گاوخونی در گذر زمان

از زمان‌های گذشته سفرنامه نویسان و جغرافی‌دانان که علاقمند به مطالعه ویژگی‌ها و روایت اخبار شهر زیبای اصفهان بودند، همواره بخشی از مطالب خود را در قالب توصیف بلوکات اصفهان و از جمله بلوک روی دشت به گاوخونی اختصاص می‌داند و آخرین اطلاعات و گفته‌های رایج موجود را که دیده یا شنیده‌ بودند نقل می‌کردند. در برخی از این نوشته‌ها واقعیت‌ها آن طور که بودند منعکس نمی‌‌شدند و آمار و ارقام ارایه شده کامل و دقیق نبودند. این در حالی بود که دسترسی به تالاب با مشکلات بسیاری همراه بود و بلدبانانی که از بخش‌هایی از این منطقه دیدن می‌کردند، هر یک به تناسب برداشت خود به توصیف آن پرداخته و نویسندگان نیز همان روایات را ثبت و نقل می‌کردند.


البته برخی از نویسندگان (جابر انصاری- 1321)،‌ در آثار خود بخش‌هایی از این مطالب را تنها افسانه‌ای بیش نمی‌دانند و حسینی (1369) در این باره می‌نویسد: «مطالب قدما اغلب نقل بعضی قصص و روایات اساطیری و منقولات متاخرین تکرار سخنان قدما است و فی‌الجمله آن چه در این باره آورده‌اند، اگر چه همه حکایت از این دارد که این منطقه شگفت‌‌انگیز از دیرباز اسرارآمیز می‌نموده است، نکته‌ای چندان استوار در بر ندارد».
با وجود همه مسایل فوق تلاش‌های گذشته را می‌بایست اولین گام‌ها در راستای شناخت این منطقه بکر دانست که هر یک سعی در بازگویی بخشی از ویژگی‌های این منطقه داشته‌اند. اگر چه این اقدامات در برخی موارد ناقص بوده، ولیکن هنگامی که این مسئله را در نظر بگیریم که با گذشت سال‌های طولانی هنوز ناگفته‌ها و رموز بوم‌شناختی و زیست‌محیطی بسیاری پیرامون تالاب وجود دارد و دسترسی به بخش‌هایی از آن حتی در زمان حال غیر ممکن می‌نماید، به ارزش کارهای انجام شده بیشتر پی می‌بریم.


مفضل بن سعد به حسین مافروخی در رساله محاسن اصفهان در حدیث گاوخونی و در توصیف بلوک روی دشت که آخرین بلوک آبخور زاینده‌رود است، این چنین حکایت می‌کند : «فی الجمله ولایتی به انواع عمارت و زراعت پیراسته و اهالی و اصناف مروت و فتوت آراسته. به اقصای آن زمینی هست مبسوط بر مسافتی مضبوط که آن هجده فرسنگ است در دو فرسنگ و بر آنجا ممغیضی معروف به گاوخوانی، خاصیت ابتلاع فواضل آب‌های زنده‌رود اصفهان و اراقت آن بر هشتاد فرسنگی زمین‌‌ها و صحراهای کرمان به حیثیتی که معظم بلاد و معتب امهات مواضع آن در تکثر ارتفاعات و توفر زراعات و غرس سایر اشجار میوه‌دار و غیر میوه‌دار از گل و سرو وبید و چنار و نباتات و ریاحین بهار کلی اعتماد اعتبار، مد و جذر آن را استظهای دارد و هرگاه که خبر عزدات آب گاوخوانی و ایام مد آن بحد کرمان صورت انتشار یابد. تمامت اهالی ان حدود چون ایام عید نوروز و مراسم تفرج و تماث رخت طرب به دوش، نشاط به بساط شادکامی کشند و مژدگانی آن حال در امیدواری آن سال از فراخ نعمتی و خوش عیشی و شادکامی به یکدیگر دهند و آن سال به خوشدلی و آسایش و رفاهیت گذرانند».


