کویر افسانه ای لوت برادر دو قلوی کویر نمک

سرپرست برنامه : احمد رونقی
می دانید کجا را می گویم؟ شایدآری! شاید هم نه! حتماً اسامی زیادی شنیده اید و یا بیابانها و کویرهای زیادی را دیده اید و یا از آنها عبور کرده اید. کویر بزرگ نمک،

ریگ جن، دریاچه نمک، مرنجاب، جازموریان، ریگ بلند، ریگ حاجی مجی، کویر درانجیر و … که در ایران وجود دارند و کویرها یا به تعبیر جامع تر بیابانهای بسیار وسیع و شگفت انگیز در نقاط مختلف عالم. بیابان تاکلاماکان، بیابانهای ماورای جیحون، صحرای بزرگ آفریقا، ربع الخالی در شبه جزیره عربستان، صحرای سینا، و … که هرکدام از آنها مشخصات مخصوص به خود را دارند.

همیشه در طی قرون واعصار آدمی بر کرانه آنها ایستاده و شوق گذشتن و دیدن و رسیدن به آن سوی دیگر در تن و جانش نقش بسته است. جهانگشایان، تاجران و یا کاروانیان دیروز و ماجراجویان، جستجوگران و کویر نوردان امروز بر حاشیه این کویرهای دریا گونه ایستاده و نظاره کرده آنگاه کویر افسونشان کرده است و باروبنه سفر برداشته و به راه زده اند، راه که نه، در واقع بی راه ، به پهنه باز و وسیع و پوشیده از سنگ ریزه، ماسه و همراه با طوفان شن ، تف و گرما یا سوز و سرما.

این شرایط تغییر نکرده است و هنوز هم برای دیدن در کویر باید چشمها را با دست سایه کرد تا کویرنبیند که می بینی.

« هنوز یک قرن کامل از رونق محمل سواران کویر لوت نگذشته و تجربه و مرارت های مسافرینی که برای سیر و سیاحت، زیارت و تجارت از این پهنه پرماجرا عبور کرده اند در خاک مدفون نگردیده است. لیکن لهیب افسار گسیخته ماشین و جایگزینی ابزار چنان برق آسا عمل نموده که انسان تصور می کند صدها قرن از این ماجرا می گذرد و آنچه باقی مانده در لابه لای کتابهای کهن در قفسه ها است و تقریباً علاقه ای به مرور این یادگارها باقی نمانده است و این بی تفاوتی یعنی بی اعتنایی به تمدن، فرهنگ، آداب و سنن»

این گزارش شرحی است از سفر افرادی ماجراجو و کنجکاو به کویر لوت، این وسعت خالی و بی انتهایی که شاید افسانه ای ترین کویر باشد.

در ابتدا توضیح مختصری راجع به بافت، زمین شناسی و اقلیم کویر لوت:

لغت لوت معنی برهنه و تهی را می دهد. کویر لوت یک بیابان واقعی است و یکی از خشک ترین و گرم ترین نقاط جهان است. حداکثر مطلق درجه حرارت در سایه بیش از 65 درجه سانتی گراد است. سطح وسیعی از این بیابان فاقد پوشش گیاهی است و ماسه های روان سراسر آن را پوشانده است. وسعت آن حدود 80.000 کیلومتر مربع است. وسیع ترین ریگ و ماسه زار ایران به نام ریگ لوت با حدود 10.000 کیلومتر مربع وسعت در کویر لوت واقع است که در مقایسه با ریگ های مهم دنیا در عربستان، آفریقا و …اهمیت چندانی ندارد اما از نظر ویژگیهای پیکرشناسی زمین یکی از مهمترین آنها محسوب می گردد. تنوع و عظمت بعضی از عوارض آن در دنیا منحصر به فرد است. مرتفع ترین هرم های ماسه ای ریگ لوت 475 متر ارتفاع دارد که بلندترین آنها در دنیا به حساب می آید در مقابل این هرم ها، حفره های بسیار گودی نیز وجود دارند که اغلب پرتگاههای مطبقی بر آنها مسلط می باشد که عمیق ترین آنها 421 متر می باشد. به گفته سون هدین جهانگرد و دانشمند معروف سوئدی:

« بدترین جای کویر لوت قسمت جنوب شرقی آن بین بم و نه (نهبندان) بود که یکی از وحشتناکترین نقاط تمام زمین است. در آنجا باد شمال غربی، که حاکم بر این منطقه است، شنها را جمع کرده و به صورت موج و تپه روی هم انباشته است. و جای این موجها و تپه ها دائماً در حال تغییر است. خورشد سوزانی زمین را گرم می کند و آن را به صورت آهن گداخته در می آورد. بادی از روی این صدها کیلومتر مربع کویر سوزان می آید آنچنان خشک است که وقتی آدم و حیوان را غافلگیر می کند در یک آن تمام ذرات رطوبت بدن را به خود جذب می کند و تنها یک مومیائی چروکیده و سیاه بر جا میگذارد».

