برای همیشه به یک شکل بماند اینجا راکد بودن و مرداب وار زندگی کردن معنا ندارد . این قانون باد و آب است که در این شهر وضع کرده اند و به مرور چهره شهر را تغییر میدهند . برای دیدن این شهر خیال انگیز یا بهتر بگوییم شهر ارواح حتما نباید به شهرکهایی سینمایی هالیوود و یا به کرات دیگر بروید این شهر اعجاب انگیز در دل کویر لوت در داخل ایران ساخته شده است .

اگر قصد گذر از شهر کلوتها را دارید بدانید که ارواح تمامی شرایط را برای گم شدن شما مهیا کرده اند با صداهایی خیال انگیز و صورتکهایی که شما را احاطه کرده اند ، لذا بدون راهنما به شهر ارواح نروید .

کویرلوت شهرستان کرمان ، قسمتی از بیابان لوت است ٠ بیابان لوت درجنوب شرقی ایران واقع شده وحدود 80،000 کیلومترمربع مساحت دارد . لوت مرکزی مشخص ترین واحد جغرافیایی است که درآن نمونه های کامل انواع مختلف عوارض بیابانی از قبیل نمک زار ، تپه های شنی ( رمل ) ، ریگزار و از همه مهمتر کلوتها دیده می شوند ٠ یکی از مهمترین عوارضی که ازمرکزلوت تا غرب آن کشیده شده کلوت هاست . این عوارض براثر فرسایش آبی وبادی شدید به وجود آمده اند ودرجهت شمال غربی – جنوب شرقی کشیده شده اند کلوت ها قسمتی از حاشیه غربی دشت لوت را درسطحی به عرض متوسط ٨٠ کیلومتروطول متوسط ١۴۵ کیلومترپوشانده اند تقریبا درتمامی این منطقه وسیع هیچ گونه گیاهی وجود نداشته و هیچ جانداری زندگی نمیکند .

کویر لوت به غیر از دارا بودن زیبائیهای خاصی که در دنیا بی نظیر است دارای برخی مشخصات است که در ایران جز "ترین ها " محسوب میشود . از جمله پست ترین نقطه داخلی ایران در مشرق معدن نمک با ارتفاع 56 متر از سطح دریا در کویر لوت واقع شده است . گرمترین نقطه ایران نیز در همین نقطه است و به گفته برخی کارشناسان گرمترین نقطه کره زمین نیز محسوب میشود زیرا درجه حرارت لوت دراین قسمت در فصل تابستان ، درسایه از ۶۵ درجه سانتی گراد هم تجاوز میکند لذا از دره مرگ آمریکا ، بیابان عزیزی لیبی وربع الخالی عربستان نیز گرم تراست ٠

در کویر لوت مجموعه ای از تمامی زیبائیهایی که هر گردشگر کویردوست ، بخواهد وجود دارد . نمکزارهایی با کرت بندی شش ضلعی ، تپه های شنی ( رمل ) ، کلوتها و رود شور(کال شور به گویش محلی )

کال شور رودی است که از کوههای مزار سرچشمه میگیرد و پس از گذر از دل کویر نهایتا با تبخیر شدن و فرو رفتن در اعماق کویر ناپدید میشود. با اولین نگاه به "کال شور" هوس آب تنی کردن در این رود ، شاید شما را قلقلک دهد اما وقتی نزدیکتر میروید و نمک سفید را می بینید که به کناره های رود ماسیده است مطمئنا از شنا کردن و آب تنی در این رود منصرف خواهید شد .

از چشم اندازها و مناظر طبیعی کویر لوت و مناطق اطراف که بگذریم آثار باستانی و دهکده های زیبای بسیاری با ساختار سنتی در منطقه وجود دارد که میتوانند جاذبه و کششی باشند برای کسانی که به دیدن اینگونه آثار علاقه دارند .

قلعه قدیمی شهداد ، قلعه ده سیف ، قلعه شفیع آباد ، قلعه آدم کوچولوها در شهداد .

