سفالگری، کاشیکاری و سرامیک سازی

برای شناخت هنر سفال،کاشی و سرامیک‏1در دوران اسلامی و بررسی چند و چون‏ این هنر سنّتی و علل شکوفایی آن از آغاز اسلام‏ تاکنون،نگاهی به تاریخ پیدایش،رشد و تطوّر و ماندگاری این بخش از هنرهای سنّتی در دوران‏ پیش از اسلام،ضروری می‏نماید. در بخش اوّل مقاله،بیشتر به بررسی هنر سفال،کاشی و سرامیک در جهان و ایران پیش‏ از اسلام پرداخته شده است و در بخش دیگر مقاله‏ که بعد از این منتشر خواهد شد،این هنر را در دوران اسلامی مورد بررسی و تحلیل قرار خواهیم‏ داد و در پایان،مصالح،ابزار،ساخت‏وساز، زیباشناسی و واژه‏نامهء این هنر سنّتی را تقدیم‏ خوانندگان گرامی خواهیم نمود.

در بررسی جهانی سفال،کاشی‏و سرامیک‏ تعمدا به کشورهایی پرداخته شده است که به‏ نحوی از انحاء در هنر یاد شده کشورمان مؤثر بوده‏اند و از سویی انتخاب عنوان«سفال،کاشی‏ و سرامیک»برای مقالهء حاضر،تلفیق و آمیزش‏ واژه‏های سفال،کاشی و سرامیک از جانب‏ صاحب‏نظران،پژوهندگان هنرهای ایرانی با هم‏ بوده است،به‏طوری که تفکیک هر یک از آنها به‏ آسانی امکان‏پذیر نیست و از طرفی علاوه بر ارتباط لغوی این سه واژه،از نظر شکل‏پذیری ظاهری و ساخت‏وساز این هنر نیز بنظر می‏رسد گزینش‏ این عنوان برای مقاله،معقول و منطقی باشد.

در یک کارگاه سفال،کاشی و سرامیک، گل مایهء زندگی است و رنگ و نقش،دستاوردی‏ برای حرمت به هنر.این حرمت را به پاس تلاش‏ هنرمندان گمنام سفالگر و کاشی‏کاری داریم که در گوشه و کنار این سرزمین-بی‏هیچ توقّع-در شکوفایی و ماندن این هنر سنّتی سهم والایی‏ دارند.این آفرینشگران ارجمند هنر،طرح‏ها و نقش‏های دلپذیرشان را بر روی سفال جان‏ می‏بخشند،می‏سازند و با زندگی پیوند می‏دهند. بی‏تردید سفال،کاشی و سرامیک یکی از ماندگارترین میراث فرهنگی کشورمان است.

بشر وقتی موفّق به کشف راز سفت شدن‏ خاک در اثر حرارت گردید،به ساختن اشیاء مختلف از سفال همّت گماشت.ظرف سفالی به‏ خاطر این به وجود آمد که نیازمندی‏های زندگی‏ را برآورده سازد.در روزهای نخستین نه به عنوان‏ یک اثر تزیینی بلکه به صورت یکی از بهترین‏ وسایل رفع احتیاج از سفال‏سازی استفاده شد و بتدریج طبع هنر دوست و هنر پرور بشری با توجّه‏ به پیشرفت دامنهء دانش و شناسایی موّاد اولیه‏ گوناگون سرامیک،سطح خارجی ظروف و لوازم‏ سفالی را تزیین نمود.نقشو نگار و لعاب و طرح‏های بدیع،تنها برای زیباتر کردن یک وسیله‏ زندگی بوده است و هرچند به هنگام ساخته شدن‏ به قصد یک اثر هنری ساخته نشده بود،امّا سرانجام این نیاز ساده مبدّل به یک شیی‏ء تحسین‏برانگیز هنری گردید و چنین شد که هنر از زندگی مایه گرفت و در آن ریشه تنومند بست.

سفالگری در جهان

این را باور داریم که در همهء جهان،انسان‏ ابتدایی،ظروف خود را از گل می‏ساخته است، ازاین‏رو،در بیشتر جاها،سفالگری کهنترین و رایجترین هنرها بوده است‏ ولی دربارهء تاریخ‏ پیدایش این هنر سنّتی اتفاق‏نظر نیست و حدود 7 تا 10 هزار سال پیش از این را زمان آغاز ساخت‏ اشیاء سفالی ذکر کرده‏اند.

«جی گلاک» می‏گوید:

«صنعت سفالگری را گویا نخست بار در حدود ده هزار سال پیش زنان اختراع کردند، از صنایعی که با افزودن مواد گوناگون‏ به یکدیگر پدید می‏آید و جنبهء سازنده دارد. سفالگری،پس از سبدبافی،کهن‏ترین است‏ زیرا قدیمی‏ترین سفالینه‏ای که تاکنون‏ شناخته شده است روی آن را از گل پوشانده‏ و پخته‏اند و شاید به تصادف،بیش از اندازه‏ نزدیک کوره گذاشته‏اند.بسیاری از انواع‏ کوزه‏ها و سفالینه‏های روزگاران نوسنگی و مس،نی‏ها یا ترکه‏هایی در خود دارند که‏ احتمالا بجای ریسمان بکار می‏رفته و نشانهء آن است که سفالگری اصلا از فن سبدبافی‏ پدید آمده است.»

«موریس دوما» معتقد است که:

«سفالگری در زمان‏های بسیار دور ایجاد شده‏ است.تاکنون مدرکی بدست نیامده است‏ که تعیین کند برای نخستین بار کی و کجا خاک رس را به قالب ریختند و آن را پختند. مع‏ذلک در پرتو اطلاعات کنونی به نظر می‏رسد که پیدایش سفالگری،قدیمی‏تر از 7000 سال قبل از میلاد نبوده است.در برّ قدیم امکان دارد که این صنعت در دوره‏ نخست کشاورزی در خاور نزدیک آغاز گردیده باشد.»

«دوما»نتیجه‏ گیری می‏کند:

«اختراعات طی یک سلسله از اتفاقات پدید می‏آیند و تاریخ دقیق و پیدایش آنها را هرگز نمی‏توان یافت،زیرا هربار در یک محیط صنعتی مستّعد تحقّق می‏یابند.بنابراین بهتر است درپی یافتن محیطهای مساعد اختراع‏ باشیم تا این‏که بدون در دست داشتن‏ هیچ‏گونه مدرکی صرفا بر پایهء تخیّل،تاریخی‏ برای آنها قائل شویم.سفالگری هنگامی آغاز شد که می‏توانست بوجود آید؛یعنی در دورهء نخست کشاورزی یا کشاورزی اوّلیه که‏ اقامت کم‏وبیش وجود داشت از گل، ظرف‏هایی می‏ساختند و غلات را انبار می‏کردند.چنین محیطی در هزاره‏های هفتم‏ تا پنجم در خاور نزدیک وجود داشت و در برّ جدید در دوره‏ای کمی اخیرتر در منطقهء بین‏ کالیفرنیا تا پرونیز شرایط بسیار مشابهی وجود داشته است.»

در یک بررسی کلّی می‏توان گفت:هرگاه‏ عصر«پارینه سنگی اخیر»را که مشخصهء عمدهء آن،پدیداری هنر است پشت سر بگذاریم و به‏ حدود پانزده هزار سال پیش که عصر «میانه سنگی»است و فصل تصویرنگاری تلقی‏ می‏شود،رها سازیم،در عصر نو سنگی که حدود هفت هزار سال پیش از میلاد آغاز گردید،ردّ پایی از هنر سنّتی سفالگری را خواهیم یافت.در این عصر دگرگونی‏های اساسی در جهات زندگی‏ و فرهنگ مردم و اندوخته‏های دانش بشری روی‏ داد که از آن جمله پیدایش هنر نسّاجی و اختراع‏ ظروف سفالین بود.ظروف سفالین در این عصر سودمندی‏های گوناگونی داشت و گام بزرگی بود که این عصر را از روزگاران پیشین ممتاز جلوه‏گر سازد.انسانهای این دوره،ظروف سفالینی‏ می‏ساختند که به علّت عدم آشنایی آنان با پخت‏ و درجهء سفت شدن گل زود شکن و بی‏دوام‏ بودند؛امّا عملا برای ساکنین روستاها پیشرفت‏ محسوب می‏شد.از این سفالینه‏ها شبانان و کوچ‏نشینان به علّت زودشکنی و کم دوامی بهره‏ای نمی‏بردند و تمایلی به ساخت‏ آن‏ها نشان نمی‏دادند.بهر حال آنچه که از آن‏ دوره باقی‏مانده است مدارک و اسناد ارزنده‏ای‏ از تمدّن و فرهنگ جوامع بشری بشمار می‏آین.

