تلاشی دیگر برای عبور از ریگ جن

شنبه ۲۱/۱۱/۸۵ وعده گروه ما، در عوارضی تهران قم بود برای سفری به ریگ جن که ششمین سفر ما به آن جا به حساب می‌آمد. ریگ جن منطقه‌ای است محصور بین شهرهای انارک و نائین از جنوب و از شمال به سمنان و دامغان، از شرق به جندق و از غرب به ورامین و دور تا دور آن پوشیده از نمکزار و رمل و مناطق باتلاقی است. ما در سفرهای قبلی خود موفق شده بودیم راهی از جنوب برای ورود به ریگ جن پیدا کنیم با توجه به جذابیت و سختی سفر تعداد زیادی از دوستان اظهار تمایل کرده بودند تا در این سفر با ما باشند ولی مشغله کاری آنان و درگیری‌های آنان با کارهایشان باعث شد تا تعداد ۱۷ نفر با ۷ خودرو در سر قرار حاضر شوند بین کسانی که قرار بود همراه ما باشد ولی در آخرین لحظه نتوانست خانم سروناز هروی برادرزاده بابک هروی بود که به همین دلیل ماشین آنان کمی دیرتر به گروه پیوست. در هر حال ماشین‌ها به سمت کاشان حرکت کردند و بعد از عوارضی کاشان شب را در حاشیه اتوبان گذراندیم و صبح زود حرکت کردیم در اردستان توقفی داشتیم و کمی خرید کردیم از جمله نان و دیگر لوازم مهدی هروی هم از موقعیت استفاده کرد و موهایش را کوتاه کرد. سپس عازم انارک شدیم ساعت ۳ بعد از ظهر در انارک و در آخرین پمپ‌بنزین باک‌های خود را پر کردیم البته ۱۴۰۰ لیتر بنزین نیز اضافه داشتیم. سپس از شهر قشنگ انارک با بافت و معماری کویری خود دیدن کرده و آخرین خریدهای خودمان را انجام دادیم و به سمت جاده خور رفتیم.

بعد از گردنه زنجیرگاه سمت چپ جاده به سمت بابا‌خالد رفتیم. باباخالد آخرین چشمه مسیر ما است که قنات بسیار کوچکی دارد با چند درخت گزشاهی و یک نخل کوچک قشنگ چند اطاق مخروبه و یک برج دیدبانی که فقط قسمتی از آن باقی مانده است. آب آن خوب است البته کمی مزه دارد ولی قابل شرب است و همیشه چند شتر در اطراف باباخالد دیده می‌شوند که برای آب خوردن به آن جا می‌آیند. بعد از باباخالد جاده معینی وجود ندارد و ما راه خود را بدون جاده ادامه دادیم و پس از گذشت ۲ ساعت خود را به دشت سه‌شین رساندیم که البته این اسم خاص منطقه نیست و ما این نام را بر آن جا گذاشته‌ایم. دشتی است پر از درختان تاق و اسکمبل، شب را همان جا گذراندیم هوا بسیار خوب و دلپذیر بود با چوب زیادی که در دسترس داشتیم آتش افروختیم و تا پاسی از شب گذشته دور آتش ساعت‌های خوشی را سپری کردیم.

