نخستین گذر بی راهه پیمایی جنوب به شمال ریگ یلان

خواننده گرامی، سفر به مناطق مختلف لوت بغیر از ناحیه کلوت های حاشیه شهرستان شهداد فاقد فاکتورهای ایمنی لازم برای گردشگری است. سایت کویرها و بیابان های ایران سفر به این مناطق را به هیچ عنوان توصیه نمیکند.

این نوشتار یک برداشت شخصی است از  دومین سفر بزرگمان به کوهستان ماسه ای لوت، ریگ یلان . که جهت درج در تارنماهای زیست و زاهدان آفرود تهیه شده است. اولین سفرمان در اسفند ماه سال 1391 بود که از شرق به غرب ریگ یلان بیراهه ای جدید گشوده شد که گزارش آن در این دو تارنما منعکس شد، امسال این سفر از جنوب به شمال ریگ انجام یافت. بدیهی است سایر همسفران نیز نقطه نظرات خود را در فضای مجازی منتشر نموده اند، که بررسی جامع این تجربیات مختلف می تواند به ارائه تصویری نزدیک تر به واقعیت کمک نماید
این سفر، اولین سفر گپی بود، که بدون دوستان همیشگی زیستی می رفتم. نبودن "حمید بریری"، "عقیل بیدگلی"، "سارا پیرامون"، "فاروق ابراهیم پور"، "محمد رضا اعتمادی"، "دریک خداوردی"، "لیندا کشیشیان"، "رضا شهریاری"، طعم سفر را عوض کرده بود. نبود "پرویز شه بخش" هم بسیار معلوم بود.
 
آنچه در این نوشتار می آید:
 
این گزارش، شرح سفر گذر بیراهه پیمایی از جنوب به شمال ریگ یلان است، که توسط گروه زاهدان آفرود صورت پذیرفته است. این سفر از 22 آبان تا 2 آذر 1392 به مدت 11 روز و با سه وانت " تویوتا هایلوکس" انجام یافت، دو تویوتای ژاپنی مدل 2005 و یک ویگوی 2008. سرپرستی این برنامه را "محمدعظیم شه بخش" بر عهده داشت و همسفرانمان، از قرار افراد زیر بودند:
در هایلوکس ژاپنی اول، "محمدعظیم شه بخش" و "امان الله شه بخش" از زاهدان آفرود، "رضا بهرامی نژاد" از بم و "هومن سلامت" از تهران سوار بودند و در هایلوکس ژاپنی دوم نیز "محمد نصیر شه بخش"، "نعمت الله شه بخش"، "امیر شه بخش" و "مجتبی شه بخش" همگی از از زاهدان آفرود حاضر بودند. در ویگو نیز دو نفر با نام های "عبدالسلام شه بخش" و سه تن دیگر به نام های" عبدالعزیز شه بخش"،"اسد الله شه بخش" و " محسن شه بخش"، همگی از زاهدان حضور داشتند.
در بخش نخست این سفر که از تاریخ 22 ابان تا 25 آبان به مدت 4 روز انجام گرفت، دوستان گروه بم آفرود نیز با پنج نیسان پاترول همراه برنامه بودند. دوستان بم آفرود نیز از قرار افراد زیر بودند :
"ایوب خورشیدی" "رضا اسدی" " مهرداد رضایی" "یوحنا احمدی زاده" " میلاد خاکی" " حمید بارانی" " سهیل سلطانی" "رضا عسکری" "حمید شجاعی" "امین شاه محمدی" "شهرام منعمی" " رضا بهرامی نژاد".

 

 

جانمایی مسیر گذر بر عکس هوایی گوگل، مسیر هر روز
با یک رنگ نشان داده شده

گزارش سفر گذر ازجنوب به شمال ریگ یلان:

روز اول، ( 22 آبان 92 ) :

جمعه 17 آبان 92، حاجی تماس گرفت، می گفت قصد ریگ یلان دارد. از جزئیات پرسیدم. پاسخ ها همه به :« ان شا الله» ختم می شد. نقشه ها را روی لپ تاپ ریختم و سه شنبه 21 آبان، منزل حاجی در زاهدان بودیم. صحبت از چند مسیر مختلف کردیم. همگی با اما و اگر!

نتیجه آن شد که پس از پیوستن  به دوستان بم آفرود، در حوالی کهورک از جاده آسفالت به سمت شمال غربی برویم و از جنوب به ریگ بزنیم. و خط استانی را بالا برویم. مسیر یابی کلی بود و بسیار منعطف. حاجی تمایلی به صحبت بر سر جزئیات نداشت، اصرار داشت که برویم تا ببینیم چه پیش می آید. چهارشنبه با سه هایلوکس از زاهدان به راه افتادیم. زبان رسمی سفر بلوچی بود. دو هایلوکس ژاپنی و یک ویگو. هر کدام علاوه بر یک باک پر، 220 لیتر بنزین اضافه و 100لیتر آب به همراه داشت. سایر وسایل مختصر بود. قرقره و سیم بکسل به موقع به ما نرسید. حاجی یک طناب پلاستیکی ضخیم احتیاطی برداشت، که به کار نیامد. مجوزها به پاسگاه نصرت آباد و گرگ و حیدرآباد ارائه شد. اولین پارکینگ بعد از کهورک، به انتظار دوستان بمی، آخرین بازدید ماشین ها انجام می شود. چهار پاترول دو در ، و یک پاترول شش سیلندر چهار در، در جاده کم آمد و شد بم – زاهدان به ما ملحق می شوند. مجاور جاده، پخشاب رودخانه کهورک است، زمین خشک و بی آبی که گویی سال هاست پذیرای بارانی نبوده است، ولی درختان گز پر صلابت آن، نشان از حکایتی دیگر دارند. در آخرین روز سفر که دوباره از اینجا گذشتیم سیلابی در آن روان بود. ارتفاعات کوتاه معروف به دوقلو ها را به سمت غرب دور می زنیم ( 004 ) . دق کوچک سرخ رنگی در شمال دوقلو هاست. از حوزه آبپخش دومی که می گذریم «دشتوک» است ( 006 ) .جنگلی پر از گز، تاغ، شور و تبکاهای کوچکی، که تاغ ها و شور ها درست کرده اند. در برگشت در این جنگل هوبره دیدیم.