در غرب کویر لوت نیز کلوتها قرار دارند. کلوتها از شمال غربی به جنوب شرقی از یک سلسله جبال به طور مستمر و پشت سر هم تشکیل یافته که به شدت فرسایش یافته اند. این تپه های فرسوده از باد و باران با هسته هایی از رس فشرده دارای پوسته هایی هوازده می باشد که چون خاکی پف کرده سطح انها را پوشش داده است. کلوتها قسمتهای کم تراکم به صورت تپه های منفرد به شکل هایی بسیار بدیع در سطح صاف دشت دیده می شوند.

به جز تپه های ماسه ای و کلوتها اشکال و صورتهای دیگری از کویر مثل نمک زارها، سطوحی از سنگلاخ ، آبرفت ها و …. در لوت وجود دارد.

این طبیعت و اقلیم متنوع و شگفت انگیز و رابطه و هم زیستی هزاران سایه انسان باآن سبب شده تا هاله ای افسانه ای نام لوت را در بر گیرد. ما نیز سوار بر اسب آهنین قدم به لوت می گذاریم تا با طبیعت بکر، پوشش گیاهی، حیات جانوری و معبر و گذرگاهها، نشانه ها و عوارضی است که کاروانیان و مسافران آنها را نام گذاری کرده و طی سالها از آن برای عبور از لوت بهره جسته اند بیشتر آشنا شده، تصاویر و موقعیت آنها را ضبط کنیم.

اواخر دی ماه 1385 است. بیشتر ارتفاعات ایران پوشیده از برف و سرما تا مغز استخوان نفوذ می کند به ویژه در حاشیه کویر باد میزبان شماست.

تیم عملیاتی – تحقیقاتی کویرنوردان ایران وابسته به شبکه ملی زیست محیطی ایران (نمایندگی خراسان جنوبی) و سایت بزرگ کویرهای ایران www.irandeserts.com ، مجهز به نقشه های مختلف توپوگرافی ، ماهواره ای ، زمین شناختی،GPS و رایانه، اتومبیل های 4WD ، موتورهای تریل پرقدرت ، ابزار و لوازم مختلف حرکت ، ناوبری ، تجهیزات فنی ویژه شرایط خاص و تجهیزات کمپینگ واقامت در کویر، و از همه مهمتر کوله باری از تجارب سالها پیمایش بخشهای مختلف کویرهای بکر ایران ، آماده حرکت است. این تیم شامل دو نفر جستجوگر کویرهای ایران به اسامی سید احمد رونقی(سرپرست) و سید امیر طالبی گل(مسئول فنی) و حقداد نیک پرست( راهنمای محلی) می باشد. راهنمای ما در سالیان دور چندین بار با کاروانهای مختلف از این عرصه گذشته و تجارب زیادی دارد.

برای آخرین بار همه تجهیزات کنترل و چکاب می شوند . همه چیز! و این بمعنی آن است که هیچ شوخی در کار نیست! کوچکترین اشتباه یا برنامه ریزی غلط ، حتی بجای ماندن وسیله ای خرد و کوچک ، چه بسا سفرما را به تجربه ای تلخ و شاید ابدی بدل نماید!

برنامه را بصورت اکسپدیشن برنامه ریزی نموده ایم و بدین لحاظ آخرین حمله را یکدستگاه لندرور بهمراه موتورسیکلت تریل سوزوکی دی – آر شروع خواهد کرد.

شروع حرکت ومحل ورود به این پهنه باز، روستای «ده سلم» است و مقصد روستای «ده سیف» در نزدیکی شهداد در غرب کویر.

بنابر یک افسانه محلی: سلم وسیف، دو برادر یکتا پرست در میان قوم و تمدنی منحرف بوده اند و پس از اینکه عذاب خداوند بر این قوم نازل شد و شهر و تمدنشان زیر و رو شد ، هر یک به سمتی رفته و در دو سوی کویر سکنی گذیدند. آنها قنات های زیادی حفر کردند و با جاری شدن آب زندگی آغازی دوباره یافت و این دو روستای سر سبز به وجود آمد. با هزاران نخل بلند قامت و مزارعی برای کشاورزی.

