راهبردهای منابع آب در بیابان و بیابانزدایی

دغدغه جهانی آب:

ضرورت تأمین آب برای زندگی از جمله مقولاتی است که از آغاز هزاره سوم در دستور کار مجامع جهانی و دولت‌ها قرار گرفته است و آنها موظف شده اند تا با تدابیر سازه‌ای و انتقال بین حوضه‌ای آب و اقدامات مدیریتی (مدیریت توامان عرضه و تقاضا) برای تأمین آب برای عموم مردم اقدام نمایند به همین منظور «شورای جهانی آب» برای ایجاد سیاست فراگیر بین دولت‌ها و ذینفعان و توجه آنها به این امر، موضوع اصلی چهارمین اجلاس مجمع جهانی آب را که در مکزیک برگزار شد تحت عنوان «اقدامات منطقه‌ای چالش‌های جهانی آب» برگزار کرد. پیش بینی مجامع جهانی حاکی از آن است که تا سال 2050 میلادی مسئله منابع آبی, اصلی ترین موضوع مورد بحث جهان خواهد بود چرا که تا آن زمان جمعیت جهان به مرز 4/9 میلیارد نفر خواهد رسید و در نتیجه تأمین آب و مواد غذایی و حفظ محیط زیست مهمترین دغدغه مدیران و رهبران کشورها خواهد بود. این وضعیت بویژه برای کشورهای خاورمیانه بسیار نگران کننده است. خاورمیانه با پنج درصد جمعیت جهان تنها به یک درصد از آبهای شیرین دسترسی دارند. از طرفی اقتصاد کشورهای این منطقه به دلیل فقدان زیر ساخت‌های صنعتی به شدت وابسته به دو فاکتور اساسی یعنی کشاورزی و نفت است آنهم نوعی از کشاورزی که حدود 85 درصد از آب این منطقه رابه خود اختصاص داده است هر چند این کشورها بیش از آنکه به دکل‌های نفتی خود دل خوش کنند به حوضه‌های آبی مشترک دل بسته اند اما با وضعیتی که اخیراً بر اثر منازعه بین فلسطین و لبنان و اسرائیل پیش آمد مصالحه نیم بند بین این کشورها را بیش از پیش به خطر انداخت و از این رو چشم انداز امیدوار کننده‌ای برای منابع آب این کشورها پیش رو نمی‌گذارد. این در حالی است که بر اساس پیش بینی های سازمان ملل متحد، میانگین کاهش آبهای در دسترس، در جهان در بیست سال آینده به یک سوم کاهش می یابد. بر اساس برآوردهای انجام شده هر کشوری که متوسط سرانه آب قابل دسترس آن کمتر 1700 متر مکعب باشد در وضعیت خطرناک قرار دارد. چنانچه این مقدار کمتر از 1000 متر مکعب در سال برای هر نفر باشد آن کشور در وضعیت کمبود آب به سر می برد. با توجه به این شاخص سازمان ملل متحد در سال 1990 وضعیت آبهای قابل دسترس کشورهای جهان را مورد بررسی قرارداد و از میان کشورهای خاورمیانه تعداد 11 کشور در این لیست قرار داشتند. پیش بینی‌ می شود تا سال 2025 و در صورت تداوم وضعیت موجود کشورهای مصر,اتیوپی،ایران, لیبی, مراکش, عمان و سوریه نیز به این لیست خواهند پیوست.