آب انبار قدیمی شفیع آباد ، حوض نادری ( آب انبار نادری) در منطقه کلوتها

روستاهای زیبای کویری : ده سیف ، شفیع آباد و روستای کوهستانی و زیبای سیرچ

قلعه ها : آکثر قلعه های موجود در منطقه نیاز به مرمت و بازسازی دارند اما متاسفانه به حال خود رها شده اند و رو به ویرانی می روند و در بعضی موارد به عنوان زباله دانی منطقه استفاده میشوند . نکته جالب توجه اینجاست که در بیشتر دهکده ها تا همین اواخر مردم ده بجای زندگی در خانه های مجزا درون همین قلعه ها زندگی میکرده اند . این گفته پیرمردی 60 ساله بود بنام " جواد " که از اهالی روستای ده سیف است و به یاد میآورد که تا 30 سال پیش همگی مردم دهکده در همین قلعه ده سیف زندگی میکرده اند اما بر اثر زلزله قلعه خراب شده و بازماندگان برای خود خانه های مجزایی ساخته اند . مردمی که اکثر آنها به علت کمبود امکانات به شهر کرمان و شهرهای دیگر کوچ کرده اند و دهکده در حال احتضار با مرک تدریجی دست و پنجه نرم میکند . قلعه های دیگر نیز کم و بیش همین شرایط را دارند .

قلعه شفیع آباد : این قلعه استثناء واقع شده و ظاهرا در اواخر دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی مورد لطف و عنایت قرار گرفته و تا حدود زیادی مرمت شده است و طبق برنامه می بایست بصورت یک مجموعه گردشگری در می آمده که این قلعه هم به دست فراموشی سپرده شده است . از خصوصیات این قلعه میتوان به اندازه آن اشاره کرد که طول و عرضی در حدود 500*100متر است . و به راحتی می توان ادعا نمود که 10 برابر کاروانسرای مرنجاب است .

آب انبار قدیمی شفیع آباد: این آب انبار که به نوعی قنات نیز محسوب میشود طبق برنامه میراث فرهنگی و گردشگری قرار بوده که بصورت یک قهوه خانه سنتی درآید و عملیات خاک برداری اولیه آن نیز انجام شده و با طرحی بسیار زیبا و سنتی نورگیرهای آن تعبیه شده است اما این طرح نیز به آفت دیگر آثار باستانی دچار شده است .

قلعه آدم کوچولوها : به گفته محلی ها از محل این قلعه که دیوارهای آن در حدود نیم متر ارتفاع دارند سه مومیایی با طول 25 سانتی متر یافت شده است که طبق بررسیها سن آنها بیش از 15 سال بوده است . و بر همین اساس این قلعه را به نام قلعه آدم کوچولوها می خوانند . اما از آنجا که اطلاعات اکثر محلی ها ناقص و در برخی موارد حتی اشتباه بود نمیتوان این گفته را بدون بررسیهای کارشناسی تائید نمود .

حوض نادری ( آب انبار نادری ) : آب انباری است بطول و عرض 20*5 که در میان کلوتها واقع شده است و تا سال گذشته بجای آب درون آن پر از ماسه بوده است که به همت میراث فرهنگی این ماسه ها از درون آب انبار تخلیه شده است . و باید مرمت گردد . از اسم این آب انبار پیداست که باید در دوران نادر شاه ساخته شده باشد .

دهکده سیرچ : حداقل صاحب این قلم انتظار دهکده ای کوهستانی با آب و هوایی سرد و باغهای میوه و درختان تنومند را در فاصله 50 کیلومتری کویر لوت نداشتم . اما دهکده سیرچ در این فصل سال منظره ای بدیع از رنگهای پاییزی را بخود میدید . شاید این بار نیز شانس با ما یار بود که زیبایی این منطقه را در چنین فصلی می دیدیم . جاذبه دیگری که میتواند شما را به این روستا بکشاند وجود درخت سرو تنومندی است که در میان دهکده واقع شده است . درخت سروی که در هیچیک از کتابها و سایتهای اینترنتی مربوط به جاذبه های استان کرمان به آن اشاره نشده است . درختی با دو تنه که هر کدام آنها به تنهایی حدود یک متر قطر دارد . و این درخت باید چقدر بدشانس باشد که نه تنها مسئولین از وجود آن بی خبرند بلکه مردمان دهکده نیز از عمر آن بی اطلاعند . یعنی پدران آنها حتی از سن و سال وعظمت این درخت به آنها هیچ نگفته اند ؟!