در بیشتر سفر نامه های قدیمی حتی کتب جغرافیایی قدیمی اعراب هر جا از لوت نامبرده شده است نام ده سلم نیز آورده شده. این جا قدمتی دیرینه دارد و فراز و نشیب زیادی را پشت سر گذاشته گاه به عنوان روستایی آباد و پررونق با چند بازار و گاه روستائی متروک و رو به ویرانی. اما تا به حال به عنوان آخرین آبادی در مقابل هجوم کویر مقاومت کرده و همنچنان به زندگی ادامه می دهد.

بیابان اطراف ده سلم پوشیده از بوته های بزرگ «اشنان» است و ما در ابتدای مسیر و در حاشیه روستا به جریان آب شوری می رسیم که در بستر رودی خشک جاری است. اب در این نقطه از زمین می جوشد و چند متر پائین تر دوباره در شن فرو می رود . درختچه های سبز گز و زلال آب جذابیت زیادی داشته و دسته ای مرغابی وحشی نیز در این مکان را یافته اند.

از دامنه چند قله به هم پیوسته به نام «گدار ریگی» می گذریم و پس از آن خود را در دشتی وسیع می یابیم. مسیر حرکت به سمت عرب است. در سمت راستمان (شمال جغرافیایی) شاه کوه سر به آسمان سائیده و در جنوب غربی کوه دندانه ای «سیمرغ» به چشم می آید. پوشش گیاهی در حال ناپدید شدن است و تنهابه صورت پراکنده بوته های «رْمس» روئیده اند.

افقی گسترده و باز راپیش رو داریم،شنهای بیابان رنگهای زیبا و مختلفی داشته و تپه ماهورها هر کدام به رنگی دیده می شوند. در مسیر جانوری ندیده ایم جز چند پرنده کوچک به نام «چکاوک هدهدی». کوه کبود رنگ سیمرغ حال به وضوح در سمت چپ مسیر حرکتمان خودنمائی می کند و در طرف راست در دور دست کوه عبدالهی و قسمتی از کوههای اطراف معدن قلعه زری به چشم می آیند. در نور خورشید زمین به رنگزرد زیبائی می درخشد، تپه ای زرد رنگ بر پیش روی ماست که بالا زرد نامیده می شود. اندکی بعد بر بلندایش توقف کرده تا اطراف را بهتر ببینیم و نام و وجه تسمیه آن را به خاطر بسپاریم.

هر نقطه از کویر برای خود افسانه مهیجی داشته که نام آن را توجیه می کند.

در شمال غربی و در نور صبحگاهی، کوهی عظیم و سرخ فام مشخص است که«سرخ کوه» نامیده می شود. دوباره حرکت می کنیم، در مسیر دیگر گیاهی وجود ندارد،عوارض سطحی زمین حاکی از وزش بادهای با شدت و قدرت زیاد در این منطقه است. سطح بیابان را موجهایی از ماسه و شن به ارتفاع حداکثر 40 سانتیمتر و طول 2تا 4 مترپوشانده که به صورت هلالی و به موازات هم قرار گرفته اند. دانه های شن بین 5-2 میلیمتر قطر دارند که در هیچ کجا ندیده ایم باد بتواند این دانه های درشت و تیره رنگ را به صورت موجهای پیاپی روی هم انباشته کند.

از بین چند کوه کوچک در حال عبور هستیم، ناگهان با جغدی روبرو می شویم که بر بلندی نشسته است و ما را می نگرد. اندازه ای متوسط و چشمانی زرد رنگ دارد. در همان اطراف ردپا و آثار زندگی روباه شنی را نیز می یابیم. وجود این جانوران بسیار تعجب آور بود. آنها بدون وابستگی به آب در دل خشک و برهوت کویر یعنی جایی که به جز مارمولک شاید هیچ جانور دیگری حتی عقرب، مار و موش هم وجود ندارد، چگونه تغذیه کرده و حیات ادامه می دادند؟

پس از عبور از این تپه ها و کوههای فرسوده در مقابل ما افقی بسیار وسیع قرار می گیرد. ما با حرکت به سمت جلو در حال کم کردن ارتفاع هستیم. در فواصلی دور دیوارهایی دیده می شود که همانند ساحلی مرتفع و صخره ای دردل دریای کویر پیش رفته است.

خورشید در مرکز آسمان است و ما در مرحلی به نام«کوچه» توقف می کنیم، که به علت محصور بودن مسیر میان دو ردیف تپه مدور که به خانه های مسکونی شباهت داشتند به این نام معروف بود. آبروهای طبیعی در دیواره دو سوی آن شیارهای منظمی ایجاد کرده که حتی در پائین دامنه هم بهطور موازی امتداد داشته و به هم نمی رسند.