«پی‏یر روسو» پیدایش سفالگری یا کوزه‏گری را مربوط به عهد حجر جدید که‏ درواقع 1900 قبل از میلاد است مرتبط می‏داند.در صد قرن یا ده هزار سال عهد مزبور ترقّی فنی چشمگیری حاصل شد. صیقل دادن سنگ،زراعت،گله‏داری، کوزه‏گری و ساخت انواع ظروف و فن‏ خانه‏سازی چیزهایی بود که در این عهد بوجود آمد.

«هربرت رید» تحلیلی دلپذیر از سفالگری‏ اوّلیه دارد:

«سفالگری ساده‏ترین و در عین حال‏ دشوارترین هنرهاست.ساده‏ترین،از آن‏ جهت که بدوی‏ترین هنرهاست و دشوارترین‏ از آن جهت که انتزاعی‏ترین هنرهاست.از لحاظ تاریخی،سفالگری در شمار قدیمیترین‏ هنرها قرار دارد.نخستین ظرفها را انسان از گل خامی می‏ساخت که از زمین در می‏آورد و آن را برابر خورشید و جریان باد خشک‏ می‏کرد.حتی در آن زمان هم،پیش از آن‏که‏ انسان صاحب خطّ و سواد شده باشد،پیش‏ از آن‏که ادبیات و دیانتی داشته باشد،این هنر را داشته است،و ظرف‏هایی که در آن‏ زمان ساخته شده‏اند،هنوز هم با قوّت بیان‏ خود،ما را تحت‏تأثیر قرار می‏دهند.وقتی که‏ آتش کشف شد و انسان آموخت که‏ ظرف‏های خود را سخت و بادوام بسازد،و وقتی چرخ اختراع شد و سفالگر توانست‏ وزن(ریتم)و حرکت فرارونده را به تصوّری‏ که از صورت داشت علاوه کند،آن وقت‏ همهء ضروریات سفالگری که انتزاعی‏ترین‏ هنرهاست فراهم شد.این هنر از آغاز سادهء خود یک تکامل طولانی را طی کرد تا آن‏که‏ در قرن پنجم پیش از میلاد به صورت هنر نمونهء حساس‏ترین و متفکّرترین قومی که جهان‏ بخود دیده است،درآمد…»

پس از بررسی ریشه‏های پیدایش هنر سفالگری،شناخت کانون‏های نشو و نمای این‏ هنر لازم می‏نماید:«جی گلاک»درّه مکزیک، مناطق سرخپوستان آمریکای شمالی،شمال‏ تایلند،بخش‏هایی از آفریقای شرقی و در ایران‏ بلوچستان،کردستان و گیلان و سرانجام ژاپن را مناطق اصلی ظهور سفالگری می‏داند.

«استاد غلام حسین مصاحب»علاوه بر آسیا، اروپا و آمریکا،به اسناد تاریخی و ادبی تمدّن‏ آشور به صورت لوحه‏های سفالینی که از خرابه‏های‏ نینوا بدست آمده اشاره دارد و از میان سفالینه‏های‏ قدیمی ظروف فنیقی،رودسی و اتروسک را نام‏ برده است.بدون تردید روم،چین و مصر نیز در گسترش هنر سفالگری مؤثّر بوده‏اند.

…مصریان در دورهء امپراتوری باستانی از ظروف سفالین در مقیاس وسیعی استفاده‏ می‏کردند،آثار باقیمانده از سفالهای شکسته در اماکن تاریخی مصر،نشانگر و مبیّن این‏ ادّعاست.باوجود این‏که موّاد خام این هنر سنّتی‏ در مصر وجود داشته،مع‏ذلک مرغوبیت آثار برجای مانده به پای آثار یونانی نمی‏رسد. سفالهای معمولی مصر قدیم،زرد،قرمز و تیره و با مقداری ناخالصی‏ها مخلوط است.این سفالینه‏ها خوب پخته نشده و بندرت لعاب داده شده‏ است‏.

در یونان باستان،فن سفال‏سازی به منتهای‏ درجهء کمال خود رسید و از حیث نقش،خمیر مایه‏ و لعاب به حدّ ممتاز نایل آمد،ولی به‏طور کلّی‏ این امر تداول چندانی نیافت و ساخت‏وساز ظروف منقّش در آن سرزمین تا قرن اوّل قبل از میلاد بیشتر ادامه پیدا نکرد،زیرا جزیرهء کرت و سواحل‏ دریای مدیترانه در ضمن دادوستدهایی که با بین‏النّهرین به‏ویژه با ایران داشتند به خرید سفالینه‏های ساخت ایران که از راه آسیای صغیر به دست می‏آمده است تمایل بیشتر نشان دادند، چندان که اندیشه و هنر غنی سرزمین کهنسال‏ ایران را می‏توان بر روی کوزه‏هایی که به سبک‏ هندسی در آتن تهیّه می‏شده،باز شناخت‏.

طرز ساخت کوزه‏ها و گلدان‏های یونانی‏ تفاوت چندانی با دوره‏های بعد نداشت،الاّ این‏ که تصاویری از سبک‏های ایرانی را در آنها می‏توان مشاهده کرد.تصاویری در دست است‏ که شاگرد کوزه‏گر به ساخت ظروف مورد نیاز مجسمه قوچ سفالی قرمز  اشتغال دارد.

قرن پنجم و چهارم پیش از میلاد مصادف با درخشانترین دوران تمدّن یونان در زمان زمامداری‏ پریکلیس بود.در این عهد،اجرای سبک‏های‏ مختلف با نقوش قرمز رنگ آغاز شد و پرده‏های‏ نقاشی بر روی سفالینه‏ها نمودار گردید.از نیمهء قرن پنجم پیش از میلاد مسیح توجه خاصی نسبت‏ به بیان حالات درونی اشخاص و نمایش آداب و رسوم معطوف شد.

«دوما»می‏نویسد:

«در آغاز سدهء سوم پیش از میلاد بود که‏ چرخهای پایی رواج یافت.در شکل کوره نیز تحوّل جزیی ایجاد شد.تابلوهای متعدد کورنیتی و آثاری که در اثر حفریات در ناحیهء آگورا در آتن(سده‏های هفتم و هشتم)و در ناحیهء مگارا هیبلائه‏ در سیسیل(سده‏ ششم)بدست آمد،این ادّعا را تأیید می‏کنند. اینها کوره‏های استوانه‏ای دو طبقه‏ای بودند که در طبقهء بالا که سقف گنبدی داشت، گل را می‏پختند و طبقهء پایین که اجاق کوره‏ بود از یک طرف دهانهء پیش‏آمده‏ای داشت و سقفی ضربی آن را از طبقهء بالا جدا می‏ساخت.گاهی یک میل مرکزی،سقف‏ وسط را نگاه می‏داشت.این کوره دارای‏ هیچ بادگیری نبود و قطر آن بین 1 تا 5/1 متر بود و تنها در شروع سدهء پنجم پیش از میلاد بود که کوره‏های بسیار بلند(5/4 متری محلهء کرامیکوس آتن)،که گاهی مستطیل بودند، رواج یافتند.در دورهء هلنیستی شاهد پیدایش‏ کوره‏های تکامل یافته‏ای هستیم که دارای‏ لوله‏هایی برای ورود هوای گرم به کوره‏ می‏باشند که طلیعه مدل‏های کورهء رومی‏ هستند.از این نوع کوره‏های متعلق به‏دورهء پونیک‏(260-146)در کارتاژ کشف‏ شده‏اند.»

