نام های دریاچه ارومیه

نام انگلیسی :  uromyah lake    

نام فارسی :  دریاچه ارومیه  

 

موقعیت جغرافیایی

چنانکه بر اهل تحقیق پوشیده نیست،دریاچه اورمیه- Ormyiah که در روایات‏ قدیم،زادگاه و خاستگاه زردشت را از آنجا شمرده‏اند،در آئین مردم پیش از اسلام‏ ایران،و در داستانهای ملی باندازه‏ای ارجمند بوده است که آنرا همواره در چشم گروهی‏ از ایرانیان،تا پایه تقدس دینی و تاریخی بالا می‏برده است.برای این دریاچه از روزگاران کهن تاکنون وصف‏ها و نامهای گوناگون آمده است،که تنها خود آن نامها بعنوان لغات جداگانه،در واژه‏شناسی ایرانی یکدنیا معنی دارند.و چه بسا که در معانی‏ خود کنایه از همان روایات باستانی دارند که دربارهء این دریاچه بازگو می‏شده است.از میان منابع معدود و محدود کتبهائی که در دسترس داشتم،نامهای زیر را برای این‏ دریاچه پیدا کرده‏ام که در زیر فهرست‏وار آنها را یاد می‏کنم.و چون در جائی ندیدم که‏ کسی این نامها را یکجا برای این دریاچه گرد آورده باشد،برشمردن آنها را در این گفتار بیفایده نمی‏دانم.از پیش باید یادآوری کنم که یک دسته از این نامها،نامهای جزیرهء میان دریاچه و آبادیها و جاهای پیرامون آن بوده‏اند که زمانی نام آنها با نام دریاچه یکی‏ شده است.چه اینگونه یکی شدن نامها و بازشناخت یکی با نام دیگری،در روزگار قدیم،در تاریخ و جغرافیا پیشینه هم داشته است.چنانکه در کتابها،برای دریاچهء خزر نیز نامهای:دریای گرگان-دریای مازندران-دریای طبرستان-دریای باب و ابواب‏ -دریای گیلان-دریای گیل و دیلم-دریای دیلم-دریای آذربایجان-دریای خزر -دریای آبسکون و دریای قزوین هم نوشته‏اند که نامهای مردمان و سرزمینهای پیرامون‏ آن دریاچه است و در گردش زمان،گاهی باین و گاهی بآن نام،خوانده شده است. برخی از نامهای دریاچه اورمیه بروزگاران دراز اینها بوده‏اند که در زیر می‏شمرم:

1-چئیچست- .Caecasta که نام اوستائی است‏1.آنرا بصورتهای چیچست- Cicast و چیچستا- Cicasia هم نوشته‏اند.

2-چست- :Cest پورداود،به نقل از کتاب زادسپرم،آورده که در آن کتاب‏ پهلوی،در بخش زرتشت‏نامه،نام دیگر دریاچه چیچست،بصورت چست- Cest یاد شده است‏2.

3-دریاچه نائیری،که در نوشته‏های آشوریان آمده‏3و در شمار قدیمترین نامهای‏ پیش از اسلام این دریاچه است.

4-اسپوت- Spauta یا سپوت- :Spaut چنانکه استرابون-استرابو جغرافیانگار سده نخست میلادی آورده است.اما و.م.مینورسکی،در تعلیقات خود بر کتابچه‏ (سفرنامه ابو دلف در ایران)نوشته که استرابون این نام را اسپوتان- Spautan آوره بوده‏ است‏4.

محمد حسن خان اعتماد السلطنه،وزیر انطباعات و دار الترجمه زمان قاجارها که در سال 1310-1311 هجری قمری کتاب درر التیجان خود را نوشته،فصلی بنام‏ جغرافیای قدیم،بر آن افزوده و از روی منابع اروپائی آن زمان نامهای یونانی و رومی‏ بسیاری جاها از ذکر کرده که برای اهل تحقیق سودمند است.او درباره دریاچه ارومیه‏ چنین نوشته:

«سپوتاس یا اسپوتاس.بعقیده استرابن اسم دریاچهء ارومیه بوده و آنرا ارامنه کاپوتان‏ نامند»5.