گزارش برنامه :

زمان اجرای برنامه : چهارشنبه 2/9/84 الی یکشنبه 6/9/84

افراد شرکت کننده : خانمها : الماسیان – احمدی – آقایان : توکلی – گردان – گلزاریان – شادفر

وسوسه دیدن گوشه ای از زیبائیهای استان کرمان ، از زمان دیدن تعدادی از عکسهای شهر کلوت ، از ابتدای سال در ذهن صاحب این قلم جان گرفت و از آنجا که قصد خودکشی با گرمای کویر لوت را نداشتم تا رسیدن فصل پائیز منتظر ماندم . با هماهنگی که با چندتن از دوستان به عمل آمد نهایتا با گرفتن بلیط قطار به تعداد 10 نفر برای تاریخ دوم آذرماه 1384برنامه ریزی نمودیم و بلیط برگشت نیز برای 6 آذر ماه تهیه گردید . برای تکمیل کردن اطلاعات با میراث فرهنگی استان کرمان بصورت شفاهی و مکاتبه ای ارتباط برقرار شده و یکسری کاتالوگ و بروشور و CD در مورد جاذبه های استان کرمان از طریق پست دریافت شد که در همین جا از زحمات دوستان تشکر می نمایم .

برای اطمینان خاطر با یکی از دوستان گروه کوهنوردی همت شمیران جناب آقای "بابک گلزاریان" که در شهر کرمان مشغول تحصیل هستند هماهنگی لازم جهت گرفتن راهنمای محلی به عمل آمد . و مقرر شد که پس از رسیدن به شهر کرمان به همراه این دو دوست عزیز راهی کویر لوت شویم . اما به گاه اجرای برنامه 5 نفر از دوستان تهرانی برنامه را لغو کردند و بعد از آن هم راهنمای کرمانی بدلیل بروز مشکلاتی از حضور در برنامه عذرخواهی کردند . به هر حال با اطلاعاتی که راهنمای مذکور در اختیار جناب آقا ی گلزاریان گذاشته بود و همچنین اطلاعات کسب شده از میراث فرهنگی کرمان و مطالب بدست آمده از اینترنت راهی کویر لوت میشویم . مجموعا به تعداد 5 نفر با قطار تهران- کرمان راس ساعت 5 بعد از ظهر به سمت کرمان حرکت میکنیم و بدون بروز مسئله خاصی ساعت 6:30 صبح در ایستگاه راه آهن کرمان پیاده میشویم . وعده قرار ما با آقای گلزاریان میدان آزادی کرمان است . همانطور که انتظار داشتیم هوای صبحگاهی کرمان به مانند تهران سرد است اما با رطوبت کمتر . با ملحق شدن آقای گلزاریان به گروه ، با جمع 6 نفره به محل ایستگاه ماشین های شهداد میرویم . طبق شنیده ها برای شهر شهداد مینی بوس باید وجود داشته باشد اما پس از رسیدن به میدان مشتاق کرمان متوجه میشویم که به غیر از ماشین های سواری که با کرایه نفری 1500 تومان این مسیر را طی میکنند خودروی دیگری در این مسیر وجود ندارد . با کرایه کردن دو دستگاه پیکان عازم شهداد میشویم . حدود ساعت 10 صبح در جلوی آژانس اتوموبیل شهداد پیاده میشویم . همین که رانندگان متوجه میشوند ما برای ماندن دو روزه در کمپ شهداد آمده ایم هر کدام برای همراهی ما به طریقی بازارگرمی میکنند . نهایتا با راننده ای به اسم اسماعیل از اهالی "ده سیف " که وانت نیسانی دارد به توافق میرسیم تا با کرایه 40،000 تومان برای دو روز در اختیار گروه باشد . پس از آماده شدن عازم کمپ کویری شهداد میشویم . قبل از حرکت به توصیه مسئولین میراث فرهنگی ، هماهنگی لازم با پاسگاه انتظامی شهر شهداد به عمل می آید . و طبق حکم گروه کوهنوردی همت شمیران اسامی افراد در دفتر پاسگاه ثبت میگردد .

در همین جا لازم میدانم از اعضای هیئت مدیره گروه همت شمیران جهت صدور حکم اجرای این برنامه صمیمانه تشکر و قدردانی نمایم .