سابقه تاریخی توصیف گاوخونی سابقه‌ای بس طولانی است. ابن خرداد به جغرافی‌دانان مشهوری که در قرن سوم می‌زیست، می‌نویسد این رودخانه (زاینده‌رود) پس از فرو رفتن در باتلاق گاوخونی دوباره در 60 فرسخی آن باتلاق در کرمان ظاهر می‌شود . وی یکی از اولین افرادی است که ارتباط آب گاوخونی با کرمان را عنوان می‌کند. این نظر در بیشتر نوشته‌های گذشته نیز عنوان و مورد بحث قرار گرفته است. در کتاب الاصفهان نوشته میر سید علی واژن شاردن در این باره آمده است: «نظر به این که جوف این اراضی وسیع و به سبب لوله‌‌های شعریه مملو از این آب شده است و به سبب سوراخ از بعضی جاها منحدر و سرازیر می‌شود، ممکن است این در حالت جذب و انحدار هر کدام به مناسب وضع و جنس زمین‌های مختلف که در مجاورت یکدیگر واقع هستند، متوالیاً ادامه کند و آب را از گاوخانی به جاهای دور حتی کرمان برساند، به همین سبب جذب و انحدار باز ممکن است آب از کرمان به خلیج بریزد و مبنای کلام حمدالله مستوفی در شرح رودخانه‌ها که می‌نویسد آب زاینده رود وارد خلیج فارس می‌شود، بنابر این مقدمه باشد .


هنرفر در مجله هنر و مردم از قول ابن حوقل بغدادی نیز به این مسئله اشاره دارد و ذکر می‌کند که آب زرن‌رود (زاینده‌رود) سرانجام به روستای برزند می‌رسد که خاص زردشتیان است و میان برزند و قورطان که در آنجا بساط (فرش و زیلو) تهیه می‌کنند به زمین فرو می‌نشیند و گفته‌اند این آب در دریاچه‌ای به نام طهفیروز واقع در کرمان فرو می‌رود
ابن رسته در «اعلاق انفیسه» ضمن توصیف زرین‌رود (زاینده‌رود) مطالب خودرا با جملات ذیل به پایان می‌برد:‌« و آنچه از آب زرین‌رود از روستای رویدشت که آخرین منطقه‌ای است که از آن مشروب می‌شود، می‌گذرد و در سرزمین فرو می‌رود و می‌گویند همین آب در منطقه کرمان ظاهر می‌وشود و در آنجا مورد استفاده قرار می‌گیرد».


همچنین یاقوت حموری در معجم البلدان در این مورد می نویسد : زرن رود (زاینده‌رود) به نفتح اول و ثانی و نون ساکن، نام شهر اصفهان است و آن رودی است مشهور به گورایی و صحت آب که بناکان بیرون می‌آید و به ده دریم می‌‌گذرد و سپس به ده دیگری به نام دنبا در این ده آب‌های زیادی جمع می‌شود که اهمیت پیدا می‌کند و بوستان‌ها و روستاها را سیراب می‌کند تا به شهر می‌رسد و سپس به ریگزاری فرو می‌رود به فاصله 60 فرسخ و در کرمان ظاهر می‌شود و جاهایی را در کرمان سیراب می‌کند و سپس به دریای هند می‌ریزد و این طور یاد کرده‌اند که یک ساقه نی را علامت‌گذاری کرده و در آن موضع که آب فرو می‌رود (گاوخونی) نی را به آب سپرده‌اند و پس از آن، آن نی را در محل خروج آب در کرمان یافته‌اند و از این جهت گفته‌اند که این همان آب زاینده‌رود اصفهان است که از کرمان بیرون می‌آید. شاردن نیز در سیاحت نامه معروف خود  ارتباط آب زاینده‌رود با کرمان را تایید کرده و این گونه توصیف می‌کند: «زنده‌رود در منطقه‌ای مابین اصفهان و کرمان در زیر زمین ناپدید می‌شود و باز در آن سامان پدیدار می‌گردد و به سوی دریای هند جریان پیدا می‌کند».