خلاصه این‏که در زمان اوج اعتبار کارگاههای سفال‏سازی یونان،ظروف زینتی در ایران از سیم و زر و یا سنگ مرمر ساخته می‏شد و توجهی به پیشرفت این هنر نمی‏شد.دوران‏ درخشش واقعی ظروف سفالین ایران قریب‏ یکهزار سال بعد از این دوران طلایی یونان آغاز آبخوری سفالی خاکستری مایل به سیاه-دورهء اشکانی-مشگین‏شهر.«موزهء ملی ایران».

شد و پیشرفت‏های ارزشمندی نصیب سفالگران و کاشیکاران ایران گردید.تکمیل فن سفال‏سازی‏ ایران به قدری با پیشرفت توأم بود که بعدها نیز سفالگران یونانی به گردپای صنعتگران هنرمند ایرانی نرسیدند.

ارزش هنری صنایع سفالین یونان تا حدّی‏ مدیون لعاب سیاه و برّاق آنهاست که به غلط (لعاب آتیک)نامیده می‏شود.این لعاب دستاورد تکنیکی اعجاب‏آور بوده و در سده‏های پنجم و چهارم قبل از میلاد به اوج خود رسیده است. قالبگیری و تکثیر سفالینه‏ها که دو روش مهمّ در سفالگری است از همین زمان آغاز شد وقرنها دوام داشت‏.

* در روم،یک قرن قبل از میلاد تا چهار قرن‏ بعد از میلاد سفالگری رونق داشت‏.تکامل‏ تمدن روم،کمک چندانی به رشد سفالگری‏ نکرد.سفال‏هایی که از روم بدست آمده،فاقد ارزش هنری است و بیشتر به مصرف روزمره‏ می‏رسیده است.بررسی انواع چرخهای‏ کوزه‏گری،قالب‏های برجسته،مهرها،تراش‏ها، نقاشی‏ها و اندود سفال‏ها،نشانی از پیشرفت هنر سفالگری طی قرنهای یاد شده ندارد.در روم‏ ظروف معمولی سفال با قالب‏هایی ساخته می‏شد که از داخل تراش می‏خورد و سپس منقّش‏ می‏شد.کارگاه‏های ارتسو نمونه‏ای از سفال‏سازان اوایل سدهء نخست میلادی بودند که‏ چیزی به هنر سفال‏سازی نیفزودند.آسان پسندی،  ساده پنداری،تکرار طرح‏ها و نقوش لطمات‏ بسیاری به سفالگری روم وارد ساخت و حتّی‏ ساخت لعاب قرمز نیمه شفاف و تلاش صنعتگران‏ معدود گراوفسنک‏ لزو در جهت اعتلای این‏ هنر سنّتی کاری از پیش نبرد.هنر سفال‏سازی‏ روم تقلیدی از سفالگری عهد پیشین یونان بود.

در سدهء پنجم میلادی سفالین‏های خاکستری‏ و قرمز که«ویزیگوتی» نام داشت و دنبالهء سفال‏سازی تمدن گل بود رونق یافت و حرکتی‏ در سفال‏سازی روم پدید آورد.

کوره‏های دو طبقه سفال‏پزی روم دارای سه‏ قسمت بود:طبقهء زیرین اختصاص به اجاق کوره‏ داشت و آتشدانی در جنب آن واقع شده بود. تیغه‏ای این طبقه را به دو بخش مجزا تقسیم‏ می‏کرد،اتاق پخت روی آتشدان ساخته می‏شد. در سقف اتاق پخت نیز دریچه‏ای بود که وظیفه‏ مکش هوای کوره را عهده‏دار بود.در نزدیکی شهر کاذیت‏ نمونهء سالمی از این کوره باقی‏مانده است.گفته شده است در هر کوره به‏طور متوسط 000,30 قطعه سفالی در هر نوبت پخته‏ می‏شد.

سفالگری و چینی‏سازی یکی از هنرهای‏ زیبای کشور باستانی چین بشمار می‏آید. سفالگران چینی با ظرافت بی‏نظیری لوازم‏ غذاخوری و چای‏نوشی را از سفال می‏ساختند.

«مرتضی راوندی»می‏نویسد:

«سفالگران چینی پس از آن‏که گل پخته را به اشکال مختلف در آوردند با پاره‏ای موّاد معدنی می‏آمیختند و در معرض آتش قرار می‏دادند تا ذوب شود و به چینی شفافی‏ تبدیل گردد.عده‏ای از محقّقین،قدمت‏ سفالگری چین را به عصر سنگ یعنی سه‏ هزار سال قبل از میلاد می‏رسانند.»

چینی‏ها،در سفالگری کشورهای مختلف‏ آسیایی تأثیرات فراوانی گذارده‏اند.از جمله‏ کشورهایی که از این تأثیرگذاری برکنار نمانده‏اند می‏توان کشورهای ژاپن و کره را نام برد.از زمان‏ پادشاهی سلسلهء«هان»(206 قبل از میلاد تا 220 میلادی)این تأثیر و الهام‏پذیری ادامه داشته‏ است.در میان کشورهای سنتی چین،تأثیر سفالگری بیش از سایر هنرها بوده است‏.

از پیدایش دوران نوسنگی سفالگران چینی، سفالینه‏های رنگینی با نام«تسای تائو» می‏ساختند که در نوع خود از سایر مراکز خاور دور و آسیای جنوبی و اروپا پیشرفته‏تر بود.بعدها آثار سفالی سیاه رنگی که ضخامت آن‏ها از پوست تخم‏مرغ نازکتر و جلا و درخشش خاصی‏ داشتند توسط صنعتگران چینی ساخته شد. استادان و سفالگران چینی در قالبگیری و پخت‏ این سفالها کوشیدند با کائولن رنگ سبزی‏ معروف به«سلادن»را تولید نمایند و پیکرهای‏ حیوانات و مجسمه‏های خود تزیین نمایند. نمونه‏ای از مجسمه‏ها و پیکره‏های سفالین ایرانی‏ همین دوره در اکناف و اطراف آسیای دور و در خاک ایران یافت شده است.

در دوران سلطنت«هان»سفالهای بی‏لعاب فقط با نقش قالبگیری شده و به تقلید از ایران، لعابزنی آثار سفالی،با رنگ‏های سبز و قهوه‏ای‏ متداول گردیده است.البتّه در این موردنظر قطعی‏ نمی‏توان ابزار داشت،زیرا امکان دارد لعابزنی را از اقوام سلوکیه یاد گرفته باشند.

بی‏تردید وجود جادهء ابریشم در انتقال فوت و فن سفالگری ایران به چین و بالعکس بی‏تأثیر نبوده است.استاد«مهدی بهرامی»معتقد است:

«…در ایران مدتها پیش از قرن سوم حتی از زمان کاسیت‏ها حدود 1250 قبل از میلاد استعمال لعاب روی ظروف سفالین‏ معمول بوده و پیکرهای سفالین شوش را با لعاب شفاف ضخیم سفید رنگ آرایش‏ می‏داده‏اند.پس احتمال قوی می‏رود که‏ ساخت لعاب از طرف ایران به کشور چین‏ سرایت کرده باشد.»

موریس دوما نظریهء دیگری ابراز می‏کند و چنین‏ به نظر می‏رسد وضع لعاب‏سازی در چین قدیم‏ پیشرفته‏تر بوده است؛لعابی که به کار می‏رفت از سیلیس بود که با ماده‏ای دیرگداز ترکیب می‏شده‏ و ماده‏ای شفاف بدست می‏داده است.این لعاب‏ در اثر حرارت جزو شیی‏ء نمی‏شد و با لعابی که‏ از فلد سپات بسیار نرم ساخته می‏شد،تفاوت‏ آشکاری داشت.این امر،یک اکتشاف بزرگ در امر سفالگری جهان محسوب می‏شود.سفالگران‏ چینی دارای کوره‏های پخت سفال با دمای‏ 1300 درجهء سانتی‏گراد بودند که این دما از دمای‏ کوره‏های اروپائی که بین 900-800 درجهء سانتی‏گراد حرارت داشتند،بیشتر بوده است.در دوران سلسله‏های ششگانهء چینی،سفالهایی با لعاب سبز سنگ یشم(ژاد)تهیّه و بر جای مانده‏ است.