در هنگام خروج از شهر شهداد مسئولی که خود را نماینده شهرداری شهداد معرفی میکند به ما خوش آمد گفته و با رویی خوش از امکانات و جاذبه های کویر لوت میگوید . پس از خداحافظی به سمت کمپ کویری شهداد رهسپار میشویم . در بین راه سری به ده سیف میزنیم . و از قلعه مخروبه ده دیدن میکنیم . قلعه ای که تنها و مهجور به گذشته هایی که ساکنین ده را در دل خود جای داده بود می اندیشد. شاید ساکنین ده به 50 نفر هم نرسد ساکنینی مهربان که نمونه آن دختری است جوان که به همراه مادر پیرش و کودک خردسالی ، نان گرم تنوری به ما تعارف میکند ، بدون هیچگونه شناخت و چشمداشتی از ما رهگذران .

شغل تمامی ساکنین روستاهای اطراف شهداد کشاورزی و دامداری است . شاید روزی برسد که این روستائیان ساده دل و خونگرم بتوانند نان طلایی شهر کلوت را بخورند . نانی که با تبلیغ این منطقه و حضور گردشگران بدست خواهد آمد .

پس از دیدن قلعه ده سیف و گپی با پیرمرد روستایی به سمت کمپ کویری شهداد میرویم . با رجوع به خاطرات موجود از امکانات دیگر آثار باستانی و جاذبه های ایران ، وجود چنین کمپی دور از انتظار است . کمپ از 36 آلاچیق مدور گنبدی شکل بسیار زیبا تشکیل شده است که در مرکز آنها یک سالن اجتماع بزرگ از برگهای درختان نخل ساخته شده است . کمپ بصورت شمالی – جنوبی ساخته شده است و در بین چندین کلوت قرار گرفته تا از گزند باد و طوفانهای شن منطقه در امان باشد . کمپ دارای 6 دستگاه سرویس بهداشتی است که با آب لوله کشی تغذیه میشود ، همچنین برای ایمنی مسافرین یک نگهبان از طرف میراث فرهنگی کرمان برای کمپ در نظر گرفته شده است . پس از کمی استراحت در کمپ و صرف ناهار حدود ساعت 3:30 بعد از ظهر عازم منطقه کلوتها می شویم . تا غروب آفتاب را در درون شهر کلوتها باشیم . حدود ساعت 4:30 خود را در شهری عاری از سکنه می یابیم که برای غرق شدن در خیالات ، نیاز به تخیلی قوی نیست حال و هوای منطقه شما را با خود خواهد برد . یکی از دوستان بالای یکی از کلوتها رفته و شروع به آواز خواندن میکند . مابقی دوستان نیز انگشت به دهان به دیدن و گشت و گذار در کوچه پس کوچه های این شهر مشغول میشوند . از آنجا که در تاریکی شب هر یک از عارضه های کلوخی به شکلی خاص مشاهده میشود امکان گم شدن بسیار بالاست . لذا قبل از تاریکی با دوستان کنار ماشین بازمی گردیم . تا گرفتار طلسم ارواح شهر کلوتها نشویم .

در حالی که هر کس با تصورات و تخیلات خویش مشغول شده است به کمپ برمیگردیم . زیبایی کمپ در شب دو چندان است . محوطه کمپ با چراغهایی تزئین شده است که روشنایی این چراغها زیبایی خاصی به آلاچیقها بخشیده است . پس از استراحتی کوتاه و صرف شام برای فرار از روشنایی کمپ به بالای تپه های کلوخی شرقی کمپ پناه میبریم تا از سفره آسمان ستاره بچینیم . اما متاسفانه ستاره ها بسیار دورتر از آنند که تصور می کنیم . این خیالات ماست که به علت تمیز بودن هوا و نبودن بخارات در جو ، آسمان را در چند قدمی خویش احساس میکنیم .