شادروان پورداوود،گمان برده که نام سپوت تحریف کپوت یا کبودان است که نام‏ دیگر این دریاچه بود5.ولی اسپوت-سپوت نیز بجای خود درستند که بحث در این باره‏ جای دیگر می‏خواهد.تنها برای اشاره یادآوری می‏شود:همچنانکه کبوده یکی از گونه‏های درختان سپیدار است این دو نام دریاچه نیز می‏توانند دو نام از یک تبار باشند.

5-اورمیه- :Urmyiah آنرا یعقوبی،که یکی از قدیمترین مورخین است در کتاب البلدان،ارمیه- Ormyiah نوشته است‏6.کسانی مانند مرحوم عباس اقبال و پورداود آنرا اورمیاه شمرده و از روی لغات سامی بمعنی:شهر آب پنداشته‏اند7.

اورمیه و ارومیه از نامهای کهن این دریاچه و سرزمین‏های پیرامون آنند.بلاذری در فتوح البلدان نوشته است که:ارمیه Ormyiah شهری است کهن که مجوس گمان‏ می‏کنند که زردشت سرورشان از آنجا است‏8.

6-ارومیه- Orumyiah یا ارومیّه:یا:ارومی‏9- .Orumi

7-دریاچه آذربایجان:زیرا براستی نیز دریاچهء آذربایجان است.

8-دریاچهء ارمنیه:در حدود العالم آمده:«و اما اندر دریای ارمنیه یک جزیره است‏ بر او یک دهست آنرا کبودان خوانند.جایی با نعمت و مردم بسیار»10*.

9-کبودان‏11یا کپوتان- Kaputan یا به نوشته حدود العالم(دریایک- دریائک-دریاژهء)کبودان- Kabudhan 12.علی بن مسعودی در سال 332 هجری در مروج الذهب نوشته:«دریاچه‏ای در قلمرو آذربایجان مابین شهر ارمنیه و مراغه هست بنام‏ کبودان معروفست و من سواره بر آن رفته‏ام»13.در نقشه جغرافیائی ابن حوقل نیز نام این‏ دریاچه کبودان آمده.چون در زبان ارمنی گبوئید- Gaboid بمعنی آبی است،از اینرو برخی‏ها نام کبودان را از همین گبوئید قیاس کرده‏اند14.چنانکه گوئی کبود و کبودی‏ در لغات و روایات ایرانی نبوده است!در صورتیکه آبی و کبودی،رنگ و صفت آبهای‏ گرد آمده است‏15

10-خنجست- Xonjast – :Xanjast فردوسی آورده که چون افراسیاب در جنگ با کیخسرو کیانی شکست خورد و بدریاچه گریخت و پناه برد،هوم کیخسرو را راهنمائی کرده گفت افراسیاب:

در این آب خنجست پنهان شدست‏ بگفتم بتو راز چونانکه هست‏16

دسته‏ای گمان کرده‏اند خنجست تحریف لغوی چئچست اوستائی است.اما خنجست نیز واژه و نامی درست بوده،ریشه‏ای جدا و کنایه از همان معناهائی دارد که برای این دریاچه در داستانها بوده است،و خود بحثی جدا می‏خواهد.(من برای این گفته گواه‏ دارم)