در دوران(تانگ)سفالگری،به سوی‏ چینی‏سازی گرایش ساخت و کارخانه‏هایی در شهر کینگ ته‏چن‏ جهت تولید چینی احداث‏ شد.در دوران(سونگ)سفالگری و چینی‏سازی‏ در کشور چین از تنوع بیشتر برخوردار شد. سفالگران چینی بعد از لعاب دادن ظرف،بر روی لعاب نقاشی می‏کردند و دوباره به کوره‏ می‏فرستادند.شاید هنر میناسازی امروز از همان‏ زمان آغاز شده باشد.این شیوه بعد از اسلام در ایران و اروپا رایج گردیده است.

در دوران(مینگ‏ها)سرامیک‏سازی به سوی‏ میناکاری روی سفال کشیده شد و تجارب‏ ارزشمندی از نحوهء لعاب‏سازی،ساخت‏ کوره‏های فرعی‏ سفال‏های دو پخته‏ بدست‏ آمد.امپراتور هونگ‏وو دستور داد مصالح‏ ساختمانی«برج چینی»معروف در نانکن را که‏ 19 متر ارتفاع داشت با آجرهای لعابی بسازند که‏ این امر خود یکی از عوامل ترقی و گسترش‏ سفالگری در دوران(مینگ)بوده است.سفالهای‏ این دوره را به رنگهای سبز،قرمز،شنگرفی، قهوه‏ای،زرد و آبی تیره می‏توان در موزه‏های چین‏ و سراسر جهان مشاهده کرد.گوناگونی رنگهای‏ لعاب،بستگی به درصد ترکیبی اکسیدهای آهن‏ و مس داشته است‏.

رنگ اخرائی از خاکی رنگین،آبی از آهکی‏ لاجوردی،سبز زمرّدین از پروتوکسید مس،رنگ‏ شنگرفی از سولفور جیوه و رنگ سرخ از اکسید سرب تهیه می‏شد و از سفید آب شیخ و یا صدف‏ آهکی برای سفید کردن سود می‏بردند.

مناسبات ایران با چین در زمینهء داد و ستدهای مربوط به سفال و چینی متجاوز از هیجده قرن به طول انجامیده،البته ایران در چینی‏سازی هرگز به پای کشور چین نرسیده‏ است.

سفالگری در قارّهء آمریکا بعد از مرحلهء کشاورزی یعنی مرحلهء اولیه یا باستانی‏ (3000-1500 قبل از میلاد)همزمان با آموزش‏ فن باغداری،سبدبافی و بافندگی آغاز شده‏ است.آمریکائیان از مراحل مختلف پیشرفت‏های‏ جهان عقب مانده بودند و ناچار بودند برای بقای‏  قمقمهء سفالی با لعاب خاکستری-دوره اشکانی-شوش.«موزهء ملی ایران».

جامعه خود راه‏حلّ‏هایی را بیابند.سه تمدن بزرگ‏ از تک‏،اینکا،مایا جریان‏های پیشرفته و متمدّنی بودند که بعدها تمدّن و پیشرفت‏های‏ صنعتی جهان را بارور ساختند.به علّت‏ دور افتادگی قارّهء امریکا،سفالگری در این‏ سرزمین از نفوذهای مختلف بر کنار ماند و به زندگی خود همواره به تنهایی قرنها ادامه داد.

سفالگری چون معماری،بافندگی،فلزگری‏ و کشاورزی در هر ناحیه‏ای به‏طور جداگانه‏ اختراع و رایج شد.اختراع هنر سفالگری در مکزیک به‏حدود 2200 قبل از میلاد می‏رسد. گسترش آن در آمریکای مرکزی سریع بود و در (آند)مرکزی نیز وضع،کم‏وبیش بهمین منوال‏ بود.در سال 1200 قبل از میلاد سفالگری در ساحل شمالی پرو که منطقه شاوین‏ نامیده‏ می‏شد،بوجود آمد.بعدها در جنوب غربی و جنوب شرقی نیز ساخت‏وساز سفالگری رایج شد و شکل‏های ورزیدن گل،یافت گل،قالبگیری، تزئین،پخت،ساخت کوره و ابزار و مصالح کار و…پیشرفت محسوسی نمود.

* پیش از ورود به بررسی سفالگری در ایران، لازم است دربارهء سفالگری بیزانس نیز صحبتی به‏ میان آید.از سدهء ششم میلادی شیشه‏های‏ کوچک دارو،عطردانها،حباب‏های چراغ‏های‏ روغنی،شیشه‏های جام ظروف سرامیکی شامل‏ جام،فنجان،بشقاب و کوزه بدست آمده که‏ اینک در شهر راونا واقع در مرکز ایالت راونای ایتالیا نگهداری می‏شود.این آثار باقی‏مانده‏ تمدّن بیزانس را نشان می‏دهند.مردم این سرزمین‏ سفالگری را می‏دانستند و حتّی از قرن دوازدهم‏ میلادی ظروفی سرامیکی را با گل سرخ و سفید می‏ساختند و لعاب می‏زدند.در همین دوران‏ ساخت ظروف معروف به اسگر افیتو که‏ نقش‏اندازی و برداشت رویهء گل به شکل دلخواه‏ پیش از لعاب‏زنی عملی می‏شد،رایج گردیده‏ است.

همزمان با تمدّن بیزانس،اسلام نیز به فن‏ سفالگری و کاشی‏سازی جان دوباره‏ای بخشید که در مبحث بعدی بیشتر به آن خواهیم پرداخت.

سفالگری و کاشی‏کاری در ایران

سفالگری در ایران از مهمترین شعب هنرهای‏ سنّتی ایران بوده که از بدو آغاز تمدّن تا به امروز ادامه پیدا کرده است و در طی این زمان بس‏ دراز،تغییرات گوناگونی بخود دیده و چون طی‏ تاریخ شریک و دوست روزهای شادی و بدبختی،خوشی و تنگدستگی مردم این سرزمین‏ بوده،لذا این هنر سنتی را چون آئینه‏ای می‏یابیم‏ که اندیشه و تخیّلات و خاطرات ایّام مختلف را با نقش و نگارها،رنگ و لعاب‏ها همواره منعکس‏ کرده است.هنری که می‏تواند با زندگی مردم‏ یک سرزمین الفت دیرینه‏ای ایجاد نماید،برای‏ همیشه پایدار خواهد ماند.

در کاوش‏های باستانی،ضمن‏ خاکبرداریهائی که انجام می‏شود، باستان‏شناسان به اشیائی که با زندگی مردم‏ الفت دارد،یعنی قطعات ظروف سفالین‏ برمی‏خورند.لذا برای بررسی تاریخ تمدّن‏ کشورمان،یافته‏های سفالی از دل خاک،به‏ عنوان سند و مدرک معتبر تاریخی،همیشه مورد توجّه بوده است.در یک نگاه گذرا به تاریخ‏ می‏بینیم سفالگری ایران ارزش و منزلتی بی‏نظیر در سراسر جهان دارد و از لحاظ پیشرفت،ابتکار و تزئینات فقط با دو کشور یونان و چین قابل مقایسه‏ است.

سفالگری ایران در دوران‏های کهن

سفالگری از مهمترین و قدیمی‏ترین دست‏ ساخته‏های بشری است.آثار سفالی برخلاف‏ آثار یافته شده،فلزگری،چوبین و…در زیر خاک فاسد نمی‏شود،و به علّت همین حالت‏ استثنایی،به اطّلاعات گویائی دربارهء آن‏ می‏توان پی برد.در اثر کاوش‏ها و پژوهش‏های‏ باستان‏شناسی این امر مسلّم شده است که در گذشته‏های بسیار دور چهار منطقه سفالگری در ایران وجود داشته است.آقای محمد یوسف‏ کیانی می‏نویسد:

«این مناطق عبارتند از:

1-منطقهء غرب کوههای زاگرس نزدیک‏ کرمانشاهان‏47

2-کرانه‏های جنوبی دریای خزر

3-شمال غرب آذربایجان

4-جنوب شرق ایران

کاوش‏های جدید در حاشیهء کویر و نواحی‏ مرکزی ایران نیز نشان داد که در این ناحیه نیز مراکز ساخت سفال وجود داشته که قدمت برخی‏ از آثار آن به هزارهء هشتم قبل از میلاد می‏رسد.»