وضعیت منابع آب در ایران

بر اساس آمار و ارقام موجود میانگین سالانه حجم بارندگی ایران حدود 400 میلیارد متر مکعب برآورد می شود که از این مقدار، 310 میلیارد متر مکعب در مناطق کوهستانی با مساحتی حدود 870 هزار کیلومتر مربع و 90 میلیارد متر مکعب دیگر در مناطق دشتی به وسعت 778کیلومتر مربع می بارد. از مقدار فوق حدود 294 میلیارد متر مکعب به صورت تبخیر و تعرق از دسترس خارج می شود و از 116 میلیارد متر مکعب باقیمانده حدود 93 میلیارد متر مکعب از طریق منابع سطحی و زیرزمینی بهره برداری می شود و بقیه صرف تغذیه سفره های آب زیرزمینی می شود. از این مقدار حدود 86 میلیارد مترمکعب جهت مصارف کشاورزی و نزدیک به 7میلیارد مترمکعب آن به مصارف شرب و صنعت اختصاص می‌یابد. از آنجایی که متوسط حجم کل آب سالانه کشور رقمی ثابت است، تقاضا برای آب به‌علت رشد نسبتاً بالای جمعیت، توسعه کشاورزی، شهرنشینی و صنعت در سال‌های اخیر، متوسط سرانه آب قابل تجدید کشور را تقلیل داده است، به طوری که این رقم از حدود 5500 مترمکعب در سال 1340، به حدود 3400 مترمکعب در سال 1357، و حدود 2500 مترمکعب در سال 1367 و 2100 مترمکعب در سال 13۷۶ کاهش یافته است. این میزان با توجه به روند افزایش جمعیت کشور با نرخ فعلی رشد در سال 1385 به حدود 1750 مترمکعب و در افق سال 1400 به حدود 1300 مترمکعب تنزل خواهد یافت. صرف نظر از تفاوت‌های آشکار منطقه‌‌ای در کشور و طیف گسترده مناطق خشک نظیر سواحل خلیج فارس و دریای عمان، نیمه شرقی کشور از خراسان تا سیستان و بلوچستان و نیز حوضه‌های مرکزی که میزان سرانه آب قابل تجدید در آن‌ها از میزان متوسط کشور به مراتب پایین‌تر است، ارقام متوسط سرانه آب کشور در سال‌های آینده به مفهوم ورود ایران به مرحله تنش آبی در سال 1385 و ورود به حد کم آبی جدی در سال 1415 شمسی خواهد بود.

از طرفی به‌رغم محدودیت منابع آب و توزیع نامناسب زمانی و مکانی آن در کشور، استفاده از این منابع با ارزش و غیرقابل جایگزین از کارآیی مطلوبی برخوردار نبوده و راندمان آن بسیار پایین است. میزان کارآیی مصرف آب در بخش کشاورزی حدود 30 تا 37درصد محاسبه می‌شود. بر اساس گزارش مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی، بازده تولید خام و خشک محصولات کشاورزی در ایران به ازای هر متر مکعب آب تخصیص یافته فقط نیم کیلوگرم است در حالیکه متوسط این رقم در سطح دنیا یک کیلوگرم می باشد. از طرفی در حال حاضر برای تولید 65 میلیون تن محصول حدود 85 میلیارد متر مکعب آب مصرف می کنیم (با وضعیتی که فوقا به آن اشاره شد) آیا با دو برابر شدن جمعیت در 50 سال آینده با این فرض که زمین کشاورزی هم به اندازه کافی در اختیار داشته باشیم، منابع آب کشور امکان دو برابر برداشت فعلی را که 170 میلیارد متر مکب می شود، به ما خواهد داد. این مشکل وقتی بغرنج تر می شود که بدانیم در بخش مصارف شهری صرف‌نظر از مصارف بی‌رویه شهروندان، به دلیل فرسودگی شبکه‌های توزیع داخل شهرها میزان اتلاف تا حدود 30 درصد برآورد می‌شود. از این‌رو، به‌منظور مقابله با بحران کمبود آب در آینده، اتخاذ رویکردها و سیاست‌های نوینی از سوی دولت برای جلوگیری از تخریب روزافزون این عنصر حیاتی در برنامه چهارم توسعه پیش بینی شده است[1] که امیدواریم تحقق یابد در غیر اینصورت با وضعیتی که از لحاظ کمبود منابع آب و تخریب محیط زیست و همچنین مسایل و مشکلات بیابان زایی در کشور ما وجود دارد تصور آینده روشنی بخشی از این نظر برای فرزندان ما مشکل است.