11-دریای اسه:در کتاب مسالک و ممالک اصطخری،که بکوشش آقای ایرج‏ افشار چاپ و نشر شده در نقشه جغرافیای آذربایجان که بنام صورت ارمنیه و ارّان و آذربیجان است،اصطخری،دریاچهء اورمیه را:دریای اسه نوشته‏17.و روی نقشه رنگی، دورتادور دریاچه،شهرهائی مانند:تبریز-سلماس-خوی-اورمیه-مراغه-اشنه‏ دیده می‏شود.با اینکه خود اصطخری در متن کتاب نام آنرا دریاچه ارمپه آورده،جز در آنجا نامی بصورت دریای اسه در جائی دیده نشده،چون در همان نقشه شهر اشنه باین نام‏ شبیه بوده نزدیک دریاچه است،گمان می‏کنم دریای اسنه باید نام دیگری از این دریاچه‏ باشد.زیرا اسنه که نام دیگر اشنه است و در متون پهلوی در نام کوه اسنه‏وند دیده می‏شود، در داستانهای ملی و دینی نیز با دریاچه پیوند داشته است.در بندهش و کتب دیگر پهلوی آمده که چون کیخسرو کیانی در مبارزه با افراسیاب پیروز شد،پرستشگاه کهن‏ کنار دریاچه چئچست را که Uzdiz -اوزدیز بود ویران کرد.و هنگام گشودن آن دژ و پرستشگاه،آذر بریال اسب او نشسته چراغی فرا راه او گشت.«پس آنگاه کیخسرو همان آذر را بر بالای کوه اسنونت فرو نهاد که پرستشگاه آذرگشسب از آن است».18

12-مرگبان- Margyan نامی است که بطلمیوس جغرافیادان قدیم باین دریاچه‏ چون نام شهر و سرزمین مراغه در پیرامون دریاچه با مرگیان همانندی دارد کسانی گمان‏ کرده‏اند که مرگیان همان مراغه بوده،در یونانی بصورت مرگیان درآمده است که این نیز درخور گفتگو است.زیرا هم‏اکنون نیز روستائی بنام مرگور- Margayar در پیرامون‏ دریاچه هست و زبانزد است.

13-دریاچهء مراغه:چون شهر و سرزمین مراغه در کنار این دریاچه است گویا زمانی آن دو،نام همدیگر را داشته‏اند19.

14-زپاوتا:آقای کارنگ در کتاب آثار باستانی آذربایجان‏20نوشته که استرابون‏ یونانی این نام را هم برای دریاچه اورمیه آورده است.من گمان می‏کنم این نام باید صورت لفظی دیگری از همان Spauta -سپوت باشد که استرابون یاد کرده بوده و پورداود آنرا کپوتان گمان کرده است.

15-تلا-طلا:این نام را گ.لسترنج در کتاب جغرافیای تاریخی سرزمینهای‏ خلافت شرقی،بنقل از ابو الفداء نوشته است‏21.متن نوشته ابو الفداء در این باره در کتاب‏ تقویم البلدان چنین است:

«دریاچه:تلا.و آن دریاچه ارمیه Ormyiah است.میان مراغه و سلماس…در وسط آن جزیره‏ای است بنام قلعه تلا.این دژ بر فراز کوهی ساخته شده و می‏گویند هلاوون‏22اموال خود را بسبب استواری قلعه در آن نهاد.گویند آن اموال اکنون در آن دژ مدفون است.و پیوسته سردار هزاره‏ای مدت یکسال آن موضع را پاسداری کند.و چون‏ سال به پایان آید سردار هزاره دیگری به دژ درآید و به پاسداری پردازد.در آن جزیره‏ کشت و زرع یا چیزی که از آن سودی عاید شود نیست.جزیره‏ای خرد است.و کوهی‏ که دژ بر فراز آن است بس بلند است…در دریاچه جزایری است.آبش شور و گنده‏ است…گویند زرادشت از آنجا بود…»23

16-شاهی-شاها:-شاهو که هم نام جزیره میان دریاچه و زمانی نیز نام خود دریاچه بوده است.ابن مسکویه آنرا شاها نوشته‏24.در نقشه جغرافیائی که از زمان‏ صفویان به لاتینی فراهم شده و عکس آن پیوست کتاب سفرنامه پیترو دلاواله گردیده‏ دریاچه اورمیه را دریاچه شاهی نوشته‏اند25.

