باتلاق گاوخونی

دوران پر رمز و راز کودکی، لحظه تولد رازها و افسانه ها در ذهن ماست. کودکی، روزهای دنبال کردن سفرهای گالیور، شازده کوچولو، جزیره گنج و جادو و معجزه است.
کودکی سپری می شود ولی خاطرات و رازهایش بر ذهن ما همچون نقشی بر سنگ، باقی می ماند، و گاهی نشانه ای یا اشاره ای، از رازهای کشف نشده کودکی می گوید و، ما را به سوی خود فرا می خواند. در کتاب جغرافی دوران ابتدایی، نقشه ای طبیعی از ایران ترسیم شده بود. آن نقشه هنوز مرا می خواند و گاهی دقایقی بدان خیره می شوم، مثل دوران کودکی با حرکت قلم بر روی نقشه در رویاهای خود کوهها و رودها را یکی پس از دیگری پشت سر می گذارم. در همان کتاب جغرافی سالهای ابتدایی، در میان نقشه ایران، نام مکانی را دیده بودم که هیچ تصوری از آن نداشتم. باتلاق گاوخونی، براستی پر رمز و راز می نمود. اما شب سی ام بهمن 1383 مصمم به دیدن گاوخونی بودم.

مسیر
سفر خود را از اراک در ساعت 10 صبح، یکم اسفند ماه 1383 آغاز کردم، ابتدا از خمین و سپس از گلپایگان گذشتم. گلپایگان براستی دیدنیست، این شهر در میان دشتی که از همه سو به کوههایی بلند منتهی می گردد قرار دارد. تمامی دشت از درختان پوشیده شده است، در میان باغات، کبوتر خانه های متعددی وجود دارد.
کبوتر خانه ها، بناهای خشتی بزرگی هستند که توسط کشاورزان بنا می شده اند. این بناها دارای تیرهای چوبی متعدد در ناحیه فوقانی و شبکه لانه زنوری و متخلخلی در بخش داخلی خود هستند که مکان مناسبی برای زندگی کبوتران است. کبوترها برای تغذیه از آفات مزارع استفاده می کرده اند و فضولات آنها نیز بعنوان کود در مزارع کاربرد داشته است. همچنین کشاورزان برای تغذیه خود نیز از تخم کبوترها استفاده می کردند. این روش نگهداری از مزارع، بسیار مترقی بوده است، ولی متاسفانه در حال حاضر منسوخ گشته است. شاید کشاورزان نمی توانند از خوردن کبوترها چشم پوشی کنند و به سموم و کودهای شیمیایی بسنده کرده اند.

در اطراف گلپایگان قلاع متعددی وجود دارد که عموما در حال تخریب هستند. اگر می خواهید از آنچه فرسایش باد و باران بر سر خشت می آورد مطلع گردید، به بناهای خشتی اطراف گلپایگان سری بزنید. گویی گروهی هنرمند و متخصص با ظرافت بسیار بناهای عظیم خشتی را فرسوده اند تا فضایی اساطیری پدید آورند. درنزدیکی گلپایگان، ارگ گوگد قرار دارد. من سالهای گذشته شبهایی را در آن سپری کرده ام، این قلعه در دهه گذشته بازسازی شده است و هم اکنون بصورت یک هتل جهانگردی به توریستها سرویس می دهد. بنای زیباییست و ارزش دیدن و شبی را در آن به صبح رساندن دارد. رنگ و بوی کاهگل و خشت، آدمی را به گذشته های دور می برد.

سیاه کوه و پوشش گیاهی که اکنون نابود شده است. در همان اطراف به روستایی بنام ورنشان می رسی که براستی دیدنیست. این روستا با باغات فشرده و پردرخت و پرچین های کاهگلی و قلعه زیبایی که در میان آن بناشده، روستایی متفاوت و دیدنی است. خونسار بر فراز دره ای عمیق و پر آب بنا شده است. حاشیه دره از قلمستان هایی زیبا پر شده است. در قسمت فوقانی دره چشمه ای پر آب با حجم آب باور نکردنی از دل کوه می جوشد و تمامی دره را سیراب می کند. جوی های پر آب متعددی از چشمه منشعب می شوند و پائین تر وارد پارکی می شوند که جوی های پارک قادر به مهار آب نیستند و آب از پلکانهای پارک نیز جاریست. در ادامه خانه هایی کاهگلی و خشتی واقع شده است که آب جوی از میان اطاق ها و نشیمن خانه ها می گذرد، صدای آب آرامش بخش است و فضای خانه از پر از زندگیست.

پس از خروج از خونسار جاده مسیری پر پیچ و خم را تا بلند ترین قسمت راه طی می کند. بر فراز بلندی یک پست راهداری وجود دارد و از آن پس جاده به طول 15 کیلومتر کاملا مستقیم و بدون کوچکترین انحرافی، تا دامنه کوهی سنگی و خشن سرازیر می گردد. روستای دامنه در این مکان قرار دارد. از دامنه تا نجف آباد رفته رفته هوا گرمتر و بر تراکم روستاها و پوشش گیاهی افزوده می گردد. در سمت جنوب سد زاینده رود و جلگه آن واقع شده اند. از اصفهان شهر معماری و هنر ایرانی نیز گذشته و بسمت ورزنه در حاشیه باتلاق گاوخونی می روم. ورزنه شهری با برجهای کبوتر است، این برجها کاربردی همانند کبوتر خانه های گلپایگان دارند ولی بناهایی آجری و استوانه ای شکل، هستند که آدمی را بیاد کوره های آجر پزی می اندازد.