 

عکس 006 ، دشتوک. نبکاهای کوچک با پوشش شور و تاغ

 

بعد ازین رودخانه به سمت شمال، سنگ فرش است و از پوشش گیاهی خبری نیست. حالا ادامه ریگ های «زنگی احمد» را دور می زنیم، این منطقه شامل تپه های کم ارتفاع است با پهنه های ماسه ای درشت تیره رنگ، به نام «پرو» که لابلای تپه ها، در کف نشسته اند. کافی است دور موتور ماشین کمی افت کند، گیر کردن حتمی است. بهترین گزینه، داشتن سندلدر یا پلیت های فلزی است. حیف که ما پلیت هایمان را در سفر قبلی، کمی جلوتر به جا گذاشته بودیم. وارد استان کرمان می شویم و به سمت بلند (تخت) سیلندر می رویم  (011 )، این بار کمی فرصت داریم تا گروه جمع و جور شود. در شمال بلند، تعدادی سنگر دست کن به چشم می خورد که حالا پر از ماسه های نرم شده است. رد مارمولک و جانوران کوچک، شگفت انگیز است. هیپچ پوشش گیاهی در این حوالی به چشم نمی خورد، حتی شاخه خشکیده ای، اما رد تازه جانداران و البته حضور مگس، مشهود است. روی این بلند، هفتاد راهی است و قوطی های کنسرو زنگ زده. دید خوبی به سایر بلندی های منطقه دارد. تا اینجا بی مشکل پیش آمده ایم. فقط باربند های پاترول ها، که نام یک برند ممتاز وطنی بر آنها سنگینی می کند، استحکام لازم را ندارد ( یوحنا دست به دریل می شود ) محض احتیاط باربند یک پاترول طناب پیچ می شود.

از بلند سیلندر سرازیر می شویم، از خطر مین جسته ایم. هنوز " پرو" داریم و نیسان ها مشکل داغ کردن. فردای آن روز حاجی هم کلاچ فن رادیاتور را عوض کرد. از اتراقگاهی که دو نمازخانه بر آن ساخته اند می گذریم (013 ).

 

عکس 013 ، اتراقگاه و نمازخانه

 

قبل از بلند بعدی چند کلوت کوچک منظره ای دیدنی ساخته است (016 ) ، بر روی دو قطعه نمکی سفید رنگ قرار دارند و اطراف آنها مانند همه کلوت های مجاور پر است از رد پای جانداران.

از بلند بعدی بالا می رویم، منظره حیرت انگیز است، هیچ نشانی از رد ماشین و قوطی کنسرو و بطری بروی آن نیست. بلند ندیده اش می خوانیم. تلاطم امواج ماسه بر ساحلی صخره ای در دریای لوت، از زیباترین مناظر این سفر بود (017 ). چه وسعتی دارد این بلند ( تخت ). بچه ها هنوز نرسیده اند، به عصر نزدیک می شویم، خبر می رسد واشر سر سیلندر یکی از پاترول ها سوخته است. بچه های بم خونسرد نگرانی خاصی ندارند، رضا عسکری، تعمیر کار با تجربه گروهشان، همراهشان است. بخشی در بلند کمپ می زنیم و گروهی شب را در تعمیرگاه می گذرانند. بروی بلند حداقل فقط باد داریم و ار شن خبری نیست. امروز 60 کیلومتر در بیراهه آمده ایم.

 

عکس 016 ، کلوت های پای بلند ندیده

 

عکس 017 آ ، اتراقگاه و نمازخانه

 

عکس 017 ب ، دید از بلند ندیده به غرب

 

مسیر روز اول، رنگ سبز

 

روز دوم ، ( 23 آبان 92 ) :

 

مسیر روز دوم، رنگ آبی کم رنگ

بعد از بلند از کنار شهر کلوت های کوچک در میان تپه های ماسه ای  می گذریم، (018 ). تا اینجای سفر پیاپی منظره ها تغییر کرده است و تنوع عوارض جغرافیایی زیاد بوده است. در شمال بلند متوجه تکه فلزی بروی زمین شدیم، قطعه ای از یک پرتابه بود که بخش های استیل آن خش هم بر نداشته بود، بخش دیگر ان زنگ زده بود. در زیر ان یک" جکوی ایرانی " با پوستی شفاف و پوزه ای جالب استراحت می کرد. اینجا هیچ پوشش گیاهی به چشم نمی خورد ولی حضور این خزنده و نیز پرندگان کوچک ابلق جالب توجه است  (019 ).

 

عکس  019 آ ، جکوی ایرانی

 

عکس  019  ب، جکوی ایرانی

 

فرصتی است برای بازدیدهای ایستگاهی خودروها. بازدید سطح مایعات و زیر خودروها برای کنترل روغن ریزی مرتب انجام می شد. تایر حاجی معیوب است، در جا تیوب لس می شود ولی تا پایان برنامه دو، سه باری مشکل ساز شد.