17-نیلان یا لیلان:که نام شهر و آبادی کنار دریاچه نیز بوده است.پورداوود درباره وجود نام نیلان شک کرده‏26اما لسترنج در جغرافیای تاریخی خود نوشته«در کنارهء جنوبی دریاچه ارمیه شهر کوچکی بود بنام لیلان یا نیلان که در میان باغهای میوه‏ جا داشت و در زمان حمد اللّه مستوفی مغولان در آن نشیمن داشتند27»مینورسکی نیز دشت لیلان را جایگاه شیز یا شهر گنزکه شمرده است‏28.باید دانست که لیلاوا یا لیل‏آباد نام یکی از محلّه‏های قدیمی تبریز هم بود29.

18-شوردریا یا دریاشور30:ابو الفداء گفته«حکما گویند دریای شور یکی از عناصر چهارگانه است»31.ویلیامز جکسن آمریکائی که زبانشناس زبانهای ایرانی نیز بود،در سفرنامه خود بنام:ایران در گذشته و حال،بقیاس لغات و صفات اوستائی برای‏ دریاچهء شور یا اورمیه که آبش سخت شور است،لغت اوروی آپه- Uruv-Apa ،یا اورواپ- Uruy-Apa را برگزیده که بمعنی:آب شور یا آب گرم است‏32.

19-دریاچهء طروج: Tharvej که نام شهرکی در کنار دریاچه بوده و حمد اللّه‏ مستوفی از آن یاد کرده است‏33.دربارهء این نام که با لغت تربیز پیوستگی دارد در خطابه‏ خود که عنوان آن«تربیز:نام و لغت ایرانی و قدیم دیگری از تبریز»است،و برای ششمین‏ کنگره تحقیقات ایرانی در دانشگاه آذربادگان فراهم ساخته‏ام،توضیحاتی داده‏ام.

20-طسوج- :Thassuj نام دیگری از طروج و از دریاچه است که حمد اللّه‏ مستوفی و لسترنج از آن نام برده‏اند34.

21-ترسه- Tarsah که آن نیز نام دیگر طروج یا طسوج شمرده شده و شاید ناگزیر نام دریاچه نیز بوده است‏35.

22-دریاچه شرفخانه:این نام را آقای کارنگ در کتاب خود یاد کرده است‏36. امروز هم نام شرفخانه همچون بندری از این دریاچه برجا است.

23-دریاچه شراه:لسترنج این نام را از مقدسی نقل کرده است‏37.

24-حاسب-خاسف:کریس تن سن،در کتاب:کیانیان،این نام را برای‏ دریاچه اورمیه از طبری نقل کرده است‏38.آقای دکتر ذبیح اللّه صفا،مترجم آن کتاب، شکل درست آن نام را،چیچاست گمان کرده است.اما آقای دکتر محمد جواد مشکور، که از تاریخ بلعمی،قسمت مربوط به ایران را جداگانه چاپ کرده،بنقل از متن طبری‏ آنرا تالابی بنام خاسف نوشته‏39.بنابراین حاسب یا خاسف باید نام کهن دیگری از دریاچه باشند…

*** از نظر لغوی،بحث دربارهء یک‏یک نامهای این دریاچه گفتار و مجالی جدا می‏خواهد اما در اینجا دربارهء گروهبندی وجه تسمیه این نامها می‏توان باختصار گفت که: وضع طبیعی و جغرافیائی و خواص و صفات آب و املاح دریاچهء ارومیه چنان است که‏ شماری از این نامها را باید یادآور آنها دانست.از اینقرار:

1-این دریاچهء آبی و کبود و نیلی رنگ،بویژه از فراز کوههای بلند همسایه‏اش، همچون نگین کبودرنگی است که در پرتو فروغ بامداد یا روشنائی تند آفتاب،در میان‏ خاک،در ساعات گوناگون،رنگهای جورواجور بخود می‏گیرد.ازاین‏رو نامهای: کبودان-کپوتان-کبوذان،نیلان،همین رنگ را می‏رسانند.