توصیف گاوخانی را در کتاب نصف جهان فی تعریف الاصفهان این گونه می‌خوانیم: «آبادی بزرگ آن ورزنه است که از آنجا تا اول گاوخانی یک فرسخ و تا انتهای آن شش فرسخ است و یان گاوخوانی تمام گزستان و اطرافش مراتع است و راس آن متصل به اراضی هرند است. گاوخوانی به کاف فاری و بر وزن کاودانی قطعه زمین پستی است بر منتهای اراضی روی دشت سفی که مصب و مغیض آب‌‌های زاید از کشت زاینده‌رود است و چون در فصل بهار وقت طغیان و سیل حاجت به آب رود چندان نیست، آنچه از کشت و زراعت هر محل آب زیاده باشد بدان موضع ریخته و جمع می‌شود و چون دریاچه گردد، حدود عرض و طول آن معین نیست و به تفاوت کمی و زیادی آب در هر سال آن نیز کم و زیاد می‌گردد و از مجتازان و سیاحان شنیده شده است که بعضی سال‌ها که سیل بسیار و طغیان آن زیاده شود، طول آن تا ده فرسخ و عرض آن تا دو فرسخ گشته است. در آن وقت عمق آن از سطح آب در وسط آن تا قعر آن پنج شش زرع شاه باشد و در وقت کمال نقصان آب در آن طولش به یک فرسخ رسد و آب در همان میان آن بوده و عمق کمی که قدرش معلوم نیست خواهد شد و تمام آن گزستان‌است و در وقت غیض و کمی آب مردمان آنجا بلدبان هستند از چند موضع آن از طرف عرض به دیگر جانب عبور می‌نمایند و در آن آب ماهی و دیگر جانوران آبی بسیار بود و آن خوک و بعضی جانوران دیگر صحرایی و چلپاسه بزرگ که آن را بزمجه می‌گویند، بسیار بهم می‌رسند و شنیده نشده است که این جانور کسی را اذیت برساند اطراف آن تمام مراتع گله و رمه مردمان آن حوالی می‌باشد و طرف شرق گاوخونی اراضی بایر متعلق به قهپایه است».


جابر انصاری (1321) نیز در جملاتی کوتاه و مختصر گاوخونی را این گونه معرفی می‌کند: «از شاخ کنار که بالا می‌رود تا گاوخانی نیزار است و گراز هم در آن نیزار فراوان و شهر سبا آخر گاوخونی است که ماسه گرفته و مرد و سوار در آن فرو می‌روند». توصیف گاوخونی در کتاب جغرافیای اصفهان (حسین تحویلدار) هم به این گونه آمده است: « گاوخونی زمینی است وسیع و محیطش دو سه فرسنگ کنارش گزستان و میانش را کس ندیده».
بر اساس آنچه گذشت می‌توان نتیجه رفت که یکی از نظرات رایج و قدیمی پیرامون تالاب گاوخونی ارتباط آب آن با منطقه کرمان است. این مسئله در بیشتر نوشته‌ها ذکر شده و به تکرار توسط نویسندگان نحوه این ارتباط توضیح داده شده است. با ایو وجود برخی از محققان چه در گذشته و چه در حال آن را مورد نقد و بررسی قرار داده و این ارتباط را هر یک به دلایلی زیر سوال می‌برند.