یک شیب 80 متری را پایین می رویم، مشکلی پیش نمی آید (021 ). بیرون رفتن از کاسه به طول می کشد، فشار بروی خودروها زیاد است حتی شلنگ های فرسوده نیز دیگر قابل اعتماد نیستند. مشکل جوش آوردن پاترول ها علی رغم آنکه ترموستات های آنها را برداشته ایم ادامه دارد. اتاق یکی از پاترول ها از شاسی جدا شده است، قطعه ای جوش خورده که دیگر طاقت نیاورده بود (027 ).  بچه ها با هنرمندی تمام دو تا کرپی را به ماشین دوختند. رضا عسکری هم مشغول آجار کشی است و یوحنا بدون توجه به ذخیره بنزین اش دایم در حال رفت و آمد و گاز دادن است.

هوا تاریک شده است، تعمیرات طول کشیده. به دنبال رد گروه پیشرو هستیم، چند جا دور زده اند، رد درست را در تاریکی پیدا نمی کنیم (029 ).  به زمین شلی خورده ایم. در گیر رو دار یافتن مسیر متوجه شدیم پاترول دیگری هم واشر سر سیلندر سوزانده. باز هم شب و تعمیرات  شبانه که رضا عسکری پیش می گیرد. صبح با روشن شدن هوا ایوب به دنبال گروهی که مشغول تعمیرات بودند می رود. ساعت 8 دوباره گروه با هم است.

 

عکس 021 آ ، اولین شیب تند مسیر

 

عکس 021ب، اولین شیب تند مسیر

 

عکس 027ب، تعمیرات پاترول

 

روز سوم ( 24 آبان 92 ) :

مسیر روز سوم، رنگ آبی پر رنگ

 

هنوز سطوح بادگیر دارای ماسه های نرم تیره رنگ است که خودرو ها به آسانی در آن گیر می کنند. خصوصا در سطوح مسطح، حرکت از حاشیه تپه ها مطمئن تر است. (031) لاشه یک پرنده و یک نمایه بزرگ حاوی مقدار زیادی پشم و سنگ های یشمی رنگ است که جانور هنگام غذاخوردن، بلعیده است.

شیبی را سرازیر می شویم، کاسه ای در میان دارد و حاجی از لبه کاسه به پایین می سرد. چند تا از ماشین ها داخل کاسه شده اند. حاجی شیب را پیاده بالا می رود. فرصتی است در زمین فرودست که آثار نمک و نم بالا زده است، به دنبال ردپا بگردیم. یکی از پاترول ها مشکل دیفرانسیل پیدا کرده است، چاله سرویس به سرعت آماده می شود. خوشبختانه همه بچه های بم آفرود دست به آچار هستند، رضا عسکری که دیشب هم نخوابیده دوباره مشغول می شود. تعمیرات تا شب ادامه دارد.

روز سوم سفر گذشته است و بچه های بم که تدارک یک سفر سه، چهار روزه را دیده اند. در مضیغه وقت هستند و وقتشان تنگ است و می باید به بم بازگردند. فیزیک پاترول ها هم چندان مناسب ادامه سفر نیست. ماهم در دوراهی بازگشت یا ادامه مسیر قرار داریم. حالا میلمان به ادامه چند برابر شده است. حاجی تصمیم می گیرد بچه های بم را تا بیرون رمل ها همراهی کنیم و خودمان ادامه دهیم. " تا کجا " پرسشی است که هنوز پاسخ آن " ان شا الله " است. سریعترین راه خروج، حرکت به سمت شمال و عبور از دو بند، بعد سوار شدن به یکی از کوچه های غربی است

 

 

عکس های نقطه 031

 

 

عکس های نقطه 032

 

روز چهارم ( 25 آبان 92 ) :

مسیر روز چهارم به رنگ قرمز

 

عکس نقطه 034 چتر منور

 

دو بند را به سرعت طی می کنیم، مشکلی نیست و ادامه مسیر به غرب هموارتر است. ( 035 ) چند کاسه کوچک را به سرعت گذشتیم، دور زدیم و مشغول فیلم برداری از خودروهای عقبی هستیم. پاترول ایوب بروی یک شیب عرضی به پایین کشیده می شود و بروی یک برآمدگی می لغزد. پاترول چند تا غلت می زند. فاصله زیاد است و چند ثانیه طول می کشد تا به محل اتفاق برسیم. چند ثانیه مانند چند ساعت طول کشید. پاترول بروی چهارچرخ خود است و سرنشینان بیرون آن ایستاده اند، هر دو سالمند و خون از دماغ کسی نیامده است. خسارت به پاترول هم جزئی است. سه پایه و دوربین ایوب که بروی سقف نصب بوده، شکسته اند. نمی دانم فیلم دوربین سالم است و صحنه را به نصویر کشیده یا نه؟ باد تایر ها خالی شده است، تایر ها را جا می زنیم و به سرعت راهی می شویم. کم کم لکه های قهوه ای رنگ نمک و گل در حاشیه ریگ پیدا می شود. اولین آنها کلوت کوچکی بر حاشیه دارد. لایه های ماسه ای این کلوت پر است از پر و فضله پرندگان، مشغول عکاسی هستیم که ناگهان بچه هاروباهی را می بینند از لانه اش در کف یک نمکزار بیرون آمده بود و می گریخت. چند عکس از فاصله دور گرفتیم. در سفر به آنجا " آبخوان روباهی" می گفتیم ( 037 ).

