سابقه تاریخی نیاکان ما

خانم بئاتریس دوکاردی باستان شناس انگلیسی در سال 1966 در منطقه بمپور کاوشهایی انجام دادند که خلاصه آنرا در مجلد ششم مجله ایران بزبان انگلیسی چاپ کرده‌اند و چون نتایج کاوشهایشان بنظر نگارنده بسیار جالب آمد خلاصه‌أی از آن را به اطلاع خوانندگان میرسانم .

کاوش در سال 1966 شروع شد و آثاری بدست آمد که با مقایسه اشیاء مکشوف در افغانستان و عمان بین ربع دوم هزاره سوم پیش از میلاد (مثلا در حدود 2750 سال پیش از میلاد ) تا 1900 پیش از میلاد قرار داده شد . بنابراین خواننده محترم متوجه میشود که مردمی که در این ناحیه زندگی میکرده‌اند در حدود 800 تا 850 سال بزندگی خود در آن مکان ادامه داده‌اند .(فرض کنیم از 2750 تا 1900 پیش از میلاد )

خانم بئاتریس این دوران تقریبا هشتصد ساله را به شش طبقه تقسیم نموده است :

1 – در طبقه اول ظروف سفالین شیر و قهوه‌أی رنگ یا قرمز و خاکستری پیدا کرده .

2 – در طبقه دوم از پائین به بالا علاوه بر اشیاء فوق آثار ساختمانهای محقری را نیز بدست آورده است .

3 – در طبقه سوم سفالی شبیه به سفال مکشوف در شمال سیستان و سفال دوران چهارم مندیکک در افغانستان پیدا کرده است .

4 – در طبقه چهارم آثار ساختمانها ادامه می‌یابد و به ساختمانهای سیستان شباهت دارد . در آخرین قسمت این دوران اقوام دیگری وارد بمپور میشوند و این مطلب از سفال آنها و از طرز به خاک سپردن مرده‌هایشان (مثلا در خوراب واقع در سیزده کیلومتری شرق بمپور ) استنباط میشود .

5 – در طبقه پنجم سفال و اشیاء دیگری نظیر آنچه که در ناحیه فارس و مکران بدست آمده مشهود میگردد و وجود صدفهای دریایی نشان میدهد که در این دوران مردمان این ناحیه با مردمان مکران رفت و آمدهایی داشته‌اند .

6 – اینطور بنظر میرسد که طبقه ششم به دورانی منتهی میگردد که مردم این ناحیه مورد حمله شدیدی قرار میگیرند و همین مطلب درام‌النار واقع در عمان نیز صدق مینماید .

خوانندگان محترم توجه فرمایید اشیایی که در سال جاری بوسیله هیات طرح تحقیقاتی دانشگاه تهران در اطراف کویر لوت انجام گرفت و نماینده وزارت فرهنگ و هنر نیز در آن هیئت بود در ناحیه شهداد در کنار کویر لوت آثار شهری را بدست آورد که ابتدای آن بر همان حدود ربع دوم هزاره سوم پیش از میلاد یعنی 2700 پ م و انتهای آن در حدود 1900 پیش از میلاد قرار داده شده ، با این اختلاف که شهر مزبور بوسیله سیل بکلی ویران شده و وجود آثار قبایل خارجی را در آن نمیتوان تشخیص داد .

نخستین کسی که این مطلب را روشن کرد قسمت مهم ایران جنوب شرقی پوشیده از سفال قدیمی است آقای اورل استین بود .

مشارالیه در سال 1932 اولین مسافرت تحقیقاتی خود را در این نواحی شروع کرد و تقریبا در عرض مدت چهار هفته در حدود 12 ناحیه پیش از تاریخی را در طول رودخانه بمپور کشف نمود .

تعداد و تنوع سفال بقدری زیاد بود که مطالعه آن میتوانست موضوع تدوین کتابی شود .

نقاط تاریخی مورد مطالعه در این ناحیه عبارت بود از خوراب و دامیب و کتوکان و دهغازی و مولا و پیرکنار و شهردراز و از این نقاط ظروف سفالین منقوش یا ظروف سنگی با نقوش کنده شده بدست آمد .