شاخص های مهم بیابان زایی از منظر آب:

1- افت سطح آبهای زیرزمینی:

برداشت بی رویه از آبهای زیرزمینی در بسیاری از نقاط جهان سبب افت شدید سطح سفره های آب زیرزمینی شده است. آمار و ارقام ارایه شده در منابع جهانی وضع دشوار این حکایت تلخ را نشان می دهد بطور مثال می توان از افت 274 متری سطح آب زیرزمینی شیکاگو در طول 118 سال و افت 91 تا 152 متری سطح آب زیرزمینی آریزونای جنوبی و مرکزی و متعاقب آن نشست 3.81 متری زمین در طول 60 سال گذشته و همچنین نشست 8.5 متری سطح زمین را در برخی نواحی شهری مکزیک یادآور شد. روند افت سالانه آب زیرزمینی هند حدود 25 درصد کشاورزی این کشور را در معرض تهدید جدی قرار داده است. بطور کلی کسری حجم مخزن آب زیرزمینی جهان سالانه بین 750 تا 800 میلیارد متر مکعب برآورد می شود که یک درصد آن متعلق به کشور ایران است. برداشت بی رویه از آبهای زیرزمینی بحران دیگری به صورت شور شدن ذخائر آبی را سبب می شود زیرا به علت بر هم خوردن تعادل بین آب شور و شیرین سبب پیشروی آب شور در بستر آب شیرین سفره های زیرزمینی می شوند. افزایش تدریجی درجه شوری آب زیرزمینی در دست بهره برداری، آغازی جدی برای نمکزایی و نهایتاً تخریب منابع اراضی در جهت کویری شدن می‌باشد. در ایران به استناد گزارش‌هایی که از طریق وزارت نیرو منتشر می شود، سفره‌های آب زیرزمینی در اغلب دشت‌های کشور وضعیت مطلوبی ندارند. بر اساس آمار سال آبی82-1381 حدود 6/74 میلیارد مترمکعب آب از طریق چاه‌ها، چشمه‌ها و قنوات از منابع آب زیرزمینی کشور استحصال می‌شود که حدود60 درصد آب استحصالی از طریق بیش از چهارصد و پنجاه هزار حلقه چاه است. هرچند فقط 28درصد چاه‌های موجود کشور عمیق است اما میزان بهره‌برداری از این چاه‌ها بیش از 69 درصد تخلیه کل چاه‌های کشور را شامل می‌شود و از کل تعداد چاه‌های موجود حدود 268 هزار حلقه در مناطق آزاد و190 هزار حلقه در مناطق ممنوعه حفر شده است. از سوی دیگر جدیدترین آمار حاکی از آن است که از 609 محدوده مطالعاتی، 225 محدوده ممنوعه اعلام و پیشنهاد ممنوعه شدن 45 محدوده دیگر نیز توسط شرکت‌های آب منطقه‌ای کشور به وزارت نیرو ارائه شده‌ است. بررسی آمار و ارقام موجود از وضعیت بهره‌برداری آب‌های زیرزمینی در حوزه‌های اصلی کشور نشان می‌دهد که در مقابل 7/57 میلیارد مترمکعب تخلیه آب‌های زیرزمینی حدود 7/50 میلیارد مترمکعب تغذیه صورت گرفته است. به عبارت دیگر، حدود 7 میلیارد مترمکعب بیش از میزان تغذیه از آب‌های زیرزمینی بهره‌برداری شده بطوری که در اکثر نواحی کشور سطح سفره‌های آب زیرزمینی به‌شدت افت نموده و تراز آن منفی است. این در حالی است که سالیان متمادی آبیاری به عنوان ساده ترین و تنها چاره درد برای تولید غذای بیشتر در مناطق بیابانی مطرح بوده است اما به دلیل روش های نادرست و غیرعلمی و صرفا آبیاری سنتی ، گذشته از اتلاف آب محدود موجود در این مناطق در بسیاری از موارد اراضی کشاورزی