 

عکس نقطه 035، محل چپ شدن پاترول

 

عکس 037 آ ، آبخوان روباهی

 

عکس 037 ب ، روباه گریزان

 

برای رسیدن به " کافه گزی" ( 039 )  از چند پهنه گلی گذشتیم . حاشیه ها مطمئن تر بود. غروب بود که از دوستان بم آفرود شمال گِل کافه گزی خداحافظی کردیم. بچه ها عجله داشتند به بم برسند. اما رضا بهرامی نژاد هم دل به لوت داشت و با ما ماند. حالا در دل تاریکی شب به ریگ می زنیم در تکاپوی یافتن مسیر، انگار همه راه ها بر ما بسته است. در زیر نور چراغ های هایلوکس حاجی روباه دیگری شتابان می گریزد. امروز " روز روباه " است ( 038 ). شب با توجه به ذخیره آب، برنامه حرکت بروی خط مرز استان سیستان و بلوچستان با استان کرمان جدی تر بررسی می شود. می باید سریعتر حرکت کنیم و سه چهار روزه برنامه را تمام کنیم. اینبار هدفمان خروج از شمال ریگ بود. رویایی که ده ماه پیش، پس از برنامه شرق به غرب ریگ یلان پرورانده شده بود، در حال تحقق بود. قرار شد از کوچه دیگری خود را به خط مرزی استانی برسانیم تا یک کوچه دیگر را هم ببینیم. از آنجا به شمال تغییر مسیر بدهیم و خود را به کوچه پارسال برسانیم و از شمال دماوندکوچک به نقطه مرزی سه استان برویم. امکاناتمان کم بود، وینچ ها بروی پاترول ها بود که حالا نبودند. جک درست حسابی هم نداشتیم. از بچه های بم، دو تخته دو متری برایمان مانده بود. پلیت و سندلدر هم نداشتیم. سه تا بیل بود و حدود سی و پنج متر تسمه. آن شب تصمیم گرفتیم که تلاشمان را بکنیم تا هر کجا که مقدور بود.

 

عکس 039 ب ، سنجاقک در کافه گزی

 

روز پنجم  ( 26 آبان 92 ) :

تصویر مسیر روز پنجم، به رنگ آبی آسمانی

 

صبح به راه افتادیم از خروجی کوچه دیروز وارد شدیم و مسیر را به شمال شرق منحرف کردیم. داخل کوچه چند پهنه باتلاقی کم وبیش خشک، و یک دق سفید رنگ با چند تپه ماسه سرخ رنگ و چند بند کوتاه قرار داشت. به اولین بند بلند که رسیدیم ماشین رضا درست کار نمی کرد، بندها بلندتر می شد و راه بازگشت سخت می نمود، تصمیم گرفتیم پاترول را پشت بند نگه داریم و با سه هایلوکس ادامه مسیر دهیم ( 045 ). ته مانده آب و بنزین را برداشتیم، ولی جایی برای تخته ها نبود. تخته ها را هم گذاشتیم. گنجشک کوچکی که مانند حیوانات دست آموز به سوت های حاج نصیر عکس العمل نشان می داد، به بدرقه ما آمده بود. دشت باز بعد از آن بند را گذشتیم و پس از آن در نقطه ای ( 049 ) از مسیر به کلوتی زیبا رسیدیم. این کلوت به مانند شهری گمشده در میان تپه های ماسه ای بود، پراز فضولات و پر پرندگانی که لای آنها لانه داشتند. به نقطه ( 051 ) می رسیم، اولین گودال مسیر و بعد از گذر از یک تیغه دیگر، در نقطه ( 053 ) با اولین درختان جشکیده و فرسوده لوت مواجه شدیم، پوشش گیاهی از این عرض به بالا رفته رفته انبوه تر می شد.

 

عکس 035 ، لوتی گنجشک !

 

عکس 049 آ  ، کلوت شهر گمشده

 

عکس 049 ب فضله پرندگان بروی کلوخ ها و نمایه ای دیگر بر زمین

 

عکس 055 و 056 ، شیب غران

 

حالا دیگر مسیر پر بود از تیغه هایی که باید بالا می رفتیم و شیب هایی که در یکی از بلندترین آنها 220 متر ارتفاع کم کردیم ( شیب غران ) ( 055 – 056 ). هوا امروز ابری بود. ما بین این بندها دشت های کم شیب وجود داشت و تا نقطه ( 060 ) که کمپ کردیم مسیر به همان منوال بود. امروز طول مسیرمان به 73 کیلومتر می رسد، دشت های باز بین بند ها چشم انداز بی بدیلی از عظمت لوت به رخ می کشد، مناظری که با سرازیر شدن حودروها به کوچه ها ناگهان عیان می شود. رقص تیغه ها و چین و شکن جامه شنی لوت بعد ار هر بند، چنان تغییر می کند که گویی هر یک  به کره ای دیگر تعلق دارند. هوایی ابری آفتابی امروز، دمادم نقشی نو بر بوم شن می کشید و هر دم رنگ به رنگ می شد.