مهمترین موضوعی که روی این ظروف نقش شده بود عبارت بود از خطوط شکسته و مارپیچ با خطوط موازی موجدار که در میان مثلثهای دندانه‌دار که مقابل یکدیگر واقع شده‌اند و یا ردیف بزهای کوهی و یا شاخهای گاو وحشی که بصورت مصنوعی نقش شده‌اند . این نوع سفال معمولا از سفال برتر قدیم است و در اینجا به منزله واسطه‌أی میان تمدنهای قدیم غرب ایران مانند شوش و موسیان و بکون و تمدنهای بلوچستان و پاکستان (کلی ماهی و شاه تمپ) میباشد .

آقای اورل استین در یک قبر در خوراب انگشتری از مس پیدا کرد که یک طرف آن سر شتری را نشان میداد . سفالهای مکشوف در این ناحیه در سال 1937 وارد موزه ایران باستان گردید و حق این بود که از تمام آنها عکسبرداری میشد و بچاپ میرسید چون نقوش روی آن بقدری متنوع بود که مطالب بسیاری را برای ما میتوانست روشن کند . متأسفانه این کار انجام نگرفت و باز متأسفانه نسخه‌أی از کتاب آقای اورل استین در دست بنده نیست که عکسهای آن را در این مقاله ارائه دهم و امروز اگر بخواهیم تحقیقاتی در این نقاط بنماییم ناچاریم مجددا به جستجوی آن در محل بپردازیم .

اورل استین در محلهای موسوم به شاه حسینی و قلعه سردگاه واقع در مغرب بمپور سفالی با نقوش ساده هندسی بدست آورد که نسبت به آنچه که در مکانهای نامبرده در بالا پیدا شده اختلافی داشت . ولی نظیر همین سفال نیز در طول دره هلیل رود تا تل ابلیس نزدیک کرمان دیده شده است . روی دسته دیگری از این ظروف که با چرخ کوزه‌گری با دقت تهیه شده بود نقوشی به سبک مصنوعی دیده میشد . این ظروف بیشتر در مشرق بمپور و در خوراب واقع در ساحل چپ بمپور در گورا بدست آمده است .

مقایسه بین این دو دسته از سفال با سفالهای مکشوف در جنوب سیستان قرابت فوق‌العاده این دو ناحیه را از حیث سفال سازی و نقوش ظروف گلی نشان میدهد .

اشیاء مکشوف در بمپور از یک سو با اشیاء مکشوف در کلی و مهی و شاه تمپ در بلوچستان و از سوی دیگر با اشیاء مکشوف در فارس شباهت دارد .

مناسبات فوق باعث شد که خانم بئاتریس دوکاردی در سال 1966 از وزارت فرهنگ و هنر اجازه تحقیقات در محل مزبور را دریافت کردند .

اکنون مادر این مقاله بجزییات اشیاء مکشوف در این طبقات که به هر یک از آنها شماره‌أی خورده کاری نداریم ولی خود اشیاء مکشوف بسیار قابل توجه‌اند .

خانم بناتریس تاریخی برای آنها معین نکرده و فقط آنها را از طبقه دوم معرفی کرده است و اگر ما طبقه اول را مثلا به حدود 2750 پیش از میلاد نسبت دهیم سفال طبقه دوم به 2500 یا 2600 پیش از میلاد میخورند .

این مطلب برای ما روشن است که ظروف سفالین نقاط مختلف ایران خصوصا در شوش و تپه سیلک و تپه کیان در ابتدا بصورت مصنوعی نقش میشد و از طبیعت تقلید نمیشد و تدریجا در حدود 2500 پیش از میلاد نقوش صورت طبیعی به خود گرفت و حیواناتی که در این نقش نشان داده شده نیز همین خصوصیات را شامل است .

ولی در عین حال نقوش هندسی هنوز وجود دارد و این نقوش به نقوش سفال مکشوف در شهداد بوسیله هیئت دانشگاهی طرح تحقیقاتی ناحیه کویر شباهت دارد .

شهداد از بمپور چندان دور نیست و نقوش سفال بمپور ما را راجع به تاریخ سکونت مردم شهداد در شهری که بوسیله سیل تقریبا از بین رفته است روشن مینماید .