دربارهء آغاز هنر سفالگری در ایران نیز اقوال‏ گوناگونی ارائه شده و هرکسی با توجه به‏ بضاعت مطالعات خود نقل قولهای مختلفی را ارائه داده است.این قدمت از هزارهء هشتم تا هزارهء پنجم قبل از میلاد-بدون هیچگونه‏ اتّفاق نظر-پیش‏بینی گردیده ولی به نظر می‏رسد که قول آقای کیانی مستندتر و قابل قبولتر باشد چرا که این محقّق،اشیاء سفالی بدست آمده از «گنج درّه»واقع در منطقه غرب باختران و سفال‏های غاری در جنوب مازندران در حوالی‏ بهشهر را که بترتیب در سالهای 1343 و 1349 از دل خاک بیرون آمده است،تشریح کرده‏ است‏.

به غیر از کاوش‏های ده کیلومتری غرب‏ هرسین که به سرپرستی فیلیپ اسمیت استاد دانشگاه اونتاریوی کانادا در منطقه گنج درّه‏ بعمل آمده و نیز کشفیات کارلتون کون‏50در غار کمربندی جنوب مازندران انجام گرفته در مرحله‏ دوّم سفالگری ایران از چشمه علی تهران،زاغه‏ای‏ در دشت قزوین و تپه سیلک کاشان سفالینه‏های‏ تاریخی بدست آمده است(هزارهء هفتم و هشتم‏ قبل از میلاد).

از دورهء بعد از آن و پیش از استفاده از چرخ‏ سفالگری نیز سفالینه‏های با نقوش حیوانات، نقوش سمبلیک،نقوش گیاهان و نقوش هندسی‏ کشف شده است و در هزارهء چهارم قبل از میلاد، سفالگری ایران با اختراع چرخ سفالگری روبرو شده است.چرخ در نظم و شکل بخشیدن به‏ ظروف سفالی تحوّل عظیمی را ایجاد کرد و ساخت آنها تنوّع و تزیین بیشتری یافت.تپه‏ای از دشت قزوین،حصار دامغان،سیلک کاشان، حوزه‏هایی از سفالگری و میراث فرهنگی باستان‏ را ارائه داده‏اند.در حواشی شمالی،مرکزی و غربی کویر نیز سفالینه‏هایی مربوط به هزارهء چهارم قبل از میلاد یافت شده که تاریخ مستندی‏ از ارتباطات اجتماعی و اقتصادی سرزمینمان را بازمی‏گویند.

از هزارهء دوّم نیز سبوها،کوزه‏ها،ظروف، ظرف سفالی رنگی-تپه حصار دامغان-ما قبل تاریخ.

مجسمه با رنگ‏های قرمز،خاکستری،نخودی، آجری،سیاه کمرنگ با نقوش حیوانات، هندسی،کشف شده است.در منطقهء گیلان‏ (مارلیک،کلور زواملش)دو نوع سفالینه که‏ دسته‏ای از آنها برای زندگی روزمره و دسته‏ای‏ دیگر با مردگان دفن می‏شده،برجای مانده‏ است.گروه دوّم سفالینه‏های این دوره‏ مجسمه‏های شبیه انسان و حیوانات بوده که کمابیش ساخت آنها تا هزارهء اول قبل از میلاد ادامه داشته است.

به غیر از گیلان،روستای کلپورگان واقع در 35 کیلومتر جنوب سراوان در استان سیستان و بلوچستان از مناطقی است که اخیرا به بررسی‏ سفالینه‏های این منطقه اقدام شده است.عمر سفالگری کلپورگان به سه هزار سال قبل از میلاد می‏رسد و شاید از مناطق عمدهء کشور باشد که با همان شیوه‏های سنّتی قدیمی نقش‏پردازی و ساخت سفالینه‏ها،اینک در آنجا انجام می‏شود.

در این ناحیه مردان روستا،گل را با الاغ از معدن می‏آورند و ورز می‏دهند و با سوخت‏های‏ معمولی،سفالینه‏ها را می‏پزند و در بازارهای‏ هفتگی انواع کاسه‏های ساده،کوزه‏های‏ خوشرنگ و قدح‏های آب و ظروف تنقّلات خود را عرضه می‏کنند.سفالگران گیلان و سیستان و بلوچستان،همدان بخصوص لالجین،شهرضا و…عقیدهء پژوهندگان سفالگری ما قبل تاریخ‏ ایران را با سفالگری امروز ایران پیوند می‏دهند.

سفالگری در دوران مادها

از سفالگری دوران مادها اطلاعات کافی در دست نداریم.دیا کونوف برای تاریخ دولت ماد دو دورهء متفاوت قایل است:یکی قبل از پادشاهی بزرگ ماد و دیگری بعد از آن.او در قسمت تشریح پیشه‏ها ضمن تعریف از هنرهایی‏ بر مفرغ و آهن،از سنگتراشی و صنعت‏ سفالینه‏سازی نام می‏برد و از سفالین منقّش قبر Bتپه سیلک یاد می‏کند.

بهرحال به عقیدهء دیا کونوف در هزارهء دوم‏ پیش از میلاد پیشرفت‏های مهمی در تولیدات و زندگی اجتماعی مردم سرزمین ماد و نواحی‏ مجاور آن یعنی قفقاز و ایران صورت گرفته بود و…چرخ کوزه‏گری در همه‏جا به کار افتاده بود و در شکل ظروف و تزئینات آن و در دیگر مظاهر فرهنگ مادی تغییرات نسبتا مهمّی روی داده‏ بود.

م.ی«کیانی»می‏نویسد:

«کاوش‏های اخیر باستان‏شناسی در مناطق‏ باستانی مهمّ مانند نوشی‏جان نزدیک ملایر، بیستون و گیلان نمونه‏های مختلفی از ظروف‏ سفالین این دوره بدست داده است.همچنین‏ کاوشهای اخیر مرکز باستان‏شناسی در محوطه‏ زیدیه کردستان نشان داده است که‏ سفالگران این منطقه از کشور،در زمان مادها در توسعه و رواج لعاب برای پوشش ظروف‏ سفالین پیشگام بوده‏اند:اگرچه استعمال‏ لعاب در پوشش آجر در معبد چغازنبیل در قرن 13 قبل از میلاد به کار برده شده‏ است.».

سفالگری در عهد هخامنشیان

در قرن ششم پیش از میلاد مسیح پارس‏ها روی کارآمدند.هخامنشیان دگرگونی فراوانی در هنر سفالگری پدید آوردند،از جمله ساخت ظروف‏ ساغرین(ریتون)و ظروفی با اشکال گوناگون از همین دوران رایج شد.شباهت‏های ناگزیری بین‏ نقش‏های آثار قلمزنی هخامنشی و سفالگری‏ بر جای مانده،استفاده از خطوط که روی سفال‏ می‏کندند(خطوط منقور)در بخشی از ظروف‏ سفالین عهد هخامنشیان به چشم می‏خورد. استفاده از لعاب برای پوشش و تزیین کاخ‏ها و دیواره‏های عمارات شاهی و آجرهائی با نقش‏ حیوانات و انسان از همین دوران متداول شده‏ است.در پژوهشها و حفاریهای شوش،به‏ نمونه‏های دلپذیری از آجرهای لعاب‏دار و منقوش‏ هخامنشی برخورد می‏کنیم.