تبدیل به بیابان و کویر شده اند[1]. توسعه کشاورزی از طریق گسترش سطح کشت آبی به جای افزایش تولید در واحد سطح یکی از معضلات کشاورزی ایران بشمار می رود این در حالی است که راندمان پایین آبیاری در بخش کشاورزی به دلیل مشکلات ساختاری از جمله کوچک بودن واحدهای بهره‌برداری، سطح پایین آگاهی کشاورزان، ضعف دانش فنی مناسب، شیوه‌های سنتی کشت و زرع، فقدان شبکه‌های آبرسانی مناسب و فقدان مدیریت مصرف آب از عمده‌ترین عوامل افت کمی و اتلاف منابع آب کشور محسوب میشوند بطوریکه میزان کارآیی مصرف آب در بخش کشاورزی به‌طور متوسط حدود 30 درصد محاسبه می‌شود. این نکته را باید متذکر شد که در بسیاری از مناطق ایران متعاقب افت سطح آب، مشکلاتی همچون خشک شدن چاههای آب، کاهش دبی رودخانه ها،تنزل کیفیت آب، نشست زمین و تداخل سفره های آب شور و شیرین بوجود آمده است که این علایم به تنهایی یا باهم بطور واضح و روشن بروز پدیده بیابان زایی را در ناحیه مربوطه نشان می دهد. این پدیده در بسیاری از مناطق ایران بصورت یک چالش‌اساسی و جدی بروز کرده است که نمونه بارز آن را می توان در استان کرمان سراغ گرفت. بطور مثال در دشت رفسنجان که در اوایل انقلاب پمپاژ چاه‌ها در عمق 50 تا 80 متری از سطح زمین قرار داشت اکنون به 300 متر و بیشتر افزایش یافته و کیفیت آن نیز در بسیاری از مناطق در نتیجه نفوذ آب‌های شور مورد تهدید جدی قرار گرفته و از بد به بدتر تبدیل شده است. کارشناسان پیش بینی می کنند در صورتی که چاره‌ای برای انتقال آب به این دشت صورت نگیرد (انتقال بین حوضه‌ای آب) تخریب باغات و سفره‌های آب زیر زمینی ادامه می یابد و سالانه حدود پنج هزار هکتار از باغهای پسته با شیرابه کویر که از اعماق بیش از 300 متر پمپاژ می شود, شور و قلیایی می شود. به این ترتیب در یک مقطع زمانی بیست ساله کلیه این باغات به شهر سوخته‌ای تبدیل خواهد شد که شاید اصلاح آنها حتی با انتقال آب کافی و با کیفیت مطلوب هم دیگر امکانپذیر نباشد و در یک کلام تبدیل به بیابان خواهند شد. از این رو می توان گفت در امور کشاورزی هر طرح و برنامه ای که در جهت ارتقا و بهبود کیفیت و کمیت آبیاری برای جلوگیری از اسراف و اتلاف آب انجام شود بطور غیر مستقیم راهکاری در جهت مهار بیابان زایی محسوب می شود. بنا بر این با اجرای برنامه هایی برای افزایش راندمان آبیاری در بخش کشاورزی با استفاده از روشهای علمی و مدرن آبیاری (کوزه ای ، قطره ای، تحت فشار و امثال آن) به منظور صرفه جویی در مصرف آب، کنترل و استفاده بهینه از منابع آبهای سطحی موجود، مطالعه و اجرای طرح های آبخوانداری و پخش سیلاب و تغذیه مصنوعی و همچنین برخی اقداماتی که مستقیما در اختیار وزارت نیرو می باشد از جمله جلوگیری از بهره برداری و انسداد چاههای غیر مجاز، کنترل بهره برداری چاههای دارای پروانه و امثال آن راهکارهایی برای تقویت و تعادل آبخوانها و مآلا جلوگیری از پدیده بیابان زایی محسوب می شوند.