نویسنده کتاب معروف تاریخ اصفهان و ری و همه جهان در این باره می‌نویسد: «و این که می‌گویند آبی که در گاوخانی فرو می‌رود، به کرمان بیرون آمده در صحاری کرمان برای دریا می‌رود، به نظر مولف افسانه است و آب در گاوخانی زمین را چندان گود کرده که به منافذ طبقات زیرین حوزه زمین راه یافته فرو می‌رود. بلی محتمل است بعضی رگ‌های زمین تا چهل فرسنگ هم آب را به اطراف ببرد، ولی دویست فرسنگ مشکل است و دیگر میان گاوخانی و کرمان در خاک یزد و نواحی پایین و بالای یزد قنواتی است که هفتاد ذرع و نود ذرع یا بیشتر عمق دارد و چندان آب ندارد و با آن قنوات هیچ آثاری از این آب ظاهر نشده».
حمدالله مستوفی در قرن هشتم هجری نیز موضوع فرو رفتن آب زاینده‌رود را در باتلاق گاوخونی متذکر می‌شود، ولی برآمدن آن آب را در کرمان بعید می‌داند و چنین نوشته وی : «رودخانه اصفهان امروز به زند‌ه‌رود موسوم است و مصنفین مختلف آن را زاینده‌رود و زرین‌رود نیز نوشته‌اند. زنده رود پس از عبور از اصفهان و سیراب کردن نواحی هشتگانه آن اندکی به سمت خاور رودشت پیچیده و بالاخره در باتلاق گاوخانی که در حاشیه کویر واقع است، فرو می‌رود. طبق یک عقیده عمومی- که ابن خردادبه در قرن سوم نیز آن را ذکر کرده است- این رودخانه پس از فرو رفتن در باتلاق گاوخونی دوباره در شصت فرسخی آن باتلاق گاوخانی ظاهر می‌شود و آن گاه به دریا می‌ریزد. اما این روایت ضعیف می‌نماید، زیرا که از گاوخانی تا کرمان زمین‌های سخت و جبال محکم در میان است و ممری در زیر زمین که چندان آب در آن روان تواند شد متغذر می‌نمایند و زمین کرمان بلندتر از زمین گاوخانی است».


حسینی (1369) نیز فرضیه احتمال ارتباط آبی بین گاوخونی و منطقه کرمان را مردود می‌داند و در توضیح آن می‌نویسد: با توجه به اختلاف ارتفاعی که بین مرداب گاوخونی و مرداب‌های جنوبی‌تر آن وجود دارد (مرداب‌های جنوبی نسبت به مرداب گاوخونی بین 150 تا 300 متر مرتفع‌تر هستند)،‌در صورت ظاهر امکان جریان سطحی آب این مرداب‌ به مرداب‌های جنوبی وجود ندارد و در صورت نفوذ این آب‌ها در طبقات زیرین زمین نیز با توجه به خارج بودن حوضه‌های پایین‌دست از حوضه زمین‌شناسی گاوخونی دلیل جغرافیایی آشکاری بر ارتباط زیرزمینی این مرداب‌ها مشاهده نمی‌شود. از طرف دیگر نقشه‌های زمین‌شناسی نشان می‌دهد که در حوالی شمال گاوخونی یک شکاف زمین‌شناسی (گسل) با جهت شمال شرقی- جنوب غربی وجود دارد که با توجه به فرو افتادگی کویری مرکزی ایران، احتمالاً اگر خروجی در آب‌های گاوخونی صورت بگیرد، این خروج به قسمت کویر مرکزی صورت خواهد گرفت، نه به سمت کرمان، زیرا اولاً اختلاف ارتفاع حوضه گاوخونی نسبت به نواحی کرمان زیاد است و عملاً جریان آب گاوخونی به سمت کرمان غیرممکن است، ثانیاً گودال معرفه الاراضی اصفهان- سیرجان به وسیله ارتفاعاتی که عمدتاً از مواد درونی زمین تشکیل شده محصور شده است و خروج آب از لابه‌لای این طبقات ممکن نیست.
نکته آخر این که به نظر می‌رسد جهت روشن شدن کامل این مسئله که آیا ارتباطی بین گاوخونی و کرمان وجود دارد،‌ می‌بایست بررسی‌ها، تحقیقات و مطالعات بیشتری صورت پذیرد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.