علی رضا حکمت دربارهء آموزش سفالگری در عهد هخامنشی می‏نویسد:

«در زمان هخامنشیان صنعت سفال‏سازی سیر تکاملی خود را ادامه داد و آموزش‏های‏ حرفه‏ای مربوط به آن بیش از پیش رواج‏ یافت.در این زمان ایران از لحاظ دانش و فرهنگ در اوج اعتلا به سر می‏برد. سفالسازان نیز برای عقب نماندن از این قافلهء تمدّن مجبور بودند خود را به سلاح دانش‏ حرفه‏ای مجهز سازند.روی همین اصل در این صنعت گرایشی به ساختن اشیاء سفالی‏ و تجمّلی پیدا شد که گویای مهارت تعلیمات‏ پیشرفتهء آن دوره بوده است.تحوّل دیگری که‏ باعث غنی‏تر شدن دانش سفال‏سازی‏ گردید،استعمال لعاب روی آجرها و کاشی‏ها می‏باشد.چنین تحوّلی حرفهء سفال‏سازی را به مراتب پیچیده‏تر کرد؛چه‏ اصول تهیّه لعاب و استعمال آن بر روی سفال‏ نوآوری مفید ولی پر زحمتی بود و تنها کسی به‏ خوبی از عهدهء آن بر می‏آمد که دورهء آموزشی‏ عملی آن‏را گذرانده باشد.یکی از عواملی‏ که بتدریج باعث رکود صنعت سفال‏سازی‏ شد و به عنوان رقیبی در صحنهء حیات‏ اقتصادی آن ظهور کرد،صنعت فلزکاری‏ بود.با مطالعه در سیر تاریخ تمدّن جوامع‏ می‏بینیم که از زمان پیدایش فلز،به مرور به‏ انواع اشیاء فلزی افزوده شده و از تعداد اشیاء سفالی کاسته شده است.»

گیرشمن بهر حال از واقعیت تلخی پیرامون‏ سفالگری و عدم پیشرفت آن سخن می‏گوید: «هنر هخامنشی مقیّد و محبوس دربار بود و نمی‏توانست از آزادی تعبیر برخوردار باشد، بنابراین هرگاه به اثر برجسته‏ای از سفال و آجرهای لعاب‏دار در عهد هخامنشیان برخورد می‏کنیم دربار و کاخهای شاهی می‏باشد.در تالار پذیرائی شوش که سقف آن را با تیرهایی‏ از چوب سدر پوشانیده بودند،آجرهای‏ لعاب‏داری برای تزیین کاخ‏ها به کار رفته که‏ بر روی آنها سربازان جاویدان نقش بسته‏ است‏.آجرهای لعاب‏دار هخامنشی‏ احتمالا به‏وسیلهء صنعتگران سایر کشورها از جمله مصری به ایران آورده شده بود و یا حدّاقل در ایران ساخته شده بود.»

هترین نمونه‏های این آجرهای لعاب‏دار متعلق به کاخ اردشیر در شوش است که 80/1 متر ارتفاع دارد.این آجرها که یک گارد شاهی‏ را به صورت یک نقش برجسته نشان می‏دهد، متاسفانه از گذشته به یغما رفته و اینک در موزه‏ لوور پاریس نگهداری می‏شود.نقوش برجسته‏ آجرهای لعاب‏دار شوش موضوعهای مختلفی را بیان می‏کنند.علاوه بر سربازان،نقش گاوهای‏ بالدار،شیرها،اژدها اسفینکس‏هایی که به‏طور محوری قرار گرفته‏اند،دربر دارند…رنگهای‏ عمدهء این آجرها به رنگ‏های سبز،زرد،سفید، آبی و سیاه می‏باشد.

سفالگری در عهد اشکانیان‏

هنر اشکانیان در دو مقطع بزرگ تاریخی‏ قابل بررسی است:هنر باستانی پارتیان،و دیگری‏ هنری که از دورهء مهرداد دوّم آغاز گردید و تأمین کنندهء ارتیاط هنری هخامنشی و ساسانی‏ است.اوّلین سندی که از هنر پارتها بدست آمده‏ مربوط به پایتخت آنان در شهر«نیسا»و یا «نسا»است که در کنارهء صحرای قره‏قوم واقع‏ شده بود.در قصر سلطنتی یا دژ سلطنتی اشیائی از سرامیک بدست آمده که ارتباط بسیار نزدیکی با آثار یونانی دارد…تکنیک سفالکاری و کوزه‏گری در دورهء پارتها توسعه یافت و آثار بسیاری از این هنر بدست آمده است.از سرامیک‏ اشکانی جام‏هایی به یادگار مانده است که‏ تزئینات میناکاری داشته‏اند.

«کریستی ویلسن»همچنین نوشته است: «در عهد اشکانیان،ایرانیان رابطهء صنعتی با امپراطوری روم داشتند.سبک منسوجات‏ ایرانیان در تمام ممالک شرقی«مدیترانه» مورد توّجه و تقلید بود.سبک ساختمان‏ ظروف سفالین مغرب ایران(که گبری نامیده‏ می‏شد)در«بیزانتوم»و پس از آن در خود ایتالیا مورد توجه قرار گرفت و تقلید شد.»

در کاوش‏های معبد آناهیتا واقع در کنگاور سفالهای خشن رنگین،کوزه‏ها،پیاله‏ها، پیه‏سوزها و محصولاتی لعاب‏زده با رنگ‏ فیروزه‏ای و سبز بدست آمده است.آقای‏ سیف اللّه کام بخش فرد در بازشناسایی سفالگری‏ عهد اشکانیان کمک فراوانی به تاریخ‏ باستان‏شناسی کرده است‏.کتاب سفال‏سازی‏ «دبوآز»بهر حال یکی از معتبرترین مآخذ بررسی‏ هنر سفالگری در این عهد می‏باشد.

در زمان سلوکیان به علت عدم ثبات امنیت‏ سرزمین‏ها،صنعت سفالگری دچار انحطاط گردیده بود و پیش از کشفیات اخیر باستان‏شناسی سفالگری دورهء اشکانیان را نیز در دورهء افول هنر ایران قرار می‏دادند.ولی‏ کشفیات باستان‏شناسان ایرانی خلاف این امر را به اثبات رساند.کیانی می‏نویسد:

«تا مدتی قبل،اطلاعات ما از هنرهای‏ مختلف دورهء اشکانی ناچیز بوده و هنگامی‏ که پوپ و گروه همکاران وی مشغول تدوین‏ کتاب«بررسی هنر ایران»بودند،هنوز شهرهای مهم اشکانی ناشناخته مانده و بررسی نشده بود.درواقع سه دهه گذشته بود که چند شهر مهم اشکانی مانند نسا و دوراورپوس که به‏ترتیب در شوروی و سوریه واقع شده‏اند،مورد کاوش و تحقیق قرار گرفته و در سالهای اخیر نیز بررسی و کاوش‏ در مناطق دیگر دورهء کاشانی مانند کنگاور، شهر قومس،گیلان و سیستان و بلوچستان و چند شهر و قلعه در منطقهء گرگان آغاز گردیده‏ است…کاوش و بررسی در شهرهای یاد شده اطلاعاتی از هنرهای مختلف از جمله‏ صنعت سفال‏سازی را بدست داده‏ است.»

با توجه به سفالهای یافته شده دورهء کاشانی‏ می‏توان فهمید ظروف،کاسه‏ها،خمره‏ها و… سفالیمن این دوره به سفالهای بی‏لعاب و بالعاب‏ با رنگهای قرمز،خاکستری،نخودی،لعاب‏ قلیائی که برای سفال سفید ساخته می‏شد، متداول بوده است.ساخت تابوتهای سفالی‏ لعابدار برای تدفین مردگان رواج داشته است.

«نیازمند» می‏گوید در دورهء سلسلهء«هان» در چین(206 قبل از میلاد-220 م.)ظروفی‏ پیدا شده که لعاب سبز داشته و شباهت به‏ سفالینه‏های اشکانی دارند و فرض آن است که‏ این صنعت از ایران به چین رفته باشد.

توجیه استاد مهدی بهرامی با توجه به‏زمان‏ آغاز روابط تجاری ایران با چین در عهد سلسلهء «هان»و رونق جادهء ابریشم بعید به‏نظر نمی‏رسد؛بخصوص که از 1250 قبل از میلاد استعمال لعاب بر روی پیکره‏های شوش به‏صورت‏ ضخیم و پربار رایج بوده است‏.

بهرحال از آثار بدست آمده از شوش می‏توان‏ نتیجه گرفت:در عهد کاشانی هنر سفالگری خود را از قیود مختلف هنر هلنیسم یونانی رهانید و به‏ هنر خالص و سنتی ایران گرایش یافت و کم‏کم‏ از فرات تا چین و از سیبری تا هند و از فلاتهای‏ مرتفع مغولستان تا بسفور گسترده شد.