صبح روز جمعه برای دیدن دیگر زیبائیهای کویر پای در جاده شهداد – نالینو میگذاریم جاده ای که از دل شهر کلوتها و نمکزارها و کال شور میگذرد . با گذر از میان شهر کلوت به نمکزارهای کویر لوت میرسیم . عمده تفاوت نمکزار این منطقه حضور کلوتها در اطراف نمکزار است . دیدن شش ضلعیهای نمکزار از بالای کلوتها لذت دیگری دارد که این خوشی را نمیتوان در کویر های دیگر تجربه کرد . پس از گشت و گذاری 1 ساعته در نمکزار به سمت کال شور میرویم . وجود رود در میان کویر لوت را شاید نتوان باور کرد اما چنین رودی از میان شهر کلوتها گذر میکند در اطراف رود از شدت غلظت نمک بلورهای نمک تشکیل شده و زیبایی خاصی به رود بخشیده است . سرعت پایین آب رود را به دلیل وجود نمک بیش از حد میتوان حس کرد . در همین اثنا وجود مرد جوان بلوندی که کودکی حدودا یک ساله در بغل دارد ما را کنجکاو میکند . پس از کمی صحبت و گفتگو متوجه میشویم که آقای هایکو به همراه همسرش تینا و کودکش تیمو از کشور آلمان عازم دیدن مشرق زمین شده اند و برای این منظور پس از گذشتن از 6 کشور اروپایی وارد کشور ترکیه شده و حدود دو ماهی در ترکیه بوده اند و پس از آن وارد ایران شده اند و پس از دیدن شهرهای تبریز ، ماسوله ، همدان ، شیراز و … به این قسمت رسیده اند و قصد دارند از این جاده به سمت زاهدان رفته و پس از آن وارد پاکستان شوند و پس از دیدار پاکستان به کشور هند بروند تا مشرق گردی آنها کامل شود . اما با توصیه های ما متوجه اشتباه خود میشود که این جاده به سمت نالینو و نهایتا بیرجند و مشهد میرود و نه زاهدان . پس از توضیحات دوستان هایکو قبول می کند که برای شب مانی به کمپ شهداد آمده و از آنجا به بم و زاهدان برود . پس از خداحافظی با خانواده آقای هایکو مجددا به سمت کلوتها بازمیگردیم تا از حوض نادری دیدن کنیم با توقفی کوتاه در کنار اب انبار قدیمی عازم دیدار تپه های شنی می شویم . به گفته اسماعیل راننده و راهنمای ما که قرار بود ما را به دیدن تپه های شنی ببرد ما را در کنار کلوتها پیاده میکند و میگوید که تپه های شنی همینجاست . اما منظور او از تپه های شنی شنهایی بود که در پای کلوتها نشسته بود و با هدف ما که همان رمل بود تفاوت داشت . ما هم هیچ نگفته از دیدن زیبائی کلوتها لذت میبریم . پس از گشت وگذاری دو ساعته در کلوتها بدلیل اینکه دوست خوبمان آقای گلزاریان برای امتحان دانشگاه باید به کرمان بازگردد به کمپ برمی گردیم . تا او روز جمعه به کرمان بازگردد و ما صبح روز شنبه به وی ملحق شویم . پس از رسیدن به کمپ متوجه می شویم که بر خلاف روز پنجشنبه که کمپ بطور اختصاصی در اختیار ما بوده است ( به علت عدم وجود هیچگونه گردشگری در کمپ ) روز جمعه حدود 200 الی 300 نفر در کمپ مشغول گذراندن روز تعطیل خود هستند . پس از وارد شدن به آلاچیقها متوجه میشویم که طبق گفته نگهبان کمپ ، دو موتور سوار به قصد دزدی وارد کمپ شده و در حال دزدی توسط نیروی انتظامی دستگیر شده اند . و به ما توصیه میکند که اگر وسیله ای مفقود شده است زودتر اعلام نمائیم . با بررسی سطحی متوجه فقدان چیزی نمیشویم و مضوع را بدست فراموشی می سپاریم . حدود ساعت 18 سر و کله جناب آقای هایکو با ماشین فولس واگن استیشن پیدا میشود و از رفتارش پیداست که به دنبال گروه ما میگردد . او را به داخل کمپ راهنمایی میکنیم و محل امکانات مختلف کمپ را به او نشان میدهیم . پس از صرف شام آتشی بر پا کرده و به همراه هایکو و همسرش در کنار آتش ترانه های سنتی را زمزمه می کنیم از قیافه های این دو آلمانی پیداست که با اینکه از معنی اشعار چیزی نمی فهمند ولی لذت میبرند . حدود دو ساعتی از هر دری با آنان سخن میگوییم . از مسیری که آمده اند ، رفتار مردمان کشورهای میزبان و مقایسه آنها با مردم ایران و…. . نهایتا به همراه هایکو برای دیدن ستاره ها به پشت تپه های کمپ پناه می بریم . سردی هوا بیشتر از نیم ساعت به ما مجال خوابیدن در زیر هتل پرستاره را نمیدهد .