از این شباهتها چه نتیجه میگیریم ؟

اولین نتیجه‌أی که گرفته میشود این است که مردم شهداد با مردم بمپور روابط بسیار نزدیک داشته‌اند و شاید اصولا از یک قوم بوده‌اند و در یک زمان آن دو ناحیه را مورد سکونت قرار داده‌اند ولی بین شهداد در کنار کویر لوت و بمپور نقاط متعدد دیگری وجود دارد که روی خاکشان سفالی از همین انواع دیده میشود و احتیاج به بررسی و کمانه زنیهای دقیقی دارد . بنابراین شاید بتوانیم پیشنهاد کنیم که در شهداد تا بمپور که ناحیه وسیعی از کنار کویر لوت را نشان میدهد یک قوم سکونت داشته است و مردم این قوم روابط نزدیکی با هم داشته‌اند .

نتیجه دیگری که گرفته میشود این است که این اقوام در مشرق با مردمی که در ناحیه بلوچستان تا حدود دره پنجاب مسکن داشته‌اند رفت و آمدهایی داشته‌اند و از طرف مغرب از طرز سفال سازی مردم شوش و تپه موسیان و تل‌بکون و غیره نیز بی خبر نبوده‌اند . بنابراین از دره پنجاب تا رود دجله و فرات مردمی سکونت داشته‌اند که طرز زندگی و تمدن و هنرشان یکی است .

از چه زمانی این مردم در این نواحی مسکن داشته‌اند ؟

در تپه سیلک آقای پروفسور گیرشمن ادعا میکند که قدیمترین آثار این مردم را که در حدود 4200 سال پیش از میلاد در آن ناحیه سکونت داشته‌اند پیدا کرده است . آقای دکتر اشمیدت نیز ادعا میکند که آثار مردم شهر ری نیز متعلق به همان زمان است آقای پومپلی نیز اظهار مینماید که در ناحیه‌أی بنام ((آنو)) در ترکستان ظروفی شبیه به قدیمترین ظروف سفالین حاشیه سیلک و ری بدست آمده است .

بنابر مطالب فوق باید چنین تصور کنیم پس حدود 4200 سال پیش از میلاد ، ایران مورد سکونت اقوامی بوده است که یک نوع تمدن و یک نوع طرز زندگی و یک نوع عقاید مذهبی داشته‌اند .

ولی آقای کارلتون کون در غار ((هوتو)) در مازندران آثاری بدست آورده است که آنرا به هفتاد هزار سال پیش نسبت داده است .

آمریکائیها نیز چند سال پیش در کرمانشاه آثاری از همین دورانها بدست آورده‌اند . بین هفتاد هزار سال و هفت هزار سال فاصله زیادی است بنابر کاوشهای روسها در سیبریه وجود انسان تا حدود دو میلیارد سال پیش نیز حدس زده شده است .

شکی نیست که تمدنی که ما آثار آنرا امروز در شهداد کنار کویر لوت و در بمپور و نقاط دیگر ایران پیدا کرده‌ایم آثار نخستین مردم روی کره زمین نیست . این آثار متعلق به مردمی است که سابقه تمدنی داشته‌اند و از کوزه‌های گلی خوش شکلی که با چرخ می‌ساختند و در کوره میپختند استفاده میکردند و در روی این ظروف تصویرهای زیبائی نقش میکرده‌اند که بیشتر مرکب از خطوط هندسی بوده و گاهی نیز کوشش کرده‌اند مرغها با حیوانات و موجودات دیگری از طبیعت را در نقش خود تقلید کنند . احتمال دارد که بسیاری از این نقوش هندسی نیز مفهومی مذهبی یا غیر مذهبی داشته که بر ما پوشیده است .