سفالگری در دوران ساسانیان‏

هرچند عهد ساسانیان،«عصر زرّین فهنگ‏ ایران»نامگذاری شده،معهذا در یک جمع‏بندی‏ کلّی می‏توان گفت حداقل،هنر سفالگری به‏ همان شیوه‏های دورهء اشکانیان به حیات خود ادامه داد.سفال عهد ساسانی عموما شامل‏ کاسه،کوزه،خمره،مجسمه،قمقمهء آب بود که‏ کوزه‏ها،خمره‏ها و کاسه‏ها از گل سرخ‏فام و به‏ صورت خشن ساخته می‏شد.ظرفهای این عهد دارای لبه‏های برگشته بوده و از ضخامت زیادی‏ برخوردارند و با نقوش کنده‏کاری شده،هندسی و گیاهی و گهگاه با خطوط پهلوی باستان تزیین‏ شده‏اند.نمونه‏های متعددی از ظروف سفالین‏ بی‏لعاب از بی‏شاپور،کنگاور،سیراف، تورنگ تپه،تخت سلیمان،غبیرا در کرمان،و دشت گرگان بدست آمده است.

ساخت سفالهای لعابدار از عهد کاشانی‏ آغاز شده بود،در عهد ساسانی نیز همچنان ادامه‏ یافت.لعابهای سبز فیروزه‏ای،آبی فیروزه‏ای در نقوش برجسته و نیز مجسمه‏ها و آدمک‏های گلین‏ و حیوانات این دوره به‏چشم می‏خورد و این‏ لعاب‏های آبی و سبز فیروزه‏ای بعدها در دوران‏ اسلامی،حیات تازه‏ای را آغاز کردند.

ساخت کوزه و گلدان‏های بی‏لعاب و ساده‏ در این دوره بیشتر متداول بوده.دسته‏های عمودی،هلالی و دهانه‏ای فراخ انواع سفالهائی‏ که که از نیشاپور و شوش بدست آمده،نمونه‏های‏ ارزنده از سفالهای بی‏لعاب شمرده می‏شوند.

استاد بهرامی سفالهای بی‏لعاب را به‏ سفالهای مخطط،سفالهای با نقش‏ قالب زده‏،سفال با نقش افزوده‏ تقسیم‏ بندی‏ کرده است.ساخت سفالهای مخطّط تا قرن‏ چهارم هجری ادامه داشته و نقوش آن را اشکال‏ هندسی،خطوط شکسته متوازی و یا نیم‏ هلال‏های بهم پیوسته و یا طرح ناقص حیوان و انسان تشکیل می‏داد.سفالهای قالب زده‏ ترنج‏های مروارید با گلبرگ‏های ساسانی و مرغ‏ را شامل می‏شوند و در سفالهای نقش افزوده، نقوش به‏طور جداگانه تهیّه و بر جدارهء سفال‏ افزوده شده‏اند.

ظروف لعابین سفال نیز به لعاب‏دار ساده، لعاب‏دار با نقش کنده‏کاری شده،لعاب‏دار رنگین و غیره تقسیم می‏شوند.

«محمود ماهر النقش»می‏نویسد:

«در دورهء ساسانیان دوباره هنر قدرت گرفت‏ و به بخش‏هایی از عظمت خود دست پیدا کرد و آثار بعد از هخامنشی را بوجود آورد و آن کاخ‏های عظیمی بود که به دست توانای‏ معماران چیره‏دست بنا گردید.این آثار هنوز در فارس،کرمانشاه و بین النهرین خودنمایی‏ می‏کنند.» به نظر ما،نقش هنر ساسانی فراتر از چهارچوب تمدّن و فرهنگ ایران زمین بود.این‏ هنر علاوه بر رونق و شکفتگی در داخل کشور به‏ هنرهای کشورهای مجاور نیز اثر گذاشت و آثاری‏ را به یادگار نهاد.همان‏طوری که گفتیم به علت‏ شکوفایی هنر قلمزنی و نقره‏کاری و فلزگری،به‏ سفالگری در آن عهد کمتر توجه شد.معهذا ساخت انواع سفالینه‏های لعاب‏دار و بخصوص‏ انواع کاشی در ایران معمول شد.برای دوام بیشتر آثار گچ‏بری،لعابی از کتیرا،نشاسته و شیر تهیّه‏ شده و بر روی دیوارها کشیده می‏شد و این‏ روش‏های لعابین با موزائیک‏های کاخها و ایوانهای شاهان هماهنگی کامل داشت.تمدّن‏ بیزانس از میراث هنری ایران به‏ویژه در بافت‏ پارچه،سفالگری و کاشی‏سازی چیزهای‏ فراوانی آموخت و در دوره‏های بعدی رنگ و بوی‏ هنر ایرانی را حفظ کرد.هرچند قلمزنی و رشد فلزکاری که سبب تزیین بیشتر اشیاء،تجمّل و زیبائی دست ساخته‏های عهد ساسانی گردیده، امّا نباید مردم عادی را به فراموشی بسپاریم که‏ بدور از تجمّل و زیباپرستی،بخاطر کیفیّت قابل‏ دسترس و رفع نیازهای اوّلیه،هنوز از سفال سود می‏جستند.ساخت ظروفی با طرح‏های سر گاو و ماهی و تزیین آنها با نقش‏های برجسته، هنرمندان سفالگر ساسانی را از عهده‏های‏ هخامنشی و پارتی ممتاز کرده است‏.

تحلیل کلّی رمان گیرشمن بیانگر این مطلب‏ است که در آغاز دوران ساسانی(سدهء سوم‏ میلادی)و از پادشاهی اردشیر اوّل(241-224) تا سده‏های 10-8 میلادی که تمدّن ایران، بیزانس و اسلام به تدریج انگیزه‏ای برای پیشرفت‏ هنرهای سنتی جهان شدند در کاخها و معابد فیروزآباد،تیسفون و بی‏شاپور موزاییک‏کاری‏ جهت پوشاندن کف و یا استفاده‏های معمولی‏ متداول بوده و همزمان با ساخت شیشه‏های‏ رنگین،سفالینه‏های لعابدار،جای ویژه‏ای‏ داشتند در پایان دوران ساسانی بود که‏ سفالینه‏های معروف مینائی چند رنگ با نقوش‏ تزیینی و هندسی به دست سفالگران مبتکر جای‏ خود را در عالم هنر باز کردند.

فن لعاب دادن اشیاء سفالی از دو هزار و نهصد سال پیش در ایران شناخته شده بود، منتهی عمومیت نداشت.قبلا گفتیم که‏ قسمت‏های مهمّی از دیوارهای کاخهای شاهان‏ هخامنشی در تخت جمشید و شوش با آجرهای‏ لعابدار پوشانده شده بود.عدم توجه پادشاهان‏ هخامنشی و ساسانی به فن لعاب‏کاری سبب این‏ امر نشد که تکمیل فن لعاب‏کاری به فراموشی‏ سپرده شود،لذا پیش از آغاز اسلام ظرف‏های‏ گلی لعابداری را می‏یابیم که در اکثر نقاط ایران‏ رایج بوده و بعدها رنگ‏های نقره و سبزفام بخود

گرفت.پیش از دوران ساسانیان،جنس لعاب‏ ایرانی مرغوب نبود و استحکام زیاد نداشت و نقش و نگاری بر آن آورده نمی‏شد.در اواخر دورهء ساسانی ساخت لعاب رو به تکامل گذارد تا این‏که در قرن سوم هجری در شهر نیشابور ساخت‏ ظروف لعابدار زیبا رایج گردید.

«ریچارد فرای»در تجزیه و تحلیل هنرها و پیشه‏های عهد ساسانی و اسلامی با پیچیدگی‏ خاصّی مسأله سفالگری،آغاز لعاب،پیوند سفالگری ایران با کشورهای مختلف را بدون‏ استناد به نمونه‏های خاصّی مطرح می‏سازد. بهر حال برداشت پیچیده و غامض وی،فقط پیوند شرق و غرب و ارتباط کمرنگی از این هنر را با دوره‏های اسلامی مطرح میسازد.