 

روز ششم ( 27 آبان 92 ) :

تصویر روز ششم مسیر، به رنگ قرمز


مسیرمان همچنان در امتداد خط استانی است، سه بار متناوبا مرز دو استان را رد می کنیم. در شرق مرز استانی تراکم چاله ها و کاسه ها بیشتر است و در سمت غرب خط ارتفاع تیغه ها بیشتر. هر چه به شمال پیش می رویم، کاسه ها متراکم تر و بند ها هم مرتفع تر می شود. کریدور عبورمان برمبنای امتدادخط استانی سیستان و بلوچستان وکرمان درنظرگرفتیم، نواری که حدود شرقی و غربی آن مشخص است. اما در حین حرکت در پهنای این نوار هر کجا گذر بهتری بدهد از آن می گذریم. ناخدا بسته به موج های پیش رو سکان را چپ و راست می کند، گاهی سوار موج می شویم و اگر زورمان به موج سواری نرسید، موج را دور می زنیم. بیشتر محو تماشای زمینیم. فرصت عکاسی و فیلم برداری نداریم
امروز مسیرمان را با یک شیب 150 متری آغاز می کنیم. ارتفاع نقاط بروی عکس های هوایی گوگل صحیح نیست. کاسه کوچکی است که دوباره همان تایر حاجی از رینگ جدا می شود ( 068 ). با وجود پوشش گیاهی مناسب، سطح ماسه ای آن بسیار نرم است. با دشواری از آن کاسه خارج می شویم ولی جا زدن لاستیک، فرصتی است برای دوباره دیدن. در پای تاغ بلندی، یک بطری پلاستیکی باد آورده سرگردان است، به عنوان نشان آن را همانجا ثابت می کنیم. بروی تاغ بلند عنکبوتی خاکی رنگ پرسه می زند، باز هم سنجاقک می بینیم و البته حضور پر رنگ مگس ها. در این حوالی پهنه هایی با پوشش تاغ و اسکنبیل خشک شده می بینیم، ماسه این پهنه ها عمدتا تیره رنگ و بسیار شل است. اگر سرعت کم شود گیر کردن حتمی است. در توقف کوتاه بعدی شاخه ی خشکیده تاغی بروی زمین توجهمان را جلب می کند، لانه موریانه است. پوسته نازکی از خاک اره و ماسه مانند ورقه ای گلی بر جدار داخلی پوسته شاخه دیده می شود.

 

عکس نقطه 063

 

ز

 

تصویر نقطه 067

 

تصویر نقطه 068

 

توقفی هم در ( 071 ) داریم، حاج سلام هنگام فرود از یک شیب 180 متری، به علت شیب زیاد مسیر و سرازیر شدن بنزین کم باک به قسمت جلو باک خاموش می شود. با " بسم الله ، بسم الله " هایلوکس را نگه می دارد و در میانه شیب بنزین می زند. در سفر از آن شیب به " شیب سلام " یاد می کردیم. در نقطه ( 072 ) مسیری را به شمال امتحان می کنیم راه نمی دهد، اما حضور ما در آن بن بست، آرامش عقربی سبز رنگ را بهم می زند، دیداری کوتاه بود و چند عکس یادگاری با هم گرفتیم.

امروز 51 کیلومتر زمینی آمده ایم توقف ها فقط در خلال گیر کردن است. 5 فرود بالای 100 متر ارتفاع داشته ایم. یکی هم حدود 180 متر ارتفاع داشت ( 071 ).

 

تصویر نقطه 069

 

تصویر نقطه 071

 

تصویر نقطه  073 ، عقرب

 

 

روز هفتم ( 28 آبان 92 ) :

 

تصویر مسیر روز هفتم به رنگ سبز

 

امروز میزان ذخیره آب نگران کننده است. صبح زودتر براه می افتیم. مسیرمان را با یک فرود در چاله ای بزرگ شروع می کنیم. یکی از شش شیب بالای 150 متر امروز. اینبار تا کف چاله ( 076 ) 173 متر ارتفاع کم کردیم. چاله بسیار زیبایی بود. امروز روز بالا رفتن از تیغه های بند های غربی مرز استانی است. روز عبور از ارتفاعات است. نقطه ( 078 ) محل فرود بعدی است باز هم 180 متر ارتفاع کم می کنیم و دوباره شیب شمالی را بالا می رویم. حاجی شیب ها را پله پله می شکند و بین آنها شیب عرضی می زند، هر لحظه هم باید منتظر قیف های کوچک بود. بسیاری از این کاسه ها، کوچک تر از آنندکه خودروها با دور گرفتن بتوانند از آن خارج شوند و بیشتر اوقات ته این کاسه ها و قیف های کوچک، پوشش ماسه بسیار شل است، که کار را سختتر می کند. حالا در نقطه ( 080 ) مسیرمان هستیم، مشرف به کوچه دو تاغ. باز هم فرودی 185 متری از چند پله در پیش است. از تیغه ای که برآنیم بخش شمالی دق دو تاغ معلوم است. نفس راحتی می کشیم، منظره آشناست. حالا تا مسیر آشنای پارسال فقط دو بند مانده است. به کوچه سرازیر شده و به یاد تلاش های برادران قزوینیان ( مهرداد و بابک ) در لوت، تا دق دو تاغ می رویم و چند عکس به یادگار می گیریم.

تصویر نقطه 076

 

تصویر نقطه  079 ، از یال جنوبی کوچه دو تاغ به سمت دق دوتاغ

 

کوچه را به شمال شرق بر می گردیم تا مرز استانی را رد کنیم. دوباره به شمال می چرخیم، بندی دیگر و فرودی 205 متری ( 081 ). رد کردن تیغه نهایی این بند هاو آویزان شدن از شیب شمالی بند ها از هیجان انگیزترین لحظات سفر یلان است. مهارت حاج عظیم در کنترل خودرو، درست در لحظه ی سوار شدن بر تیغه جای تحسین دارد. هایلوکس شتاب می گیرد، لحظاتی فقط آسمان است و همه چیز سفید می شود، بعد ناگهان دنیا به دور شیشه ماشین می چرخد. اول نوک کوه های ماسه ای روبرو را می بینید، حالا ماشین آرام گرفته است، کوه ها آرام آرام به بالا حرکت می کنند و متوجه کف گودال می شوی. یکی دو دقیقه فرصت داری همه چیز را ببینی وگرنه بعد آن در محاصره کوه هایی و دید به جایی نداری.