صبح روز شنبه با کرایه کردن یک دستگاه پژو آردی به مقصد کرمان به راه می افتیم. در بین راه سری به آب انبار شفیع آباد زده و از آنجا به قصد دیدن قلعه آدم کوچولوها در شهداد توقفی کوتاه می کنیم. پس از آن در بین راه به قصد دیدن 15 دقیقه ای به روستای سیرچ میرویم تا سرو کهنسال سیرچ را به تماشا بنشینیم . ولی زیبایی پاییزی سیرچ و آب و هوای کوهستانی آن حدود یک و ساعت و نیم ما را در دهکده ماندگار میکند . در نهایت ساعت 15 به کرمان میرسیم . با هماهنگی که با آقای گلزاریان به عمل آمده است به جای هتل راهی منزل آقای گلزاریان میشویم . ( چتر باز کردن در اینجا معنی پیدا میکند ) جا دارد در همین از زحمات بی شائبه جناب آقای گلزاریان از طرف خود و دیگر دوستان تشکر و قدردانی کنم . پس از صرف ناهار و استراحتی کوتاه و از همه مهمتر برون کردن خستگی دو روزه با یک حمام آب گرم آماده حرکت به سمت بازار و مجموعه گنجعلی خان میشویم . که در حین کنترل کردن کوله ها متوجه میشویم فلاکس ، کاپشن پر ،چند عدد کنسرو ، بلیط بازگشت قطار و مقداری پول نقد دو تن از دوستان مفقود شده است . برای بررسی کردن این موضوع راهی باقی نمی ماند جز اینکه سری به نیروی انتظامی شهداد بزنیم . اینجانب به همراه یکی از مال باختگان ، شباهنگام راهی شهداد میشویم . از بدو ورود به پاسگاه نیروی انتظامی شهرستان شهداد ، با رفتاری بسیار دوستانه از جانب مسئولین مواجه میشویم که شدیدا پیگیر قضیه هستند و به دنبال راهکاری برای حل مشکل . نهایتا با صحبتهایی که انجام میشود مقرر می گردد که مسئولین مربوطه با پرس و جو از کسانی که به آنان مظنون هستیم اموال و اشیاء دوستان از طریق پست مسترد شود . که جا دارد از پیگیری و زحمات مسئولین پاسگاه شهداد و همچنین پاسگاه منطقه امیر آباد تشکر و قدردانی نمایم .

پس از بازگشت به کرمان عملا دیگر نه تنها زمانی برای گشت و گذار از شهر باقی نمانده است بلکه شهر شلوغ کرمان کاملا خلوت است . پس از ساعت 9 شب دیگر کسی را نمی توان در خیابانهای کرمان یافت .

صبح روز یکشنبه بر اساس زمانی که در اختیار داریم به ترتیب به دیدن بازار قدیمی کرمان ، مجموعه گنجعلی خان ، حمام گنجعلی خان ، دانشگاه هنر ، مسجد جامع کرمان و نهایتا گنبد جبلیه میرویم . در حین دیدار از آثار باستانی کرمان صنایع دستی و سوغات کرمان را فراموش نکرده و چیزی به یادگار برای زنده نگاهداشتن خاطره و همچنین شیرینی جاذبه های کرمان با خود همراه می آوریم . خرمای خشک کرمان ، زیره کرمان ، و شیرینی های سنتی کرمان ( کرمپه ) ( خصوصا شیرینی های شیرینی فروشی رضا ، واقع در میدان آزادی ) .

با سوار شدن به قطار ساعت 17 روز یکشنبه از خاطرات تلخ و شیرین شهر کرمان ، کویر زیبای لوت ، شهر ارواح کلوت ، روستای زیبای سیرچ و … چند عکس و خاطرات ذهنی خویش را به یادگار می آوریم .

نظرات بسته شده است.