از سفالپزی عهد ساسانی هم مدارکی بدست‏ آمده است.کوره‏ها عموما از روی زمین‏50/2 متر ارتفاع داشت،دورادور آنها را طاقچه و پلکانهای متعدد فراگرفته بود.طاقچه‏های درونی‏ کوره محل چیدن سفالینه‏ها بوده و در آنها سفالگر قادر به پخت 16 کوزهء متوسط بود.ابتداء کوره به‏ مدّت هشت ساعت روشن می‏شد و بعد از خاموش شدن به مدّت 48 ساعت در کوره بسته‏ می‏ماند.ظروف زرد پس از پخته شدن سبز و رنگ خاکستری تبدیل به آبی می‏شد.خار مغیلان و چوب سفید،سوخت اصلی این کوره‏ها بوده است.در این کوره‏ها سفالهای هفت رنگ، لعابدار و موزاییک برای فرش کردن اماکن پخته‏ می‏شد.برای ساخت ظروف لعابدار از شن‏های‏ آسیاب شدهء بستر رودخانه‏ها که به صورت پودر درآمده بود و ماده‏ای دیگر82استفاده می‏کردند. برای ساختن سفالهای هفت رنگ از 90 تا 95 درصد از گل خالص استفاده می‏شده است‏.

موزهء ایران باستان بعد از انقلاب اسلامی، تعدادی از سفالهای عهدهای مختلف از جمله‏ ساسانی را از مجموعه‏های خصوصی به موزه‏ انتقال داده است.در جزوهء منتشره از شمارهء 254-243 نمونه‏هائی از انواع تنگ‏ها،پیاله‏ها و گلدانهای عهد ساسانی را معرفی نموده که به نظر می‏رسد در بین مردم عامی کاربرد داشته باشد. در کنار مجموعه‏های سفالین متعلّق به این مردم‏ که به موزهء ایران باستان برگردانده شده،میلیون‏ها قطعه اثر هنری از جمله آثار سفالی رهسپار خارج‏ شده است.بررسی این آثار به یغما رفته بجز دریغ‏ درپی ندارد.

دربارهء حراست و حفاظت آثار سفالینه‏های‏ گذشته نوشته‏ها و کتب زیادی منتشر شده است‏ ولی هیچیک از آنها از سرقت‏های انجام شده‏ دربارهء هنر سفال و کاشی و سرامیک سخنی به‏ میان نیآورده‏اند.آنچه که مسلم است یغماگران‏ که تحت عنوان باستان‏شناسان و مستشرقین و… به ایران می‏آمدند،بیشتر از هر چیز موفق شده‏اند آثار سفالین و قلمزنی را با خود برده و به‏ مجموعه‏های خصوصی و گنجینه‏های موزه‏های‏ اروپا و امریکا بفروشند.

نگارنده در موزهء لوور و بریتیش میوزیوم لندن‏ با حسرت تمام شاهد آثار سرامیک و سفالینه‏هایی بوده است که به درستی از یغمای‏ آن خبر نداشته است.جای تأسف فراوان دارد در حالیکه حتّی یک درصد از مردم این سرزمین، آثار هنری خود را ندیده‏اند،دولتمندان گذشته‏ آثار هنری ما را دوره به دوره برای نمایشگاههای‏ خارج می‏فرستادند.از آثار سفالین معاصر که‏ ظاهرا ضمن حمل‏ونقل شکسته و یا به میهن‏ اسلامی برنگشته است اسنادی در اختیار نگارنده‏ می‏باشد و برای اطلاع بیشتر علاقه‏مندان را به‏ مآخذ زیر ارجاع می‏دهم.

پیش از آن‏که سفالگری و کاشیکاری را در دوره‏های اسلامی مورد بحث قرار دهیم،مجبوریم‏ به این نکته اشاره نمائیم که سفالسازی دورهء ساسانی از لحاظ نقوش و طرح و لعاب‏سازی بر روی سفالهای دورهء اسلامی تأثیر فراوان گذارد ولی در مقایسهء واقعی،دورهء اسلامی هنر سفالگری نسبت به سفالگری دورهء ساسانی‏ هرچند که به آسانی قابل توجیه نیست امّا می‏توان گفت پیشرفت فراوانی از نظر ساخت و رنگ‏آمیزی یافته است.در دوره‏های اسلامی‏ نقوش آثار فلزی در سفالها به اجرا درآمد و این‏ تصوّر غلط را پدید آورد که زرتشتیان این آثار را ساخته‏اند و بهمین جهت گروه خاصی از این‏ گونه سفالها را«گبری»نام نهادند.بهر حال‏ نمونه‏های سفال گبری به‏طور کلی روش‏های‏ سفالگری ساسانی را بیاد می‏آورد.نقوش تزیینی‏ در سفالگری ساسانی نیز در دوره‏های آغازین‏ اسلام به ارمغان رسید.انواع طرحهای اوّلیه‏ اسلیمی،حیوانات بالدار،پرندگان افسانه‏ای، عقاب معروف ساسانی در آثار اسلامی به وفور ظرف سفالی منقوش-مکشوفه از نزدیک تخت جمشید(حدود 4500 سال‏ قبل از میلاد)

یافت می‏شود.در کتاب«تأثیر هنر ساسانی در هنر اسلامی»آمده است:

«در دورهء ساسانی کاشی معرّق و یا موزاییک‏ مرغوبیت فوق‏العاده‏ای پیدا کرد.مواد اوّلیه‏ و فن موزاییک‏سازی نیز خویشاوند سفال‏سازی است و مانند کاشی بیشتر در تزیین بناها به‏کار می‏رود ولی طرز کار قدری متفاوت است؛بدین معنی که در این‏ طریقه قطعات کوچک به‏شکل و اندازه‏ای‏ مختلف بریده و در سطح موردنظر و در کنار هم نصب می‏شود.موزاییک در بناهای‏ ساسانی بخصوص کاخ بی‏شاپور و کاخ‏ بیستون بکار رفته و در کاخ بی‏شاپور کف سه‏ ایوان که رو به حیاط آن باز می‏شده، سنگ‏فرش شده است…نقوش این‏ موزاییک‏ها که قسمتی در موزه لوور پاریس و قسمتی در موزه ایران باستان می‏باشد،عبارت‏ از زنان بافنده و حامل گل،چنگ‏زن و غیره…است.قطعات این موزاییک به‏ رنگهای نارنجی،قهوه‏ای،قرمز،زرد،شیری، گلی،سیاه،آبی،یشمی و خاکستری صورت‏ گرفته و دلیل کار دقیق و تنوّع رنگهای معمول‏ در دورهء ساسانی می‏باشد.»

اسناد دیگری در دست است که ساسانیان‏ موزاییک‏های تزیینی را از کشورهای دیگر می‏آوردند.موزاییک را از سنگ و شیشه‏ می‏پختند و رنگهای زیبایی داشت‏.

نتیجه‏ای که از بررسی هنر سفالگری‏ ساسانی می‏گیریم قول«آرتور اپهام پوپ»است‏ که می‏گوید:

«همیشه در تاریخ هنر،هروقت فلزکاری‏ رونق و رواج می‏گیرد و به درجهء عالی‏ مجسمه سفالی مکشوفه در مارلیک

می‏رسد،هنر سفال لعابی تنزّل می‏کند.در این دوره‏ها چون حمایت و تشویق طبقات‏ عالی متوجّه فلزکاران می‏شود،کاشی‏گران‏ ناچار ظرف‏های ساده‏تر و ارزانتر می‏سازند که به کار طبقات دیگر بیاید.این اصل کلّی‏ دربارهء سفال‏سازی ساسانی نیز صادق‏ است…»

«هانری ماسه»نیز نه تنها نامی از سفالگری‏ عهد ساسانی نمی‏برد بلکه اصولا هنر ساسانی را نه بهترین و نه ایرانی‏ترین می‏داند و اصولا ابتکار و اختراعی در آن نمی‏یابد،که این امر نوعی‏ تنگ‏نظری است‏.

بهر حال با ورود اسلام فصل تازه‏ای در هنر سنّتی سفالگری،کاشی‏کاری و سرامیک‏سازی‏ ایران آغاز شد.

1 نظر
  1. ali می‌گوید

    عالی . جامع .ساخت کوره سفالگری را با جزئیات میخواستم .با سپاس فراوان

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.