دق دوتاغ

 

بعد از آن کوچه،از تیغه ی مشرف به کوچه پارسالی مسیر شرق به غرب پایین آمدیم ( 082 )  و به دشت تدارکات رسیده ایم، به گذر عقیل. جای همه همسفران سفر گشایش بیراهه شرق به غرب ریگ یلان خالی بود. همسفرانی همیشگی که این بار همراهمان نبودند و به همت آنان عبور از ریگ یلان دیگر یک رویا نبود : حمید بریری، پرویز شه بخش، عقیل بیدگلی، رضا شهریاری، عبدالواحد گرگیج، محمد اعتمادی، فاروق ابراهیم پور، لیندا کشیشیان، دریک خداوردی، احمد شه بخش، ضیاالحق شه بخش، یاسر شه بخش، سارا پیرامون.

راه خروج به کوچه بعدی را می دانیم. در میان آن همه کوه و تپه و چاله، دیدن مناظر آشنای پارسال و گذر بی دغدغه امسال از آنها، شعف انگیز بود  ( 083 ).

برنامه این است که از شمال دماوندک لوت به مرز سه استان برسیم. از غرب غولچاله دریک می گذریم و مسیر فرود در کوچه بعدی را پیش می گیریم. آمپر آب بالا رفته است، از صبح چند بار با تنباکوی سیگار و زرد چوبه علاج سرپایی شده است، ولی این بار مشکل جدی است، کمبود آب هم داریم. مجبور به تغییر مسیر می شویم تا گوشه مناسبی جهت کمپ و سرویس ماشین پیدا کنیم. رادیاتور سوراخ شده است. تا صبح وقت داریم، حاج امیر با چسب هزارکاره جلاسنج سوراخ ها را یکی یکی کور می کند.

 

تصویر نقطه 081

 

تصویر نقطه 083

 

 

 

روز هشتم( 29 آبان 92 )

 

تصویر روز هشتم مسیر به رنگ آبی

 

صبح قبل از حرکت متوجه می شویم رادیاتور هایلوکس حاج نصیر هم سوراخ شده است و تا صبح آب آن خالی شده است ( 086 ). به بازدید های ایستگاهی روزانه، حالا یک بازدید شبانه پس از سرد شدن ماشین ها هم اضافه شد. فشار باد تایر ها هم ساعتی کنترل می شود. حاج امیر متخصص چسب کاری است. با یک دو سه شروع می کند و بعد مزدا می زند. حالا هر چه آب داریم جهت رفع تشنگی هایلوکس هاست. امروز باید کار را تمام کنیم و از ریگ خارج شویم. آب نداریم، اوضاع غذا و بنزین هم چندان تعریفی ندارد. نیت کرده ایم برویم و کار را تمام بکنیم. براه می افتیم، میانبر می زنیم، جواب نمی دهد. به کوچه شمالی دماوندک بر می گردیم ( 090 )  و ادامه مسیر به نقطه مرزی سه استان. مسیرمان به شمال شرقی تیغه هایی دارد که باید از محل اتصال آنها به بند، گذر پیدا کرد. ماسه پای تیغه ها شل است و شکل تیغه ها بسیار تیز شده است. برای کوچه عوض کردن باید بند را به شمال بالا برویم. شیب شمالی این بند ها، نسبت به عرض های پایین تر خوابیده تر است. یکی از این شیب ها در ارتفاع 1000 متری از سطح دریا قرار دارد و با طی دو کیلومتر در دامنه شمالی 350 متر ارتفاع کم می کنیم و به ارتفاع 650 متر از سطح دریا می رسیم. این بند حداقل 350 متر آن ماسه است. بعد از نقطه ( 093 ). نقطه ( 095 ) جایی است که از ارتفاعات نقطه مرزی سه استان چند عکس گرفتیم.

 

تصویر نقطه شماره 087

 

تصویر نقطه شماره 091

 

تصویر نقطه شماره 092 آ

 

تصویر نقطه شماره 092 ب

 

به نقطه مرزی سه استان رسیده ایم. از نقطه ( 000 ) پای یال شمال غربی نقطه مرزی راهی شمال می شویم. دم غروب است. عبور از یال غربی قله شمالی نقطه مرزی سه استان که در عکس هوایی به شکل یک ستاره سه پره است، به طول می کشد. ماسه های آفتاب خورده بسیار شل و روانند. یال را از غرب آن دور می زنیم و در کاسه شمالی این ستاره اتراق می کنیم. در آستانه ورود به استان خراسان جنوبی هستیم، امروز 53 کیلومتر زمینی راه آمده ایم.