2-ارومیه دریاچه‏ای است،بسیار شور.پس:دریاشور-شوردریا برای آن نامی‏ است بجا.

3-نمکهای کانی و گوگرد دریاچه،در روشنی خورشید،چنان آنرا درخشان‏ می‏سازد که نامهای تلا-طلا و چئچست اوستائی،که یکی از معناهایش درخشان است، و اسپوت یا اسپوتان و زپاوتا،برای آن وصفی برازنده‏اند.

کوه اسنوند و جزیرهء شاهی-شاها و شراه و سرزمینهای مرگیان و مراغه و طروج و طسوج و ترسه و شرفخانه و آذربایجان و نائیری و…نامهای جاهائی هستند که از قدیم در میانه و دوروبر آن‏جا داشته و دارند.ازاین‏رو بسیار طبیعی و بدیهی است که زمانی نام‏ خود را بآن دریاچه داده و یا نام خود را از دریاچه گرفته باشند.

برای این دریاچه و سرزمینهای پیرامون آن از داستانهای جنگهای ایران و توران و پرستشگاه کهن گنگدژ یا دژبهمن،تا آتشکده و آتش آذرگشست-تا پیدایش زردشت و سوشیانت-تا روایات زمان خسروپرویز در اساطیر و تاریخ ایران،جا و مکانی درخور و چشمگیر است که بر اهل مطالعه پوشیده نیست ازاین‏رو معانی دینی و اساطیری نامهای: چئچست-چست-خنجست-اورمیه-ارومیه-اسپوت-خاسف-لیلان-طروج‏ -ترسه…را باید در کنایه‏ها و مفاهیم گسترده و قدیمی روایات مزبور جست.

نمکها و شوری آب دریاچه،که هیچ آبزی در آن زندگی نمی‏کند،این‏جایگاه‏ گرامی را مانند مفاهیم متضاد دیگر در فلسفه کهن ایرانی،که در همه جا خوب و بد همراه یکدیگرند،(گند)و زننده و بدبو ساخته و معرفی کرده است،که همین صفت را هم‏ شاید در نامهای سرزمینهای پیرامون این دریاچه و جزیره و پرستشگاه داستانی آن مانند: گندز-گندزک-گندزک شهستان و غیره…بتوان جست،که آن سخنی دیگر است‏ که رشته‏ای دراز دارد و وقت دیگر می‏خواهد.

*** اینها بودند برخی از نامهای این دریاچه،که از روزگاران دور تاکنون بسیاری از روایات و داستانهای دینی و ملّی ایرانی،بویژه روایات زردشتی را با آن پیوند ناگسستنی‏ است.روشن است که این بیست و چند نامی که من از دریاچه اورمیه گرد آوردم و برشمردم(و رضائیه جزء آن نامها نیست)هنوز همهء نامهای این دریاچه را در بر نمی‏گیرد،و اگر کسانی در این باره بررسی بیشتری کنند شاید نامهای دیگری نیز برایش‏ گرد آورند.

رویهمرفته از این نامهای گوناگون،خودبخود حکایت عمر دراز و سرگذشت پرنشیب‏ و فراز این دریاچه و سرزمینهای کنار آن و مردم پیرامونش را می‏توان دریافت،که این نیز گواهی است بر دیرپائی و کهنگی این بخش از ایران.

منابع:

(1)-چئیچست یعنی:درخشان.پورداوود.یسنا ج 2 صفحه 146.

(2)-یسنا.ج 2 ص 147.

(3)-ویلیامز جکسون:ایران در گذشته و حال.ترجمه منوچهر امیری-فریدون بدره‏ای صفحه 90-91،اما ب.ب.پیوتروفسکی در کتاب اورارتو ترجمه عنایت اللّه رضا چاپ بنیاد فرهنگ ص 28.نائیری را دریاچه و ان‏ پنداشته است اما شرح نوشته‏های آشوریان می‏رساند که این نام اورمیه بوده است.