2- سیلخیزی و بروز سیلابهای مخرب:

فزونی و جاری شدن سیلاب‌های مخرب یکی از پیامدهای جدی بیابانزایی بشمار می روند. بر اساس آمار و ارقام منتشره تعداد دفعات وقوع سیل در طول سالهای 1330 تا 1380 به 3700 مورد رسیده است که افزایشی بیشتر از 10 برابر را نشان می دهد. بررسی‌ ‌مجموعه ‌عوامل ‌زیست محیطی ‌که ‌زمینه ‌ساز این‌ حوادث ‌هستند نشان‌می‌دهد که دخالت ‌انسان ‌در چرخه ‌طبیعی ‌آب از طریق ‌تخریب ‌پوشش ‌گیاهی ‌در عرصه‌های ‌آبخیز،کاربری غیر اصولی ‌اراضی، توسعه سطوح‌ غیر قابل ‌نفوذ و امثال ‌آن احتمال سیل‌خیزی‌ را در مناطق ‌گوناگون‌ افزایش ‌داده ‌است‌ بطوری که باران رحمت الهی به یک ‌پدیده ‌مخرب تبدیل گشته و باعث ‌از بین رفتن جان و مال‌ انسانها شده و در بسیاری از مناطق زمینهای‌ کشاورزی و تأسیسات زیربنایی کشور را به نابودی کشانده است.‌ این وضعیت نشان دهنده بروز اوضاعی است که بر منابع طبیعی کشور وارد شده است. باران های سیل آسا و کمیاب در مناطق خشک و نیمه خشک کشور که با ایجاد سیلاب باعث هرز روی فزونتر آبهای سطحی در سراب حوضه می شوند در مسیر خود رسوبات نمکدار و گچی را از ارتفاعات تا انتهای مسیل حمل کرده و انباشت بیش از پیش آن را در پایاب حوضه سبب می شوند. نتیجه این وضعیت کاهش تغذیه طبیعی آبخوانها را در سراب حوضه از یکسو و پیشروی آبهای شور کویر را به آبخوانهای پایاب حوضه و اراضی اطراف از سوی دیگر تشدید می کند. علاوه براین ته نشست رسوبات آغشته به املاح گچ و نمک در آرامگاه سیلاب که عموما در حوضه های بسته داخلی قرار دارند منشاء پایان ناپاپذیر خاک و ماسه های نمکداری می شوند که مناطق اطراف خود را آلوده کرده و سبب تخریب خاک و نهایتا از دست رفتن کامل استعداد باروری خاک و در یک کلام بیابانی شدن منطقه می شوند. همچنین آب های جاری سطحی با وجود ناچیز و ضعیف بودن قادرند با شستشوی تدریجی گنبدهای نمک واقع در سطح زمین یا معادن نمک در حال استخراج مناطق وسیع تحت نفوذ خود را آلوده به شوری سازند که این شستشوی تدریجی در دراز مدت منتهی به کویری شدن منطقه می شود. این توضیحات کوتاه برای توجه و امعان نظر به مناطق بالادست حوضه های آبخیز جهت برنامه های مهار بیابان زایی است. اقدامی که تا کنون مخصوصا از طرف بخشهای اجرایی منابع طبیعی به آن توجه کافی نشده و صرفا عملیات مهار بیابان زایی در محل بروز و ظهور آثار این پدیده جستجو شده است. از این رو و برخلاف تصور هرگونه اقدامی که در مناطق بالادست حوضه های آبخیز برای جلوگیری از بروز و تشدید سیلاب صورت گیرد می تواند عملی در جهت مهار بیابانزایی قلمداد شود خواه این کار توسط بخش آبخیزداری وزارت جهاد کشاورزی و یا وزارت نیرو باشد بنا براین تعامل هرچه بیشتر این واحدهای درون و برون سازمانی برای رسیدن به هدف مورد نظر ضروری است.

3- آلودگی و شور شدن آب

همان‌طور که قبلا گفته شد بخش کشاورزی حدود 94 درصد مصرف آب کشور را به خود اختصاص داده است. با توجه به سطح گسترده اراضی کشور، استفاده نادرست از منابع آب و نهاده‌های کشاورزی (کود و سم) می‌تواند از نظر کمی و کیفی منابع آبی کشور را در معرض تهدید جدی قرار دهد.

