بیابانزایی از بعد انسانی

در بسیاری از محیط های خشک یک بازخورد مثبت نسبت به فرسایش زمین وجود دارد: نیازمندی بالا برای استفاده از منابع طبیعی حتی در دوران خشکسالی، باعث افزایش فشار بر زمین می شود، و در نتیجه سیستم های بیوفیزیکی قادر به بازگشت به سطح بهره وری فبلی نیستند.

در حوضه دریاچه چاد (آفریقا) ، فعالیت های انسانی در بهره برداری از منابع آب بدلیل خشکسالی میزان تلفات آب را بیشتر کرد چون بارندگی برای محصولات زراعی کاهش یافت ، مقدار تخلیه آب برای آبیاری افزایش یافت و در نتیجه سطح دریاچه افت کرد.

 

در محل هایی که فشار انسان و دام بر زمین زیاد است بیابانزایی حتی می تواند در غیاب خشکسالی اتفاق افتد. بطور مثال در شمال و مرکز بوتسوانا، اگر چه در میزان بارندگی سالانه در طول چند دهه هیچ کاهشی دیده نشده است اماکاهشی در منابع آب اتفاق افتاده است.

از آنجا که دبی رودخانه برای سطوح جمعیت مدرن کافی نیست؛ ( در نتیجه برداشت بیشتر آب) تراز سطح آب در حال افت است، کیفیت آب چاهها رو به وخامت است و بطور محلی شورترشده؛ تراکم و تنوع انواع گونه های گیاهی برای بازگشت به وضعیت قبلی انجام نمی شود، با افزایش گونه های بدخوراک و لخت شدن زمین، خاک سطحی در معرض فرسایش بادی قرار گرفته و تشکیل چاله چوله هایی در اثر برداشت خاک صورت گرفته است(Sefe همکاران 1996). کشور ها بصورت انفرادی ممکن است در ارتباط با مسایل و مشکلات غالب منطقه ای بطریقی تعریفی از بیابان زایی ارایه کنند. هرچند ممکن است این تعریف در طول زمان متحول شود.

دانشمندان چینی در سال 1984 اظهار داشتند که " فعالیت های اقتصادی بیش از حد انسان، تعادل اکولوژیکی مناطق خشک و نیمه خشک را به هم زده است و در نتیجه ، وزش طوفانهای شن و ماسه در این مناطق توسعه یافته است. آنها این تغییر زیست محیطی را بیابانزایی نامیدند (نقل از دینگ و همکارانش. 1998). این تعریف فقط روی فعالیت فرسایش بادی متمرکز شد و به طور مستقیم رفتار مربوط به کاهش بهره وری طولانی مدت زمین نادیده گرفته شد. تا سال 1996 ، این مفهوم به تخریب سرزمین بصورت شوری زایی و فرسایش آبی توسعه یافت. اخیرا، مناطق تعریف شده بیابانزایی شامل مناطق نیمه مرطوب، که فرسایش خاک نسبت به لندفرم های تشکیل شده از فزسایش بادی نمود مشخص تری یافته اند، تعمیم داده شده است (دینگ و همکاران. 1998).

اگر چه بیابانزایی بسیاری از محیط های حاشیه ای جهان را تحت تاثیر قرار می دهد، اما به نظر می رسد اثرات آن در چین و آفریقا ملموس تر و گسترده تر باشد. تخمین زده می شود که نرخ بیابانزایی در چین در حال افزایش است و به 1560 کیلومتر مربع در سال می رسد وعمدتا از اثرات انسانی است (Mitchell & Fullen 1994).. آفریقا ، از این نظر وضعیت بحرانی تری دارد.

در طی خشکسالی شدید سال 1984 ، 40-50 ٪ دام تلف شد ، یک میلیون نفر از گرسنگی مردند (1991Graetz, ) ، و 10 میلیون نفر پناهندگان زیست محیطی را تشکیل دادند(1996 Warren, ). اگرچه این شرایط غیر منتظره توسط خشکسالی خیلی سریع عمل کرد، اما نتیجه نهایی آن تا سالها بهره وری سرزمین را کاهش داد خسارت انباشته شده این پدیده مخصوصا برای ساکنینی که قبلا مقیم آفریقا بوده اند و در حال حاضر در اکثر کشورهای محروم جهان پراکنده اند بسیار سخت است. اگر چه بیابان زایی فرایند تازه ای نیست اما اثرات آن صدمات فزاینده ای به اقتصاد روستایی مناطق خشک وارد کرده است.

نظرات بسته شده است.