(3)-سفرنامه ابو دلف در ایران.ترجمه سید ابو الفضل طباطبائی.تعلیقات مینورسکی صفحه 107.

(4)-درر التیجان.چاپ سنگی صفحه 56.

(5)-پورداوود.یسنا.ج 2 صفحه 142.

(6)-البلدان ترجمه آیتی صفحه 46-47.

(7)-مجلهء یادگار-سال اول شماره 2 صفحه 13 و یسنا.ج 2 صفحه 146.

(8)-چاپ عربی صفحه 462.

(9)-لغت‏نامه دهخدا.

(10)-بنقل از حدود العالم و ابو الفداء.ص 23.

(11)-ابن حوقل.صورت الارض بنقل از:سنا.ج 2 صفحه 145.

(12)-چاپ منوچهر ستوده صفحات 14-15-16.

(13)-ج 1 ترجمه پاینده صفحه 43 چاپ نشر کتاب.

(14)-لسترنج صفحه 171.

(*)-آقای دکتر عباس زریاب گمان دارند که ارمنیه باید صورت لفظی دیگری از ارمیه باشد که در نوشتن بدینگونه‏ درآمده.

(15)-اعتماد السلطنه در درر التیجان به نقل از مآخذ اروپائی آورده که:«کاپوت:اسم کوهی است نزدیک درنده و عرب‏گیر.و ارامنه آنرا کپوه گویند.و جائی است که رود فرات از میان دره بسیار تنگی می‏گذرد و امروز معروف به‏ بغازکبان معدنی است»صفحه 59.

(16)-صفحه 155.

(17)-پورداوود.یسنا ج 2 صفحه 150-151-152.

(18)-کتاب آثار باستانی آذربایجان تألیف عبد العلی کارنگ،چاپ انجمن آثار ملی ص 540.

(19)-کتاب آثار باستانی آذربایجان تألیف عبد العلی کارنگ،چاپ انجمن آثار ملی ص 540.

(20)-صفحه 540.

(21)-ترجمه محمود عرفان.چاپ بنگاه نشر کتاب صفحات 172-173.

(22)-در صفحه 457 بجای هلاوون هلاکو آورده است.

(23)-ترجمه:آیتی.چاپ بنیاد فرهنگ صفحه 56-57-457.

(24)-آثار باستانی آذربایجان از عبد العلی کارنگ صفحه 540.

(25)-ترجمه دکتر شعاع الدین شفا.چاپ نشر کتاب صفحه 467.

(26)-یسنا ج 2 صفحه 141.

(27)-جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی.ترجمه عرفان.صفحه 177.

(28)-تعلیقات بر سفرنامه ابو دلف در ایران صفحه 98.

(29)-تاریخ تبریز.مینورسکی.ترجمه کارنگ صفحه 5.

(30)-حمد اللّه مستوفی.بنقل از یسنا.ج 2 صفحه 146.

(31)-ابو الفداء کتاب تقویم البلدان،ترجمه صفحه 27.

(32)-سفرنامه جکسن صفحه 108 ترجمه فریدون بدره‏ای و منوچهر امیری.

(33)-گی.لسترنج.ترجمه صفحه 178.

(34)-شاهو:ژان دمرگان فرانسوی در کتاب زمین‏شناسی ایران که بوسیله دکتر کاظم ودیعی ترجمه شده نام دیگر این دریاچه را شاهو نوشته.صفحه 42 همان کتاب.

(35)-گی.لسترنج ترجمهء ص 178.

(36)-آثار باستانی آذربایجان ص 540.

(37)-171-172-از جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی.

(39)-ترجمهء تاریخ طبری از ابو علی محمد بلعمی قسمت مربوط به ایران با مقدمه و حواشی بکوشش‏ محمد جواد مشکور،ص 58.از انتشارات کتابخانهء خیام.

1 نظر
  1. شهريميزاورمو می‌گوید

    نام دریاچه اورمیه صحیحتر است درتیتر ارومیه ذکرشده.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.