یکی از منابع عمده آلودگی آب‌های کشاورزی استفاده روزافزون از نهاده‌های کشاورزی از جمله کودهای شیمیایی و سموم دفع آفات است. سموم کشاورزی و کودهای شیمیایی که در چند سال اخیر برای مبارزه با آفات و تقویت خاک کاربردهای زیادی پیدا نموده‌اند، با نفوذ در منابع آب‌های سطحی و زیرزمینی، زمینه آلودگی منابع آبی کشور را فراهم نموده‌اند. آمار و ارقام موجود نشان می‌دهد که مقدار مصرف کودهای شیمیایی از 630 میلیون تن در سال 1355 به بیش از 3 میلیارد تن در سال 1381 رسیده است.

مصرف سموم کشاورزی نیز مانند کود شیمیایی روند مشابهی را نشان می‌دهد و مصرف آن در سال‌های اخیر رشد نسبتا چشمگیری داشته است بطوریکه میزان فروش سموم در کشور در طول کمتر از یک دهه از 14800 تن (سال 1374) به 25800 تن (سال1381) رسیده است. این افزایش مصرف در حالی صورت می‌گیرد که بسیاری از کشورها، به‌ویژه کشورهای توسعه‌یافته محدودیت‌های شدیدی را برای مصرف آن‌ها قائل شده و مصرف آن در سال‌های اخیر در این کشورها روند کاهشی داشته است. استفاده غیربهینه از نهاده‌های کشاورزی و آبیاری و زهکشی نامناسب شبکه‌های آبیاری باعث شده است که سالانه حجم انبوهی از پساب‌های کشاورزی از طریق رودخانه‌ها و زهکش‌ها وارد منابع آبی کشور شده و زمینه آلودگی و شور شدن بسیاری از منابع آبی کشور را فراهم نماید. سالانه ۲۰ میلیون تن فاضلاب تصفیه نشده به آب هاى داخلى، دریاى خزر و خلیج فارس سرازیر مى شود و نزدیک به ۱۶۳ رودخانه آلوده در کشور شناسایى شده که ۷۰تا۶۰ رودخانه بیشترین آلودگى را دارند. علاوه بر شوری آب که بر اثر کشاورزی نادرست صورت می گیرد با توجه به تشکیلات زمین شناسی شور در بسیاری از مناطق خشک ایران، شور شدن آب بطور طبیعی نیز اتفاق می افتد باید گفت گسترش شوری در فلات ایران تنها به پهنه های پوشیده از نمک تحت عنوان کفه ها و باتلاق‌های نمک و سفره های آب شور زیر زمینی محدود نیست، بزرگترین مشکل وجود تشکیلات زمین شناسی محتوی رسوبات تبخیری چون گچ و نمک می باشد که تقریباً در اکثر نقاط ایران وجود دارد. بطور کلی کویرهای نمکی به صورت مرکز اصلی پخش نمک عمل می کنند که در بخش سطحی توسط آب و احیاناً باد و در قسمت عمقی بوسیله نفوذ جریان آب شور اثرات مخرب خود را در زمین های اطراف برجای می‌گذارند به این ترتیب روان آبهایی که از مناطق بالادست حوضه بسمت پایاب جاری می شوند در بسیاری از موارد به دلیل عبور از همین سازندهای آلوده به گچ و نمک شور شده و گذشته از اینکه کیفیت نامناسبی برای شرب و یا کشاورزی پیدا می کنند، مناطق پایین دست خود را نیز آلوده کرده و به نوعی سبب بروز و تشکیل بیابانهای ثانویه می شوند.

منابع:

– 1- ویژه نامه پیام آب 1384، وزارت نیرو

2- کمیته ملی توسعه پایدار، پیشنویس سند راهبردهای توسعه ملی پایدار برای سال 1404

نظرات بسته شده است.