«کوچه» سالیان متمادی محل اتراق کاروانهایی بوده که در این مسیر تردد داشته اند. ما در طول روز حرکت می کنیم. اما در اغلب کاروانهای قدیم روز را استراحت داشته و قبل از غروب آفتاب حرکت می کرده اند. به این ترتیب در مصرف انرژی و آبشان صرفه جویی می شده و از خنکای شبهای کویر سود جسته و تا سپیده دم تا منزلگاه بعدی راه می پیموده اند.

حال آن دماغه برجسته دور، واضح دیده می شود و شکل های عجیب آن کاملاً جلب توجه می کند بین «کوچه» و آن برجستگی که به « پوزه گوش کال» معروف است دشتی شنی و خاکستری رنگ وجود دارد. آثار قدیمی جریان آب در دره های بین کلوتهای «کوچه» به پایین دست دیده می شود. مقابل «پوزه کال» توقف می کنیم و جمله دکتر «گابریل» کویر نورد معروف را به یاد می آوریم :« اینجا شهر لوت است، در مقیاسی بسیار وسیع با شیب عمودی. رسوبات رسی – ماسه ای تا ارتفاع صد متر در طبقاتی منظم به شکل پایه ستون، ستون و حصار تقسیم بندی شده و تصویری شبیه معماری کلوزیم در رم و معماری بازسازی شده بابل را عرضه می کند».

«شهر لوت» به اعتقاد مردم کویر زمتنی به دست انسان ساخته و مسکون شده بود عصر هنگام بازی نور خورشید به این عوارض فرسوده طبیعی حالتی کهن و افسانه ای داده است. چند «غراب» در آن حوالی پرواز می کنند و انتظار می کشند تا غذایی باز مانده از ما نصیبشان شود و شاید هم خود ما!

از شهر لوت به بعد کلوتها آغاز شده و به مرور متراکم می شوند. زوزه باد تنها صدایی است که به گوش می رسد. دوباره را می افتیم تا غروب خورشید را در بین کلوتها تماشا کنیم. هنگام غروب کوههای فلات مرتفع کرمان در افق ظاهر می شوند. رشته کوه عظیم «پلوار» با قلل رفیع و پوشیده از برف حاشیه غربی کویر لوت را همانند حصاری در برگرفته و از هجوم توده هوای گرم لوت به سمت کرمان و داخل ایران جلوگیری می کند. ایستاده ایم و خورشید بسان مغناطیسی عظیم آخرین ذرات نور و روشنایی را به پشت کوههای دور می کشد. کلوتی با ساختاری عظیم و دیوارمانند را نظاره می کنیم که آنرا «گوجار» نامیده اند. «گوجار» به عنوان محل اتراق زیاد مورد استفاده بوده و کاروانیان با رسیدن به آن در می یافته که نیمی از مسیر را پیموده اند.

باز هم گیر می کنیم ولی این بار چیزی فزون تر از گل باتلاق و ماسه شنزار است

جابجایی دنده کمکها هم هیچ تأثیری ندارد! در خاکی بس نرم فرو رفته ایم! اسب آهنین بر خاک سست سوار شده و گویی چنان آرامش یافته که دیگرکسی را یارای جنباندنش نیست! به سراغ جک بادی می رویم که مخصوص چنین مواقعی است ، آنهم نیست ! شاید در گوشه ای از دست اندازهای کویر از بالای باربند به پایین افتاده باشد! بی سیم جواب نمی گوید! تریل را از بکسل آزاد می کنیم و احمد استارت می کند ولی آن هم سرناسازگاری با ما دارد چرا که روشن نمی شود! سکوت وهم انگیز می شود! همه به یک چیز می اندیشیم و آن سحر و افسون لوت است که به ما می فهماند چه مغرورانه پای به خلوت پاک کویر گذاشته ایم و رؤیای فتح آنرا در سرگذرانیده ایم.

توبه می کنیم وبه خلوت آرام کویر پناه می بریم ، می اندیشیم ! و نجات می یابیم

شب است و آرامشی عمیق و با شکوه بر لوت حکم فرما شده و ما افسون شده به سوی آن کشیده می شویم. فردا باز هم در دنیای بی جانی که وجود یک لکه سبز یا یک چشم در آن رؤیاست به راه خود ادامه خواهیم داد.

یک صبح عالی، هوای صبحگاهی تازه و خنک است و باد می وزد. با طلوع خورشید هوا رو به گرمی می نهد.