 

تصویر نقطه شماره 095

 

تصویر نقطه شماره 000

 

روز نهم ( 30 آبان 92 ):

تصویر روز نهم مسیر به رنگ سبز

 

امروز بدون صبحانه به محض روشن شدن هوا راه می افتیم. آب نداریم. خوراک امروز خرماست. خستگی روزهای گذشته سفر مشهود است و روحیه ها پایین آمده است. شکل عوارض زمین هم تغییر کرده است. بیشتر زمین به شکل قیف ها و کاسه های کوچکی است که پله پله بروی هم بر شیب ها نشسته اند. حرکت مارپیچ روی لبه ها ترفند جدید امروز است.  عبور از نقطه ( کا 00 ) سخت تر از انتظارمان بود، ماسه های کف کاسه ها شل بودند و بیرون آمدن از آنها پلیت لازم داشت. چند باری بلای جان تاغ ها شدیم تا گذشتیم. دیدن تپه های کم ارتفاع شمالی جان تازه ای به گروه می دهد، دیگر از سرزمین غول ها رهیده ایم. از صبح فقط خرما خورده ایم. ظهر است آنچه از آب باقی مانده است با طعم های مختلف بروی هم می ریزیم و بساط چای و کنسروهای آخر.

خروجمان از نقطه ( 100 ) تا ( 102 ) با وجود آنکه ارتفاع عوارض نسبت به عرض های جنوبی بسیار کمتر است، ولی ماسه های بسیار نرمی دارد، محل به محل ماسه ها رنگ عوض می کند، کم رنگ تا تیره رنگ ، همه جا امکان گیر کردن بود، در سطوح افقی چند بار گیر کردیم. این قسمت مسیر سخت گذشت، تا پایان ریگ 53 کیلومتر امروز رانده ایم.

 

تصویر نقطه شماره 097

 

تصویر نقطه شماره 099

 

تصویر نقطه شماره  کا 01 ، بین 099 و کا 00

 

هوا تاریک شده بود که از ریگ خارج شدیم و به 70 راه رسیدیم. فقط چند لیتر بنزین مانده بود، به معدن نزدیک می شویم که توسط یگان تکاوری متوقف می شویم، پذیرایی گرمی است تا جواب استعلام مجوز ها بیاید. شب به پایگاه بسیج ده سلم مهمان می شویم، دوستانی که چند سالی است مزاحمشان می شویم. حمام آبگرم در پایگاه چه لذتی دارد!

تصویر نقطه شماره  کا 00

 

روز دهم  ( 01 آذر 92 ):

به قصد بیرون آوردن پاترول راهی کافه گزی می شویم. هوا تاریک شده است که به آنجا می رسیم، گوسفندی از ده سلم خریده ایم. ذبح و به روش بلوچی طبخ می شود. بوی کباب در کافه گزی چشمان درخشانی را به سویمان کشانده است. حسرت برانگیزترین لحظه سفر هنگامی است که از روباهی که در چند متری اتراقگاه مشغول دستبرد بود، نتوانستیم عکس بگیریم. تقریبا روباه داخل سفره شام بود و فوکوس اتوماتیک دوربین در شب عمل نمی کرد.

 

روز یازدهم ( 02 آذر 92 ):

امروز روز پایانی سفر است، امشب باران آمد و نصف شب بیدارمان کرد و مجبور شدیم چادر بزنیم. امروز پاترول رضا را که در کوچه رفتن مانده است، به بیرون می آوریم. پاترول در پناه تپه ای، پشت به مسیر و روی شیبی بود تا چند متری مشخص نبود. بعد از یک گذر ناگهان چهره سفیدش آشکار شد، این چند روز ویا دیشب بارانی پناهگاه حیوانات بوده است، زیر آن پر از د پاست. باد هم زیر چرخ ها را خالی کرده است. نیسان هم سخت روشن می شود. چهره رضا که پس از چند روز به ماشینش بازگشته دیدنی است. یک روز دیگر در پیش است و ترس و لرز مین.

 

 

 

 

 

خلاصه اطلاعات گذر از جنوب به شمال ریگ یلان:

طول مسیر و ارتفاع نقاط مسیر:

ارتفاع و مسافت طی شده داخل ریگ، بین نقاط 011 و 102 به شرح زیر است:

روز اول

روز اول  8/13 کیلومتر از نقطه 011 طی شده است. بلند ترین نقطه مسیر بلند ندیده است که نسبت به زمین های پست جنوب حدود 109 متر ارتفاع دارد. تقریبا در ارتفاع 450 متر از سطح دارد ریگ شده ایم.

در روز دوم سفر ( بین نقاط 017 و 030 )،  8/37 کیلومتر راه آمده ایم، بلند ترین شیب ها در این روز حدود 80 متر بیشتر ارتفاع ندارد ( نقطه 026). بیشترین ارتفاع 600 و کم ترین ارتفاع 475 است. حدود 125 متر بین ایندو نقطه ارتفاع گرفته ایم.

روز دوم

روز سوم مسیر بیشتر از 4 کیلومتر نیامده ایم، آخرین شیب هم حدود 80 متر ارتفاع داشت.

روز چهارم مسیر 73 کیلومتر است. در تهیه پروفیل ارتفاعی مسیر فقط 12 کیلومتر آنرا که در امتداد جنوب به شمال است را در نظر می گیریم ( حدود نقطه 035 ). کافه گزی در حاشیه ریگ هم حدود 280 متر ارتفاع دارد ( نقطه 039 ). به صورت عرضی تیغه بلند بند های این حوزه مسیر تا حاشیه ریگ حدود 350 متر ارتفاع گرفته اند ( 275متر تا 625 متر).

 

روز چهارم

 

روز پنجم 80 کیلومتر در ریگ طی شده، بلندترین شیبی که پایین آمدیم، شیب غران بود ( نقطه 055و 056) ( کیلومتر 65 پروفیل روز پنچم) ، که 220 متر ارتفاع داشت.برای رسیدن به کلوت شهر گمشده هم 230 متر ارتفاع کم کردیم ( کیلومتر 45 پروفیل روز پنچم) . ارتفاع بلندترین تیغه ها به 800 متر از سطح دریا رسیده است، که نسبت به شروع مسیر 400 متر ازتفاع گرفته ایم. جهت تهیه پروفیل کلی مسیر، 40 کیلومتر این مسیر که جهت شمالی دارد در نظر گرفته شده است.