این مردم از کجا به این سرزمین آمدند و یکباره تمام فلات ایران از ترکستان تا دره پنجاب از مشرق و تا بین‌النهرین و آسیای کوچک از طرف مغرب را مورد سکونت خود قرار داده‌اند ؟

این مطلبی است باید در برابرش نقطه سوالی قرار دارد زیرا نمیتوان تصور کرد که در هر یک از این نقاط در ایام بسیار قدیمی که از چند میلیارد سال تجاوز مینماید شرایطی بوجود آمده که انسانی خلق شد و در همان جا زیست کرده و با انسانهای دیگری در نقاط مجاور دور یا نزدیکش ، که در تحت همان شرایط بوجود آمده بودند آمیزش نموده و عادات و رسومی از آنها گرفته و عادات و رسومی به آنها داده است چون تمام سنتهای قدیم ما انسانها این طور میپندارند که در ابتدا یک آدم و یک حوا خلق شد و فرزندان آدم و حوا به نقاط دیگر کره زمین رفتند و سطح روی کره زمین را مسکون کردند .

تا این تاریخ بیشتر کاوشها بدلایل متعدد که یکی از آنها سهولت کار بوده است ، در ناحیه بین النهرین به عمل آمده و دانشمندان اعتقاد پیدا کردند که آدم و حوا در میان دو نهر دجله و فرات بدنیا آمدن و از آنجا به نقاط دیگر رفتند ولی کاوش‌های بمپور و شهداد در کنار کویر لوت نشان میدهد که در همان زمانی که چنین انسانهائی در بین النهرین و آسیای کوچک میزیستند در شرقیترین نقاط فلات ایران و حتی در کنار کویر لوت نیز مردمانی به زندگی خود ادامه میدادند و دارای تمدن شبیه به تمدن مردم بین دجله و فرات بودند .

در واقع آثاری که در شهداد در کنار لوت و در بمپور بدست آمده حاکی از این است که این مردم با مردم شوش از یکطرف و با ساکنان دره پنجاب و مردم بلوچستان از سوی دیگر رفت و آمدی داشته‌اند .

بنا بر این سوال پیش میآید که آیا ممکن نیست که حرکت ساکنان مردم پیش از تاریخ ایران بجای اینکه از غرب به شرق انجام گرفته باشد ( آنطوری که دانشمندان اظهار کرده‌اند ) از شرق به غرب تحقق پذیرفته باشد ؟

آیا ممکن نیست این مردمی که در حدود 7000 سال پیش تمام فلات ایران و آسیای کوچک و بین النهرین را مسکون کرده‌اند از قسمتهائی از آسیای مرکزی ، شاید از اطراف کوه‌های هندوکش و هیمالیا و شاید از دشت وسیع ترکستان ، که برای گله داری بسیار مناسب بوده و هنوز هم هست ، بعلت زیاد شدن مولودات وارد دره پنجاب یا ناحیه سیستان ، که بنابر گفته کاوش کننده‌کان ایتالییائی و بعضی از نویسندهگان دیگر که سابقان بسیار آباد بوده ، بطرف دریا سرازیر شده باشند و بعدا در نتیجه فشار اقوام دیگری که پشت سر آنها آمدند و یا در نتیجه عوامل دیگری که بر ما مجهول است تدریجا بطرف کرمان و فارس و شوش و نواحی دیگر رفته باشند ؟

متاسفانه ما از این مردم مدرک کتبی در دست نداریم که بتوانیم اظهار نظر دقیقتری بنماییم ولی آمدن ایرانیها به این سرزمین (که بدون شک یک زمانی با هندیها در یک مکان مجاوری بسر میبردند و زبان و مذهبشان با آنها یکی است ) به احتمال قوی از همین جهت انجام گرفته است . فرض اینکه ایرانیها از راهه قفقاز به فلات ایران وارد شده باشند مردود بنظر میرسد ولی تا کنون بیشتر دانشمندان راهه ورود ایرانیها یعنی پارسها و مادها را از همین محل دانسته‌اند .

نقوش موجود روی اشیاء مشکوف در ناحیه پنجاب فونپنجو دارد

اصولا وقتی ما میگوییم ایرانیها مانند این است که بخواهیم آن کسانی را که از 7000 سال پیش در این سرزمین زندگی کرده‌اند از خود جدا بدانیم . در واقع مقصود ما از ایرانیها در جملات بالا مادها و پارسها است که ابتدای دوران تاریخی ماست و ما آنها راخوب میشناسیم ولی نسبت آنها با صاحبان ظروف سفالین منقوش هزاره سوم پیش از میلاد تا حدود 1200 پیش از میلاد بر ما کاملا روشن نیست .

نظرات بسته شده است.