تریل را از ماشین جدا می کنیم و به اندرون عظمت کلوتها می تازیم . اینجا دیگر کمترین نشانی از ماسه های بادی نیست ولی بجای آن همه جا ازماسه های درشتی باندازه ی یک نقل ، پوشانیده شده است و بلد ما بیاد می آورد که در طوفانهای سهمگین حرکت آنها را بچشم دیده است . کاروانیان برای رهایی ازبرخورد این ریگهای درشت و سنگین شترها را حلقه وار می نشاندند و خود در میان آنها از این خشم بی امان طبیعت پناه می جستند! طوفانی که گاه تا چندین روز ادامه می یافت!

موتور پرقدرت ما در میان این دریای ماسه بسان قایقی پریشان ره می پیمود و ما مدهوش این همه زیبایی و شکوه کلوت ها!

مدتی بعد از حرکت به «کال شور» یا «رود شور» می رسیم. این رود که رود مهمی است آب کوههای اطراف «بیرجند» را از میان بیابان وسیع با قوسی به سوی غرب به «گود نمک سر» می آورد. در این محل نمک به صورت لایه های فشرده ضخیمی ته نشین می شود و در زمان گذشته ساکنان «خبیص و ده سیف» آنها را جمع آوری می کرده اند. این رود در برخی از مواقع غیر قابل عبور است حتی برای اتومبیلهای پر قدرت بیابانی. علائم ایستایی آب نشانه توده عظیم آبی بوده که به این رود می ریخته است. پس از کال شور بر تراکم تپه های کلوت افزوده می شود و آنها مرتفع تر شده و شکلهای عجیبی پیدا می کنند . در اینجا محلی «باغ اسد» نام دارد و یک نقطه چشمگیر کلوتها «پنچ انگشت» خوانده می شود.

تپه ای موسوم به«دو دوانک» است که توضیح آنرا چنین بیان کرده اند: «وجه تسمیه این تپه به رسمی مربوط می شود که در قدیم میان کاروانیان معمول بوده است و افراد کاروان به هنگام ورود به این محل به نوعی مسابقه دو می پرداختند (دو دوانک = بدو دونده کوچک) شرکت کنندگان ضمن اینکه سعی می کردند از یکدیگر سبقت بگیرند، دوان دوان از تپه ها بالامی رفتند و کسانی که عقب می ماندند مبلغی پول به برنده می پرداختند و حتی افرادی که به سبب کهولت و یا علل دیگر در مسابقه شرکت نمی کردند، می بایست مبلغ ناچیزی به عنوان جریمه بپردازند.

هر قدمی که در کویر طی می کنیم بیشتر به مضمون جمله«کویر بخش پر رمز و راز طبیعت است». پی می بریم. پس از رد کردن کلوتها این نگهبانان غول پیکر دشت دوباره به بیابان قدم می گذاریم و به سوی جنوب پیش می رویم . در سمت راستمان کوهستان سر به فلک کشیده و سپید پوش و سمت چپ کلوتهای گرم و تفتیده و رو برو زمینی صاف و یکنواخت که گیاهان نیز هراسناک از گرمای تابستانش سر از خاک در نمی آورند. اما نه! در افق سبزی به چشم می خورد. در نزدیکی روستای ده سیف بوته های گز و طاق پدیدار می شوند. گزها تشکیل «نبکاهای» بسیار بزرگی داده که در نوع خود کم نظیر محسوب می شوند. این گیاهان در منطقه ای وجود دارند که از آبرفت کوهها پوشیده شده است. و در مسیر آثار رودخانه های فصلی و آبروهای فراوانی به چشم می خورد. ده سیف ، شفیع آباد، … و شهداد در کنار کلوت هاهنوز به زندگی ادامه می دهند. ده سیف دارای قلعه ای قدیمی با برجهای بلند و مزین به آجرهای زیبا و جالب است. پس ازگشت کوتاهی به راهمان ادامه داده و شب هنگام به انتهای این سفر رسیده و وارد شهداد «خبیص» می شویم. خستهاز سفری در قلب کویرهای فلات مرتفع ایران و با فکر و ذهنی آکنده از خاطرات به یاد ماندنی قدم گذاشتن در کوره راه های بی انتهای کویری ایران ما.

منابع مورد استفاده:

مقاله گذری بر جای پای محمل سوارران لوت از اکبر همدانیان
سفرنامه خانیکوف دانشمند روسی
عبور از صحاری ایران از دکتر آلفونس گابریل
کویرهای ایران از سون هدین

نظرات بسته شده است.