صبح برای ورود به ریگ جن آماده شدیم پس از صرف صبحانه و جمع و جور کردن وسایل مقداری هیزم بر پشت پاور واگن آقای حمید ساغری‌چی گذاشتیم و حرکت کردیم. بعد از طی ۲۵ کیلومتر راه دشوار در زمین‌های سست و بیرون آوردن ماشین‌هایی که در شن فرو رفته بودند به نقطه‌ای رسیدیم که سمت راست ما تپه‌ای ماسه‌ای بود در قسمت چپ دشت بی‌انتهایی بود که تا افق چیزی دیده نمی‌شد محلی که نام آن را دروازه گذاشته بودیم تپه‌ها ماسه‌ای کوتاه که امکان عبور از خود را به سختی به ما داد بعد از تلاش دو ساعته موفق شدیم راهی بیابیم و خود را به آن طرف تپه‌ها برسانیم. در مقابل ما دشتی قرار داشت که تا شش کیلومتر بعدی را به سمت شرق پوشیده از ماسه و نمک بود آن را پیمودیم تا مقابل تپه‌ای دیگری رسیدیم و پس از تلاشی سخت از این تپه‌ها گذشتیم البته بسیار سخت ماشین من در ماسه‌ها ماند و بالاخره آقای ساغرچی با خودروی بزرگ و پر ابهت خود به کمک ما آمد و با یاری تمام دوستان پس از چند ساعت توانستیم ماشین را از رمل‌ها بیرون بیاوریم که پس از بیرون آوردن ماشین چون شب فرا رسیده بود همان جا اتراق کردیم تا روز بعد ادامه مسیر دهیم. بعد از صرف صبحانه حرکت کردیم و بعد از چند کیلومتر به تپه‌های ماسه‌ای بعدی رسیدیم همان تپه‌هایی که در سال‌های قبل از کوچه‌های آن گذشته بودیم و حال نیز می‌خواستیم راه خود را پیدا کنیم و به آن طرف برسیم پس از مدتی جست و جو راه سال قبل را نیز پیدا کردیم ولی تپه‌های ماسه‌ای حرکت کرده بودند و راه را بسته بودند پیاده به راه افتادم و خود را به آن طرف تپه‌ رساندم به نظرم می‌آمد که همه تپه‌ها جایشان تغییر کرده است و بالاخره پس از طی سه کیلومتر به تپه بعدی رسیدم و متوجه شدن راه بسته شده و بسیار سخت ممکن است از آنها گذشت، برگشتم و به دوستان اطلاع دادم که راه بسته شده. آقای جلال پور‌ابراهیم همراه سخت‌کوش ما اظهار داشت که راه را ادامه می‌دهیم با ماشین او که چند روز پیش در مسابقه شرکت کرده بود و بسیار سرحال بود گشت زدیم تا راهی دیگر پیدا کنیم و بالاخره پس از چند ساعت نتیجه گرفتیم که زمان بسیار زیادی برای عبور از این مکان لازم است تا ماشین‌ها را یکی یکی به آن طرف تپه‌ها برسانیم و با زمان‌بندی ما مغایرت دارد.

پس تصمیم گرفتیم تا هوا تاریک نشده خود را به ابتدای ریگ جن یعنی دشت سه‌شین برسانیم که هیزم برای آتش داشته باشیم و آن گاه تصمیم گرفتیم تا روز بعد را در همان جا بگذرانیم و استراحت کنیم و روز بعد را به گشت و پیاده‌روی گذراندیم و صبح پنج‌شنبه سفر خود را به سمت باباخالد شروع کردیم در باباخالد نهار خوردیم و سپس به سمت روستای بسیار جالب زیبا و دیدنی عشین حرکت کردیم و ساعتی را به بازدید و گرفتن عکس از این روستای تقریباً متروکه پرداختیم، آن گاه از راهی کامل جیپ رو از یال کوه‌هایی که در جنوب عشین واقع شده بود خود را به جاده اردستان انارک و نزدیک به ایستگاه راه‌آهن سهیل رساندیم و از طریق زواره و اردستان به کاشان رسیدیم. شب را درست مقابل ورودی اتوبان که قبلاً گذرانده بودیمف سپری کردیم و صبح جمعه پس از صبحانه به طرف تهران رفتیم و ساعتی بعد از ظهر به تهران رسیدیم همگی شاد و تیم در سلامتی کامل.

1 نظر
  1. علی می‌گوید

    بهتیرین و ساده ترین راه عبور از این مسیر موتورهای چهار چرخ موسوم به ای تی وی هست

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.