 

روز پنجم

 

روز ششم

طول مسیر روز ششم 8/63 کیلومتر است، مسیر امروز بیشترین فراز و فرود را دارد. از 3 تیغه بلند را در مسیر گذشته ایم. اولین آنها در کیلومتر 2 ( نقطه 061 ) و به ارتفاع 158 متر بود. دومین تیغه در کیلومتر 23 ( نقطه 065 ) و به ارتفاع 120 متر بود و آخرین آنها در کیلومتر 54 ( نقطه 071 )،  182 متر ارتفاع داشت. مرتفع ترین تیغه 940 متر از سطح دریا ارتفاع داشت. بین این نقطه و پست ترین نقطه امروز 250 متر اختلاف ارتفاع وجود دارد.

 

روز هفتم

 

روز هفتم هم 8/63 کیلومتر طی شده، 6 بلند را سرازیر شده ایم. اولی در کیلومتر 3 ( نقطه 076 ) و به ارتفاع 173 متر، دومی در کیلومتر 8 ( نقطه 078 ) و به ارتفاع 180 متر، سومی در کیلومتر 14 ( نقطه 080 ) و به ارتفاع 185 متر، چهارمی در کیلومتر 35 ( نقطه 081 ) و به ارتفاع 205 متر، پنجمی در کیلومتر 38 ( نقطه 082 ) و به ارتفاع 163 متر و ششمی در کیلومتر 45 ( نقطه 083 ) و به ارتفاع 170 متر قرار دارند. بیشترین ارتفاع هنوز هم 940 متر از سطح دریا است و پست ترین نقطه در ارتفاع 577 متری از سطح دریاست، 363 متر اختلاف ارتفاع بین این دو نقطه.

در روز هشتم 8/52 کیلومتر راه آمده ایم، شیب شمالی تیغه ها کمتر شده است ولی اختلاف ارتفاع بین نقاط جدی است. در کیلومتر 35 ( نقطه 093 ) 358 متر ارتفاع کم کرده ایم. این نقطه مرتفع ترین نقطه است که از آن گذشتیم و 994 متر از سطح دریا ارتفاع دارد. در کیلومتر 22 هم 220 متر فرود آمده ایم.

روز هشتم

روز نهم 1/53 کیلومتر در ریگ راه طی کرده ایم، مرتفع ترین نقطه 945 متر از سطح دریا ارتفاع دارد. و بیشترین اختلاف ارتفاع در نقطه 097 است که 150 متر ارتفاع کم کرده ایم و در ارتفاع 750 متر از سطح دریا از ریگ خارج می شویم. نسبت به روز اول که در ارتفاع 450 وارد ریگ شدیم، حدود300 متر پلت فرم کف لوت به سمت شمال ارتفاع دارد. اختلاف ارتفاع بین نقطه خروجی با نقطه هم عرض نقطه ورودی را در مسیر بازگشت در حاشیه شرقی ریگ اندازه می گیریم.

مسیر بازگشت از نقطه خروجی تا نقطه هم عرض

از 750 متر به 350 متر. 400 متر اختلاف ارتفاع وجود دارد. این بدان معناست که شیب شرقی- غربی پلت فرم کف لوت بین نقطه ورودی و نقطه هم عرض 100 متر است. برای تهیه پروفیل کلی مسیر، مسیر های شرقی- غربی مانند مسیر بین نقاط 035 تا 039 و از آنجا تا 049 را که عرضی ( شرقی- غربی ) پیموده ایم و کمپ روز هفتم و کوچه دوتاغ را جدا می کنیم. نتیجه نمودار زیر است:

 

 

پروفیل کلی مسیر ( قسمت های شمالی- جنوبی )

 

اگر دو نقطه شمالی و جنوبی را که ورود خروج به ریگ است را به صورت یک خط به هم متصل کنیم، یک خط فرضی که نشانگر کف پلت فرم زیر ریگ است به دست می آید، البته به صورت بسیار کلی. فاصله این خط تا تیغه بندها نشانگر ارتفاع تپه های ماسه از کف پلت فرم است. با اغماض بیشتر می توان کف خط القعر مسیر را نیز درنظر گرفت. این نمودار نشان می دهد،در هر دو حالت بیشترین ارتفاع تپه های ماسه ای حدود مسیر عددی زیر 400 متر است و با احتساب آنکه هنگام گذر از بندها، قله های بلندتری که شاید اختلاف ارتفاع آن تا محل گذر تا 50 متر هم می رسید وجود داشت، این عدد به حدود 450 متر نزدیک می شود. عددی که در منابع مختلفی هم برای ارتفاع بلندترین تپه ماسه ای های لوت ذکر شده است.

کل مسافت طی شده داخل ریگ، 1/442 کیلومتر می باشد و نیز کل مسافت طی شده به صورت آفرود ( از جاده آسفالت فهرج- نصرت آباد، به جاده آسفالت شهداد- ده سلم  825 کیلومتر بوده است.

۲ نظرات
  1. kamal abbasnejad می‌گوید

    بسیارعالی امیدوارم این روش تهیه گزارش سفر که کاملا حرفه ای تهیه شده از طرف کلیه دوستان رعایت شود

  2. Haji Azim می‌گوید

    بسیارعالی ممنون

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.