باتلاق گاوخونی
امسال زاینده رود پر آب است و گاو خونی سیری ناپذیر، عطش سالهای کم آبی را بر طرف می کند و زاینده رود را در بر گرفته و می بلعد. جاده باتلاق از ورزنه جدا شده و از شرق تا مرداب امتداد دارد. از آنجا که از درستی مسیر اطمینان نداشتم در میان راه تلفنی از محسن ادیب درستی مسیر را جویا شدم، و وی گفت که بسمت کوه سیاه رنگی که در مقابل دیده می شود بروم.

در سمت راست تپه های شن روان در دور دست مشاهده می شود و در سمت چپ دشتی وسیع با پوشش گیاهی استپی شامل گز و تاغ مشاهده می شود. پس از طی مسافتی حدود 10 کیلومتر در جاده خاکی به دامنه کوه سیاه رنگ می رسی، این کوه آتشفشانی که تماما از سنگهای سیاه رنگ متخلخل پر شده است مانند نگهبانی بر باتلاق نظارت می کند و راهنمای خوبی برای خارج شدن از مرداب است. در سمت جنوب باتلاق گسترده شده است. خوشبختانه تنها هستم و سکوت بر تمامی محیط حاکم است. بدلیل چسبندگی گل و لای، کفشهایم را در می آورم و مسیری حدود 2 کیلومتر را پیاده بسمت جنوب پیش می روم. رفته رفته بر عمق آب افزوده می گردد. راه رفتن روی گل نرم باتلاق و بسیار دلچسپ است.در دوردست تعداد کمی مرغان دریایی مشاهده می گردد. در یک سایت خبری خوانده بودم که، باتلاق گاوخونی و حوضه پیرامون آن یکی از نخستین منطقه های سکونت بشر، در حوضه داخلی ایران است که به دلیل دوری از شهر اصفهان و پیرامون آن به صورتی بکر و دست نخورده باقی مانده و از تخریب های تاریخی که دیگر منطقه های زاینده رود را دگرگون کرده بدور مانده است.

این باتلاق از لحاظ تنوع آبزیان و حیات وحش به مراتب غنی تر از حال بوده و جانورانی مانند: گورخر، آهو، یوزپلنگ، خوک و پرندگانی شبیه فلامینگو، مرغابی، آنقوت، تنجه، غاز خاکستری و…در آن به وفور وجود داشته است. بیش از سی گونه پوشش گیاهی نیز در تالاب وجود داشته از جمله: تاغ، گز، اشک، گون، شور، پرند، قیچ و…که اکنون تنها درختان گز به چشم می خورد. به دلیل صید و شکار بی رویه از یک طرف و آلودگی و کاهش شدید آب در نتیجه ورد فاضلاب ها و احداث سد زاینده رود از طرف دیگر روز به روز از تعداد پرندگان و وحوش آنان کاسته شده و به مرحله ی نابودی کامل رسیده است. افزون برآن افزایش بهره برداری از آب زاینده رود جهت مصارف کشاورزی، صنعت و نوشیدن؛ همانند پروژه عظیم انتقال آب زاینده رود به استان یزد باعث افت شدید آب ورودی به تالاب شده و کیفیت فیزیکی و شیمیایی آن را آنچنان دستخوش تغییر کرده که ادامه مصرف از آب تالاب را برای شرب جانوران و مصرف گیاهان غیر ممکن ساخته و در نهایت اکوسیستم تالاب را در معرض مرگ تدریجی قرارداده است.

در درون باتلاق، من حتی یک گیاه زنده هم ندیدم، براستی پوشش گیاهی باتلاق نابود شده است. این را هنگامی که پس از بازگشت عکسهای قدیمی را دیدم متوجه شدم. هیچ اثری از پوشش گیاهی تا عمقی که من رفتم و با دوربین جستجو کردم نبود یا من نیافتم. از آنجا که فرصت کم بود و تنها به سفر رفته بودم نتوانستم تا آنچنان که باید به جستجو بپردازم. عکسهایی که مشاهده می کنید، مربوط به سالهای گذشته است و از اینترنت جمع آوری کرده ام. در بهار نیز بار دیگر به گاوخونی خواهم رفت و گزارش کاملتری خواهم نوشت. می توان طی برنامه ای یک روزه از تهران به گاوخونی رفته و شب هنگام به تهران مراجعت نمود.

۴ نظرات
  1. انوش می‌گوید

    درود
    گاوخونی = گو ایونی
    گو = بزرگ
    ا یون = ا = راست و بلند، علامت تولید مثل مردانه + ی = آخرین مرحله + اون یا ون یا ن = برکت
    گاو خونی = آخرین مرحله نعمت و برکت
    جهت اطلاع بیشتر به معنی نام شهرها و روستاهای ایران بروید
    http://arq.ir/237

  2. هوشنگ مدنی می‌گوید

    آبهایی که در طول زمان به این یاتلاق ریخته شده است آیا جزو آب‏های زیر زمینی است و با استفاده از وسایل پیشرفته قابل استفاده می‏باشد؟

  3. سجاد می‌گوید

    در فرهنگ آنندراج گاو را به معنی بزرگ و خان را به معنی چاه آورده است و آن را چاه بزرگ می‌داند. دهخدا گمان می‌برد که گاوخانه باشد زیرا در گذشته روستاییان گاوهای خود را برای چرا به اینجا می‌آوردند.[۱](منبع:ویکی پدیا)

  4. امیدبهرامی می‌گوید

    من یک سوال دارم.
    چه چیزی باعث شده که اسم این باتلاق “گاوخونی”نامیده شود.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.